صفحه نخست ارتباط با ما آرشیو مطالب لینك RSS
كاربر میهمان خوش آمدید
دوشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۱۷

اميني با سخنراني و انتقاد شديد از دولتهاي پيشين و دست زدن به بعضي اقدامات فريبنده تلاش كرد در ميان روحانيت نفوذ پيدا كند، لذا در روز جمعه اول دي ماه 1340، به قم رفت و با مراجع و از جمله حضرت امام ديدار كرد.
اميني انتظار داشت كه حضرت امام با او پيرامون اصلاحات ارضي صحبت كنند لكن امام سخنان پندآميز و عارفانه اي مطرح و او را نصيحت كرد و از وضعيت آموزش و پرورش و سهولت طلاق در محاضر و گسترش مفاسد انتقاد نمود. (او بعدها در گفتگو با بي.بي.سي پيرامون امام اظهار داشت: ديدم آدم روشنفكريه.)
امام، هنگام ورود اميني به منزل از جاي بلند نشد. او به بهانه باز كردن بند كفش خود مدتي خود را معطل كرد تا شايد امام را به احترام مورد نظر خويش وادار كند، ولي امام از جاي خود تكان نخورد و تنها هنگام نشستن او به صورت نيم خيز حركتي كرد. وقت رفتن نيز امام صرفا برخاست و ايستاد و بدرقه اش نكرد.
اين ديدار را يكي از حاضران مجلس به رشته تحرير در آورده كه در اينجا خلاصه آن را تقديم خوانندگان گرامي مي كنيم:
اين خاطره تاريخي مهم، مربوط به ملاقات دكتر علي اميني نخست وزير وقت (1340) رژيم گذشته با آيت الله العظمي امام خميني مي باشد، كه از بعد سياسي، از اهميت و اعتبار بسياري برخوردار است، چون اين برخورد، چشم انداز حركتهاي بعدي امام را كاملا نشان مي دهد.
تفضيل مساله به اين صورت است كه نخست وزير وقت در سيزدهم ماه رجب 1318 هجري قمري مطابق ديماه 1340 شمسي به ملاقات علماي عظام و مراجع عاليقدر تقليد قم شتافت و با هر كدام از آنان ملاقات جداگانه نيم ساعته داشت.
به هنگام ورود به بيت حضرت امام، واقع در باغ قلعه قم، توفيقي نصيب شد كه نگارنده نيز در شرفيابي نخست وزير حضور داشته باشد.
در آن روز قسمتهاي مهمي از سخنان و گفتگوهاي آن جلسه را يادداشت كرده و پس از تنظيم و نگارش بدون وقفه و معطلي در اختيار هفته نامه «نداي حق» قرار دهد.
هفته نامه مذكور يك هفته پس از تاريخ مصاحبه آن را چاپ و منتشر ساخت.
حدود ساعت 30/11 بود كه نخست وزير با جمعي از ياران و معاونان و مسوولان شهر قم، وارد منزل حضرت آيت الله العظمي واقع در باغ قلعه شدند. پس از تعارفات معمولي و صرف چاي و شيريني، با حضور آيت الله پسنديده و جمعي از فضلا و طلاب، حضرت آيت الله شروع به صحبت نموده و اين چنين آغاز سخن نمودند:
خداوند متعال در وجود هر فرد از افراد بشر، استعداد خاص و شايستگي ويژه اي را به وديعت نهاده است كه اگر با روش صحيح و اسلوب درست مورد استفاده قرار گيرد، هميشه قابليت ترقي و پيشرفت را دارد و هر فرد بشر هر مقدار ترقي و پيشرفت نمود، به همان اندازه تكاليف و مسوليت هاي او نيز در قبال خداوند و جامعه افزون تر و بيشتر مي گردد …
مثلا شخص جنابعالي كه امروز در راس حكومت و دولت قرار گرفته ايد، مسووليت شما شبيه و همانند يك فرد عادي نيست، و به طور يقين تكاليف و مسووليت هاي شما خيلي سنگين تر از ديگران است …
اكنون كه شما عهده دار دولت هستيد، بايد طوري به نفع مردم و اجتماع گام برداريد و خدمت نشان دهيد كه در پيشگاه خداوند متعال و وجدان خود احساس مسووليت و تقصير ننماييد.
مملكت ايران تاكنون صدراعظم ها و نخست وزيران فراواني به خود ديده است. اميركبيرها، قائم مقامها و نخست وزيران ديگر. برخي از آنان خاطره اي خوب در تاريخ به جا گذاشته اند و برخي خاطره اي بد، يا به تعبير ديگر، برخي مرحوم بوده اند و مورد استرحام مردم و برخي ملعون بودند و مورد نفرت. آنان كه به اين مملكت و ملت خدمت كرده اند و مسووليت خود را درست انجام داده اند، هرگز از خاطره ها بيرون نمي روند. مثلا مردم ما هميشه از اميركبير ذكر خيري دارند و در حق او طلب رحمت و مغفرت مي كنند، ولي نخست وزيراني هم بوده اند كه هميشه مورد لعن و نفرين مردم بوده اند و هستند. شما سعي كنيد از آن گروه دوم نباشيد.
در حوزه علميه قم، حدود 5 تا 6 هزار تن محصل و طلبه وجود دارد كه مشغول تحصيلات ديني هستند. اينان افرادي هستند كه گرمي و سردي دنيا را چشيده و با كمال عشق و علاقه درس مي خوانند. آنان جواني و نشاط زندگي و بهار عمر خود را در راه تحصيل علم صرف مي كنند و با كمترين هزينه زندگي امرار معاش مي نمايند. بي آن كه كوچكترين تحميلي به بودجه دولت داشته باشند، يا از دولت توقع و انتظار كمك مالي و مادي بنمايند، و يا سربار فرهنگ و آموزش شده، در بودجه دولت كسر و نقصاني به وجود آورند. اينان افرادي هستند كه نتيجه مطالعات و محصول تحصيلات عاليه خود را مفت و مجاني در اختيار ملت قرار مي دهند و مردم را به راه راست و صلاح دعوت مي كنند، و پليس معنوي و دروني را در ملت زنده و بيدار نگه مي دارند. آنان با تبليغات و ارشادات درست و صحيح خود، مردم را از دردي و خيانت و تعدي به مال و ناموس ديگران و تقلب و دروغ و فريب بر حذر مي دارند. مسلم خدمات ارزشمند آنان خيلي نافع تر از دستگاه عريض و طويل پليس و نيروهاي انتظامي كشور است كه بودجه هنگفتي را به خود اختصاص مي دهد تا آن را سرپاي خود نگه دارد. (تصديق نخست وزير و حضار) انتظار از دولت آن است كه در راه تحصيلات و تبليغات اينان، موانعي ايجاد نشود تا آنان به راحتي به گسترش و تبليغ احكام اسلام اشتغال ورزند.
دكتر اميني: حضرت آيت الله توجه دارند كه امروز، مملكت ما بيش از حد دچار انحطاط اخلاقي و ضعف و سقوط مباني ديني شده و دچار مشكلات گوناگون و عجيب اجتماعي است. به حدي كه در هر نقطه كشور، مردم داراي عقايد و نظريات خاصي شده اند. تنها سد محكم و دژ قابل اعتماد و اميد، همين آقايان روحانيون و اهل علم هستند و انصافا خدمات آنان همان گونه كه اشاره فرموديد، نسبت به جامعه و كشور قابل ترديد و انكار نيست؛ ولي با همه اين احوال، دولت و مردم از آقايان روحانيون توقعات و انتظارات بيشتري دارد. آنان بايد با دولت و فرهنگ و آموزش كشور همكاري نزديكتري داشته باشند و عليه تمام مفاسد و آلودگي هايي كه متاسفانه دامنگير اجتماع ما شده است، قيام و اقدام نمايند.
امام خميني: … روحانيت هم از دولت خواستها و انتظارات ديني و معنوي دارد كه اگر برآورده شود، صددرصد به نفع خود دولت و جامعه و مردم خواهد بود. من اين درخواست ها را در دوران زعامت حضرت آيت الله بروجردي (رحمه الله عليه) به ايشان نوشتم تا با دولت در ميان بگذارند و به مسوولان تذكر دهند، نمي دانم ايشان غفلت فرموده، تذكر ندادند، يا گوشزد كردند، ولي دولت عمل ننمود. از تقوي و تعهد آيت الله بروجردي بعيد مي دانم مسائلي را كه در رابطه با سرنوشت اعتقادي و اسلامي عموم مردم مسلمان بود، به دولت تذكر نداده باشند. يقينا ايشان تذكر داده اند، ولي اين دولت بوده است كه به تذكرات روحانيت توجه نداشته است …
من تاكنون به كشف اين راز موفق نشده ام كه چه ارتباطي بين دانشگاههاي كشور و بي اعتقاد شدن جوانان به مباني ديني وجود دارد؟ امروز ما شاهديم كه اكثر جواناني كه از آموزشگاههاي دولتي فارغ التحصيل مي گردند و جذب اجتماع و خدمت مي شوند اغلب به احكام اسلام و معتقدات مذهبي پايبندي و علاقه نشان نمي دهند …
دكتر اميني: ما از روز نخست به اين امر مهم توجه داشتيم و مي دانيم مملكت بدون ديانت و فضيلت، بقا و ثبات ندارد و فرهنگ اسلامي، ستون فقرات اين مملكت را تشكيل مي دهد. از اين رو سعي و كوشش به عمل آمده است كه آموزگاران نسبتا متدين در فرهنگ و آموزش استخدام شوند و درباره استخدام روحانيون و تنظيم كتابهاي تربيتي و اخلاقي تاكيدات فراواني صورت گرفته است و هم اكنون وزارت فرهنگ مشغول مطالعه و تنظيم برنامه صحيح و مفيد ديني است و دستور داده شده است كتابهايي چاپ و در اختيار فرهنگ قرار گيرد كه شامل مواد ديني و برنامه هاي تربيتي و اخلاقي بوده باشد …
عنايت داريد پيش از آنكه نظام آموزشي جديد بر اساس شيوه هاي غربي در كشور ما پياده شود درست قبل از تاسيس دانشگاه تهران كه در سال 1313 صورت پذيرفت، در اين كشور جز روحانيون، با سوادي وجود نداشت و سررشته آموزش فرهنگ مردم در اختيار آنان قرار داشت. ولي پس از آن كه نظام آموزشي جهان تغييراتي پيدا نمود و تمدن غربي وارد محيط آموزشي ما شد، در برنامه هاي تعليم و تربيت نيز تغييرات و تحولاتي به وجود آمد، ولي آقايان روحانيون به جاي آن كه فرهنگ و مراكز آموزشي ما را قبضه كنند و از نفوذ مفاسد تمدن بيگانه جلوگيري به عمل آورند، متاسفانه اغلب آنان انزوا و عزلت را اختيار نمودند و مساجد و منابر را انتخاب كردند و اكنون پس از گذشت نيم قرن از آن تاريخ، آقايان وااسلاما! سر مي دهند.
من اعتراف مي كنم در دانشگاههاي ما اساتيد يهودي، مسيحي، زرتشتي، حتي بهايي و غيره وجود دارد، ولي چه بايد كرد؟ وقتي درب دانشگاه باز است، نمي توان آن را بدون استاد گذاشت و هنگامي كه استاد صالح و درستكاري وجود ندارد، طبيعي است كه خلا ايجاد شده از اساتيد غير صالح پر شود. مسووليت اين كار هم بر عهده روحانيون مي باشد كه همكاري لازم را از روز نخست با فرهنگ نداشته اند …
امام خميني: شما اشاره اي به ورود فرهنگ بيگانه و تاسيس دانشگاه نموديد و تقصير اين مفاسد اخلاقي را بر عهده روحانيت گذاشتيد. پس به حساب شما روحانيت مي خواهد مردم بي دين باشند؟ به گمان شما روحانيت مي خواهد مردم در مفاسد اخلاقي به سر برند؟ ولي يادتان مي آيد در آن روزگار تاسيس دانشگاه، حكومت در دست چه كسي بود؟ كي ها بودند كه حكومت ايران را اداره مي نمودند؟ مي دانم شما نمي توانيد پاسخ صريح به اين سوال بدهيد، اجازه بدهيد من خودم توضيح دهم تا كاملا رفع شبهه شود، آن روز حكومت در دست سردار سپه، رضاخان بود. آيا مي دانستيد كه رضاخان را انگليسي ها روي كار آوردند و او سر سپرده بريتانيا و يك حكومت دست نشانده بيگانه بود؟ شما مي فرماييد روحانيون با يك حكومت دست نشانده بيگانه همكاري مي نمودند؟ روحانيت هرگز نمي توانست با يك حكومت دست نشانده اجنبي همكاري و معاضدت داشته باشد. خود آنان مردم را از اعانت به ظلم و ظالم برحذر مي دارند، مي فرماييد خودشان مي آمدند اعوان الظلمه مي گشتند و بر ستمكار كمك مي نمودند؟ نه! روحانيت هرگز چنين اجازه اي را نداشت. آنان به هيچ قيمت حاضر نمي شدند با دست نشاندگان خارجي تفاهم و مساعدت داشته باشند. ناچار در انتظار حكومت صالحه به سر مي بردند تا با آن همكاري و مساعدت داشته باشند و چون در آن ايام، چنين حكومتي وجود نداشت و خودشان نيز امكانات برپا ساختن چنين حكومتي را نداشتند، ناچار خانه نشين مي شدند و به گوشه حجرات مدارس و مساجد پناه مي بردند و منتظر فرصتي بودند كه بتوانند به وظيفه شرعي خود قيام نمايند.
شما درست مي فرماييد كه پنجاه سال پيش اكثريت با سوادان كشور را روحانيون تشكيل مي دادند، ولي آنان چگونه مي توانستند بر خلاف علم خودشان با حكومت هاي دست نشانده همكاري و همراهي نمايند؟ ايران آن روز حكومت مستقلي نداشت و روحانيت نمي توانست با همكاري خود بر اعمال حكومت هاي دست نشانده، صحه بگذارد و آنان را مورد تاييد و تصديق قرار دهد. آن روزها تنها راه چاره را انفصال از وضع موجود و انتخاب عزلت و گوشه گيري مي دانستند.
اين گفتگوها تقريبا سه ربع ساعت طول كشيد. پس از پايان گفتگو، نخست وزير و همراهان به عنوان صرف نهار، عازم سالاريه بودند. به هنگام خداحافظي كه درست موقع ناهار بود، حضرت آيت الله تعارف نمودند كه مي توانيد ناهار را هم اينجا تشريف داشته باشيد و به غذاي طلبگي اكتفا نماييد. دكتر اميني اظهار داشت: بسيار خوشوقت مي شديم كه در محضر شما باشيم، ولي چون وعده كرده ايم و منتظر هستند، معذرت مي خواهم. شريف العلماء گفت: آقاي نخست وزير! مي دانيد مقصود حاج آقا چيست؟ منظور حضرت آيت الله اينست كه شما هم با سفره علما آشنا شويد تا معلوم شود علماء و طلاب چه مي كشند؟
مجلس با تبسم حضرت آيت الله و خنده حضار پايان پذيرفت، آنان به طرف سالاريه به ميهماني توليت آستان حضرت معصومه (س) رهسپار شدند.
در روز ملاقات كه روز ولادت مولاي متقيان علي (ع) بود، طرف صبح نگارنده همراه جمعي از طلاب به ديدن حاج آقا رفته بوديم. با چاي و نقل و شيريني پذيرايي شده بوديم. هر كس از احترام و موقعيت خاصي برخوردار بود. دست دادن به وارد شوندگان و اداي كلمه «يا الله» نيم قد بلند شدن به احترام تازه واردين و زيارت كنندگان و از اين قبيل … حساسيت نگارنده بر حسب تقاضاي سن نوجواني به هنگام ورود نخست وزير به اين نكته متمركز شده بود كه آيا احترامي كه حضرت آيت الله نسبت به نخست وزير قائل خواهندشد، همانند احترام به ديگران خواهد بود، يا احترامي ويژه و فوق العاده در بر خواهد داشت و استنتاجي كه بر اين دو نوع احترام مترتب مي شد، باز هم بر حسب اقتضاي شور نوجواني آن بود. اگر شق دوم پياده شود، يقينا ايشان به انسان ها برحسب مقامهاي ظاهري شان، شان و منزلت قائلند. پس؟!! و اگر شق اول انتخاب مي گرديد، يقينا ايشان نشان خدا در روي زمين و آيتي از آيات نوراني او خواهند بود.
خوشبختانه انتظار بزودي سرآمد، احترام از نخست وزير بسان همان احترام از ما طلاب جوان مدرسه حجتيه و فيضيه، دارالشفاء و شايد كمي هم كم رنگ تر بود، ولي احترام از برادر بزرگترشان، آيت الله پسنديده كه لحظاتي پس از ورود نخست وزير وارد اتاق شدند، بسيار با شكوه و تمام قد بود. او بين اين دو شخصيت روحاني و سياسي نشست و صحبتها شروع شد.
بدين ترتيب شبهه يا حساسيتي كه در ذهن نويسنده به وجود آمده بود، با عمل روحاني و معنوي ايشان به بهترين وجه ممكن حل و برطرف گرديد.

منبع: سايت ايرانيان انگلستان

ارسال شده توسط شورای نویسندگان در ساعت 18:11 |