در پی تخریب حسینیه حاج همت پادگان دوکوهه:
اين چه بازسازی سقف است! که اثری از حسينيه حاج همت به جای نگذاشته است...
"حفظ و نگهداری تركیب یك یا چند شهر خراب شده در جنگ، به منظور ترسیم علنی تجاوز دشمنان علیه انقلاب و كشورمان و نشان دادن قدرت دفاع و مقاومت قهرمانانه ملت كه آیندگان فقط به اسناد و نوشتهها بسنده نكنند"
آلبوم تصاویر











برچسبها: تخریب حسینیه حاج همت پادگان دوکوهه
سرهنگ پاسدار علیرضا شمسیپور یکی از اعضای باسابقه تیم تفحص پیکر مطهر شهدا و از پیشکسوتان دوران دفاع مقدس، صبح امروز ۱۳ اردیبهشت ماه ۹۵ طی عملیات جستجوی شهدا بر اثر انفجار مین والمری به شهادت رسید.
سرهنگ پاسدار علیرضا شمسیپور، بازنشسته سپاه انصار الحسین(ع) استان همدان، یکی از اعضای باسابقه تیم تفحص پیکر مطهر شهدا، از پیشکسوتان دوران دفاع مقدس و مسئول بسیج ورزشکاران همدان، صبح امروز 13 اردیبهشت ماه 95 طی عملیات جستجوی شهدا بر اثر انفجار مین والمری به شهادت رسیده و بهسوی یاران شهید خود پر کشید. شهید شمسیپور متولد 1345 در استان همدان است. او همچنین رئیس هیأت دوچرخه سواری استان همدان و رئیس تربیت بدنی سپاه این استان بوده است. از این شهید والامقام دو فرزند دختر و پسر بهیادگار مانده است.
روابط عمومی کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح، در پی شهادت جستجوگر نور سرهنگ پاسدار علیرضا شمسیپور کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح اطلاعیهای بهشرح زیر صادر کرد:
باسمه تعالی
بدینوسیله به اطلاع ملت شهیدپرور جمهوری اسلامی ایران میرساند:
یکی دیگر از همسنگران تفحص شهدا به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
شهید جستجوگر نور سرهنگ پاسدار "شهید علیرضا شمسیپور" ساعت 10:30 صبح امروز 13 اردیبهشت ماه سال جاری در جریان تفحص شهدا در ارتفاعات کانیمانگا (پنجوین عراق) بر اثر اصابت مین والمری به درجه رفیع شهادت نائل شد. در این حادثه 2 نفر دیگر از پرسنل کمیته جستجوی مفقودین نیز مجروح شدند. شهید علیرضا شمسیپور از پرسنل خدوم و فعال کمیته جستجوی مفقودین تلاشهای فراوانی را جهت کاوش ابدان مطهر شهدا به عمل آورد.
کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح شهادت این پیشکسوت دوران دفاع مقدس و تفحص شهدا را به پیشگاه حضرت ولیعصر(عج)، مقام معظم رهبری، مردم شهیدپرور ایران و استان همدان و بهخصوص خانواده این شهید عزیز تبریک و تسلیت عرض مینماید.
از خداوند متعال علو درجات را برای این شهید عزیز خواستاریم.
برچسبها: سرهنگ پاسدار علیرضا شمسیپور تفحص پیکر مطهر شهدا
برای دیدن کلیپ روی عکس کلیک کنید
برچسبها: امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی یادمان شهدای شلمچه
برای دیدن کلیپ روی عکس کلیک کنید
برچسبها: ایستاده در غبار

برچسبها: یاران ناب
برچسبها: کتاب سردار گردان کتاب گردان نهم گردان نهم
برای همه آنان که قلبشان در سینه به عشق شهدا می تپد
این بار معبری جدید برای ورود به مهمانی ویژه شهدا
ستاد شهید حاج احمد متوسلیان برگزار می کند
اردوی راهیان نور مناطق عملیاتی جنوب
مهلت ثبت نام تا تاریخ 30/11/1392
لازم به ذکر است ثبت نام فقط به صورت کاروانی می باشد
اعزام کاروان ها به مناطق از تاریخ 15 اسفند 1392 لغایت 14 فروردین ماه سال 1393
تلفن تماس برای ثبت نام کاروان ها : 02188895735 و 09109456001
موسسه فرهنگی مشعر الشعور ستاد سردار بی نشان حاج احمد متوسلیان
دریافت برنامه کامل کاروان دریافت
http://www.mashaar.ir/show.aspx?id=P16
برچسبها: اردوی راهیان نور مناطق عملیاتی جنوب

برچسبها: تصاویر هوایی از یادمان دهلاویه
خادم الشهدا سردار حاج مجتبی عسکری
برچسبها: عکس خادم الشهدا سردار حاج مجتبی عسکری
قسمت هشتم عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.
برچسبها: قسمت هشتم عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری, غلامحسین افشردی
منبع:امپراطور اسناد
برچسبها: روایت جدید از خاطره گویی سرتیپ آراسته
دیگر تصاویر.................ادامه مطالب
بسیار پیش آمده وقتی كه پای صحبتهای رزمندگان مینشینیم، تا حرفشان به جبهههای غرب میرسد، با یادآوری مهجوریتها، گمنامیها و مظلومیتهای رزمندگان و شهدای این خطه از جبهههای دفاع مقدس، از غرب با عنوان غریب یاد میكنند اما برای افرادی كه خالصانه در ركاب مولایشان مشغول جهاد و خلق حماسه در آن خطه از كشور بودند همین بس كه امام خمینی(ره) فرمودند: «شمایی كه میروید در كردستان خدمت میكنید، این فداكاری شما در دنیا عوض ندارد كه شما عوض آن را بگیرید، اصلاً چیزی نیست كه عوض خدمت در كردستان باشد.» از این رو جمعی از فرماندهان دوران دفاع مقدس برآن شدند تا پرده از مظلومیت رزمندگان، عملیاتها و شهدای این خطه بردارند و به این ترتیب اقدام به راهاندازی «پروژه شهیدبروجردی» كردند. پروژهای كه گامی عظیم برای آشنایی علاقهمندان به حوادث و اتفاقات پیش آمده در مرزهای غربی كشور در قبل و بعد از انقلاب و دفاع مقدس و حتی سالهای اخیر است. برای آشنایی با این پروژه با سردار حسن رستگارپناه معاون هماهنگكننده دانشگاه جامع امام حسین(ع) و همچنین جانشین مركز مطالعات ملی امنیت پایدار به گفتوگو نشستهایم كه از نظرتان میگذرد.
برای شروع خودتان را برایمان معرفی كنید و بفرمایید چطور شد كه افتخار خدمت درغرب كشور نصیبتان شد؟
حسن رستگارپناه متولد 1334 هستم. ورودی 22 بهمن 1357 سپاه پاسداران اصفهان كه از سال 1359 توفیق خدمت در كردستان را پیدا كردم. شهادت 57 نفر از نیروهای خدوم سپاه در جاده بانه به سمت سردشت و توجه سپاه پاسداران به این واقعه دردناك، دلیلی شد تا برحسب توجه و علاقهام به خدمت در شرایط دشوار برای مدت 45 روز برای رسیدگی به اوضاع پیش آمده مأموریت یافته و به سنندج اعزام شوم. سپس با تدبیر سرلشكر صفوی از فروردین سال 1359 وارد عرصه نبرد در غرب شدم و برای مدت 21 سال در سختترین شرایط جنگ و مبارزه علیه ضد انقلاب انجام وظیفه كردم.
گویی شما و برخی از دوستانتان پروژهای را برای شناساندن حماسهآفرینی رزمندگان در خطه غرب كشور در دست اجرا دارید، اصلاً توجه به این مناطق بر چه اساسی انجام میگیرد؟
تاریخ شكوهمند اسلامی سرشار از حماسههای جاوید در دفاع از ارزشهای متعالی الهی است. این حركت رهاییبخش كه در مسیر تلاشها و مجاهدتهای انبیای عظام است تا ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد یافت و در هر زمان با شتابی خاص به پیش میرود. در این راستا انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی فرازی است بس شكوهمند كه از بدو پیروزی با تهدیدات متعدد داخلی و خارجی به صورت همهجانبه، پیوسته و زنجیروار در ابعاد نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دشمنان اسلام مواجه بوده است.
اگر به حوادث تلخ و شیرین دوران حیات انقلاب اسلامی بنگریم به پیروزیهای حیرتانگیز و شگفتآوری برخورد خواهیم كرد كه ملت ایران و در خط مقدم، سپاه در دفاع از دین و مقدسات آن، عزت و استقلال سیاسی، آزادی، ولایت، سرزمین، اموال اقتصادی كشور، جان و مال و ناموس مردم، حمایت از مظلومان و محرومان، احقاق حق الهی، برقراری امنیت اجتماعی، بهبود اوضاع اقتصادی و فرهنگی به دست آوردهاند كه جلوهای از این موفقیت در سرزمین مجاهدتهای خاموش یعنی مناطق غرب و شمال غرب كشور نمودی خاص پیدا كرده است.
حضرت امام خمینی(ره) در پیامی كه بیانگر دیدگاه و نگرش مباركشان نسبت به این مجاهدتها بود، خطاب به رزمندگان منطقه عملیاتی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در 15 آبان ماه 1361چنین فرمود: «اسلام و مسلمانان به این پیروزی چشمگیر شما چشم دوختهاند و از یاد هیچ یك از ما نخواهید رفت. شما فرزندان عزیز ملت هستید، فتحی كه به دست شما صورت گرفت برای ملت سرافرازی بود.»
امام خامنهای هم در این باب فرمودند: «جهاد فی سبیلالله، هرچه دشوارتر، بافضیلتتر و درخشانتر و ماندگارتر، شما در كردستان به چنین جهادی در برابر دشمنان خدا كمر بستهاید.»
تاریخ شكوهمند اسلامی سرشار از حماسههای جاوید در دفاع از ارزشهای متعالی الهی است. این حركت رهاییبخش كه در مسیر تلاشها و مجاهدتهای انبیای عظام است تا ظهور امام زمان(عج) ادامه خواهد یافت و در هر زمان با شتابی خاص به پیش میرود. در این راستا انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی فرازی است بس شكوهمند كه از بدو پیروزی با تهدیدات متعدد داخلی و خارجی به صورت همهجانبه، پیوسته و زنجیروار در ابعاد نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دشمنان اسلام مواجه بوده است.
به عنوان یك رزمنده مطلع، كمی از شرایط خاص كردستان در اوایل انقلاب و دفاع مقدس بگویید.
حوادث و سیر تحولات غرب كشور، از انقلاب اسلامی آغاز، در جنگ تحمیلی ادامه و بعد از آن هم استمرار داشت. پس از پیروزی انقلاب این حوادث از سال 1357 شروع و در 1358 به نقطه اوج خود رسید. در این زمان به خاطر بیتدبیری دولت موقت این آشفتگی به اوج خود رسید و كردستان به دست ضدانقلاب افتاد. اما با حركت و تلاشی كه شهید چمران در پاوه انجام داد و ایستادگی و مقاومتی كه نیروهای باقیمانده ارتش و نیروهای سپاه انجام دادند موفق شدند كه در كنار یكدیگر شهرهای كردستان را از دست ضد انقلاب خارج سازند. لیكن در ادامه سیر حوادث این منطقه به خاطر حوادثی كه در دولت موقت افتاد بار دیگر كردستان به دست ضد انقلاب گرفتار شد.
اما بعد از آن حركت عظیمی كه شهید بزرگوارمان شهید بروجردی از محور كرمانشاه به سمت كامیاران شروع كرد نهایتاً توانست شهرها را یكی پس از دیگری از دست ضدانقلاب رها سازد و این مدیون پیوندی است كه آن زمان بین شهید بزرگوار بروجردی و شهید سلحشور ارتش شهید صیادشیرازی و همچنین بزرگمردانی همچون سرلشكر رحیم صفوی، حاجاحمد متوسلیان و شهدای گرانقدر بومی كردستان برقرار بود. این همه دست به دست هم دادند و كردستان بار دیگر از دست ضد انقلاب رها شد ولی به دلیل آغاز درگیریهای جنگ تحمیلی فشار جدیدی به كردستان وارد شد و نیروهای توانمند سپاه و ارتش در این منطقه با توجه به تحمیل شرایط جنگی جدید در جنوب، مجبور شدند توان را به سمت جبهههای جنوب برای مقابله با صدام ببرند و به این ترتیب شرایط كردستان مجدداً پیچیدهتر شد.
جرقه تشكیل پروژه شهید بروجردی از كجا زده شد؟
حضرت امام خمینی در آخرین صحبتها و توجهات جملهای را بیان فرمودند با این مضمون كه در هنگام نبرد مجال پرداختن به همه جهات، قوتها و طرحها و ضعفها و برنامهها و در حقیقت تلفیق استراتژی دفاع همهجانبه نبوده است ولی در شرایط عادی باید با سعه صدر و به دور از حب و بغضها به این مسائل پرداخت و از همه گفتهها، تجربهها، استعدادها و طرحها استفاده كرد. بعد از صدور این فرمان امام خمینی(ره) و سپری شدن جنگ و پذیرش قطعنامه نیروهایی كه در غرب كشور بودند، به این فكر افتادند كه ایده امام را در پیرامون غرب كشور پیگیری نمایند و تقریباً از سال 1369 كارگروهی تحت عنوان پروژه شهید بروجردی تشكیل شد كه با محوریت برادر سرلشكر ایزدی و دیگران افرادی چون سردار استكی، سردار مقدم و سردار جلالی، من و دوستان دیگری دور هم جمع شدیم كه این فرمان و ایده امام خمینی(ره) را در رابطه با غرب كشور و مسائلی كه در آنجا به وقوع پیوسته به نحوی اجرایی و تجربیات را به ثبت برسانیم. از آن تاریخ، دو سه سالی طول كشید تا گروه «تدوین تاریخ عملیاتهای مناطق كردی» شكل بگیرد. این گروه در اصل اسم خودش را پروژه شهید بروجردی گذاشت. از این رو پروژه شهید بروجردی به منظور جمعآوری و ثبت تجربیات و دستاوردهای ارزشمند رزمندگان اسلام در صحنههای خونبار این مناطق از بدو پیروزی انقلاب اسلامی شروع به كار نمود. مقدمات كار و طرحریزیهای اولیه این پروژه از اواسط سال 1374 آغاز شد. اما به پیشنهاد سردار فرماندهی وقت كل سپاه و با تصویب فرماندهی معظم كل قوا، حضرت آیتالله خامنهای، رسماً در اواخر سال 1378 با مسئولیت سردار سرلشكر پاسدار دكتر مصطفی ایزدی شروع به كار نمود.
چرا این تحقیقات و پروژه با نام این شهید بزرگوار یعنی شهید محمد بروجردی كه برای همرزمانش با نام مسیح كردستان شناخته میشد، نامگذاری شده است؟
سردار سرلشكر پاسدار شهید محمد بروجردی، شخصیتی فرهیخته، متواضع، عارف و مجاهدی شب زندهدار بود كه در مسئولیتهای فرماندهی سپاه منطقه هفت، قرارگاه نجف و قائممقامی قرارگاه حمزه(ع) بیادعا به وظیفه و تكلیف شرعی خود در مقابله با دشمنان اسلام عمل میكرد و مبتكر راهبرد بینظیر عملیاتی با ماهیت اسلام ناب محمدی(ص) در مناطق بحرانی غرب و شمالغرب بود، بر این اساس پروژه تدوین تاریخ عملیات رزمندگان اسلام در این مناطق به نام این شهید بزرگوار در مركز مطالعات و تحقیقات توسعه امنیت پایدار مزین شده است.
ادامه دارد...
گویی شخص شما با شهید بروجردی آشنا بودهاید این آشنایی از كجا و چگونه صورت گرفت؟
آشنایی من با شهید بروجردی به قبل از پیروزی انقلاب و همزمان با مبارزات انقلابیاش آغاز شد و بعدها و در كردستان ادامه پیدا كرد.
برگردیم به بحث پروژه، اینكه چه اهدافی را دنبال میكند و چه برنامههایی را در دستور كار دارد؟
از اهداف پروژه میتوان به تثبیت و ماندگاری تجربیات نظامی و پدافند داخلی به دست آمده، تبیین و تحلیل علمی از حوادث نظامی با ایجاد امكان بررسی جامع نقاط قوت و ضعف نیروهای خودی و دشمن، ثبت وقایع مقابله با بحران، تجزیهطلبی و تهاجم متجاوزین بعثی عراق، انتقال تجربیات و دستاوردهای معنوی و نظامی برای نسل آینده اشاره كرد.
اگر امكان دارد از نحوه عملكرد پروژه نیز برایمان توضیح بدهید.
در طرح كلی پروژه شهید بروجردی، سه گروه با عنوان جغرافیا، راهبرد و اقدامات و فعالیت پیشبینی شده است. در گروه راهبرد میتوان به كمیته «تدوین نبرد دوم» یعنی پاسداری از انقلاب اسلامی در مقاطع زمانی دی ماه 1358 از آزادسازی شهر كامیاران تا شهریور 1364 (بستن مرز) اشاره كرد.
در گروه اقدامات و فعالیتها نیز میتوان به «تدوین عملكرد یگانهای مانوری سپاه» و «تدوین خلاصه عملیاتی» اشاره كرد كه مسئولیت آن به سردار سرتیپ پاسدار جواد استكی محول شده است. ایشان نیز با توجه به اهمیت، ارزش و اهداف مأموریت، پس از تشكیل چندین جلسه كارشناسی و مشورتی، بهترین راهكار تشكیل ستاد تحقیقاتی مستقل با شرایط ویژه را تعیین كرد و تأمین امكانات مورد نیاز آن را در دستور كار قرار داد. این ستاد در اصفهان راهاندازی شد و موفق به تجزیه، پیگیری و انجام مأموریت شد.
در نبرد دوم بیشتر به كدام مرحله از مبارزات توجه شده و مورد بررسی قرار میگیرد؟
نبرد دوم به آن مرحله از دفاع رزمندگان اسلام در مناطق غرب و شمال غرب میپردازد كه پس از بنبست مذاكرات دولت موقت و هیئتهای حسن نیت در اواخر دوران فترت به وقوع پیوست. این مرحله هم همان طور كه قبلاً گفتم از دی سال 1358 یعنی آزادسازی كامیاران تا پایان شهریور ماه 1364 یعنی بستن مرز از عملیات قائم(عج) در منطقه چهل چشمه كردستان تا عملیات فتح یك در مناطق مرزی پیرانشهر و سردشت را دربرمیگیرد.
سردار از تحقیقات و جمعآوری این اطلاعات و شیوههای كار برایمان بگویید.
تهیه طرح مقدماتی و سپس تكمیلی هر پروژه با سیر مراحل تصویب و جمعآوری اطلاعات به روش میدانی و كتابخانهای حدود 30 ماه به طول انجامید. در این مرحله و فرآیند بیش از 350 هزار سند مكتوب و مستند، 1700 ساعت نوار صوتی كمیسیونها و جلسات زمان عملیات، 16 هزار قطعه عكس و تصویرعملیاتی، 1200 ساعت مصاحبه و فیلم ویدئویی جمعآوری شد. با بررسی آنها و ادامه كار برای رسیدن به اهداف پروژه و شناخت نقش سپاه در دفاع از انقلاب اسلامی و ارزشهای آن، ما را بیش از پیش مصمم كرد، به صورتی كه طبقهبندی موضوعی اسناد طی دوازده ماه به پایان رسید.
نبرد دوم به آن مرحله از دفاع رزمندگان اسلام در مناطق غرب و شمال غرب میپردازد كه پس از بنبست مذاكرات دولت موقت و هیئتهای حسن نیت در اواخر دوران فترت به وقوع پیوست. این مرحله هم همان طور كه قبلاً گفتم از دی سال 1358 یعنی آزادسازی كامیاران تا پایان شهریور ماه 1364 یعنی بستن مرز از عملیات قائم(عج) در منطقه چهل چشمه كردستان تا عملیات فتح یك در مناطق مرزی پیرانشهر و سردشت را دربرمیگیرد.
پس از انجام این مراحل گردآوری و حجم انبوهی از اطلاعات، همچنین قابل استفاده بودن بعضی اسناد چند موضوع، مكانیزه كردن اطلاعات ضرورت پیدا كرد. بر این اساس تهیه نرمافزار رایانهای در دستور كار قرار گرفت. با تلاش مستمر و همت چند نفر از برادران سپاه و دانشگاه اصفهان نرمافزاری كمنظیر با حداقل هزینه تهیه شد. همزمان با تهیه این نرمافزار، مدارك جمعآوری شده در مرحله طبقهبندی اطلاعات قرار گرفت. این امر با بهكارگیری 130 نفر از پرسنل و بسیجیان در كمیسیون به صورت فشرده در مدت یكسال دستهبندی موضوعی وكدگذاری انجام شد. به طور خلاصه میتوان گفت كه خروجی كمیته نبرد دوم در شش بخش تهیه شده و اكنون خلاصه آن در یك مجموعه شش جلدی قابل ارائه است. لازم به توضیح است، از تاریخ اول مردادماه 1383 تا زمان ارائه این مجموعه نفرات زیادی با تخصصهای مورد نیاز در تدوین مجموعه چهارم فعالیت داشتند.
از دیگر اقداماتتان برای دستیابی بهتر به اطلاعات و ادامه كار این پروژه برایمان بگویید.
تلاش برای فراهم كردن مكانی مناسب جهت اجرای مأموریت، پیگیری و جذب پرسنل باتجربه، متخصص، توانا و علاقهمند به تحقیقات، تلاش گسترده برای تأمین امكانات مورد نیاز اداری، انجام صدها مأموریت در استانهای آذربایجانغربی، كردستان، كرمانشاه، تهران، گیلان، خراسان، قزوین، زنجان، فارس و كرمان به منظور جمعآوری اطلاعات و ارتباطات با ردههای سپاه پاسداران، سازمانها، ادارات، ارگانها و نهادهای دولتی، مسئولان و پرسنل باسابقه سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، جهاد، وزارت كشور و...، تشكیل چندین گردهمایی و سمینار مربوط به پروژه شهید بروجردی یا شركت در اینگونه جلسات، دعوت از افراد متخصص، مطلع و صاحب نظر درخصوص مسائل غرب و شمالغرب و تحقیقات، همچنین مصاحبه با آنان، كمك به مسئولان كمیتهای دیگر در انجام پروژههای محوله، انجام بیش از 6300 مكاتبه، شركت در صدها جلسه با حضور سردار ایزدی، سردار محسن رضایی، سردار رحیم صفوی، سردار صالح، سردار فضائلی، اعضای ستاد پروژه در تهران، صدا و سیما در تهران، كردستان و اصفهان، لشكر 14 امام حسین(ع)، جلسات داخلی و صدها فعالیت دیگر در راستای اجرای مأموریتهای محوله از اقدامات ستاد اصفهان است.
از مشكلات و دشواریهایی كه برای ادامه و انجام این پروژه عظیم برایمان وجود داشت بگویید.
در مورد پژوهش در پروژه شهید بروجردی، میتوان اذعان كرد اشكالات عمدهای بر تهیه پیشنیازهای تحقیقات و تأمین عناصر مورد نیاز وجود داشته است. اما اهمیت موضوع، نگاه معنوی به كار، همت و جدیت و مقاومت مسئول پروژه همكاران اصلی و... بسیاری از ضعفها و مشكلات را برطرف نمود. اكنون به لطف الهی امید است با تعیین ساختار جدید در دانشگاه جامع امام حسین(ع)، بسیاری از مشكلات مرتفع شود.
و سخن پایانی.
امیدواریم توانسته باشیم گامی مثبت در ثبت وقایع و تجربیات گرانبها و باعظمت رزمندگان اسلام در دفاع از انقلاب اسلامی در مناطق غرب و شمال غرب برداشته و راه برای رهجویان حق و عدالت تا حدودی گشوده باشد. استمرار انقلاب اسلامی در گرو گرامیداشت راه شهیدان است و امروز اگر كرامت، آزادی، سربلندی و عزت میخواهیم باید راه شهیدان را بشناسیم و در این راه قدم برداریم.
عنوان: شب های کمین ؛ خاطرات سردار حسن رستگارپناه
نویسنده: حبیب یوسف زاده
ناشر: بنیاد حفظ آثار و نشر آثار دفاع مقدس
شابک: 2-16-5262-600-978
تاریخ اولین چاپ: 1387
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
قیمت(ریال): 19000
شمارگان: 5000
تعداد صفحات: 193
وزن(گرم): 230
....................................................................................
معرفي:
سردار حسن رستگارپناه از فرماندهان سپاه در دوران دفاع مقدس و بعد از آن (فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان) است که خاطرات این رزمنده و جانباز دلاور به کوشش حبیب یوسف زاده جمع آوری و تألیف شده و توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به چاپ رسیده است.این کتاب ارزشمند دارای پنج فصل اصلی و 24 بخش فرعی است. در ضمن در آخر کتاب تصاویری از این فرمانده عزیز در دوران مختلف برای شاهد مثال یا توضیحات آورده شده است.
برچسبها: خاطرات سردارحاج حسن رستگار پناه فرمانده

برچسبها: عکس ایستگاه حسینیه
برچسبها: عکس شرهانی
برچسبها: عکس پادگان دوکوهه
آوای انتظار و یا پیشواز تلفنهای همراه معمولا بیان گر سبک زندگی ، فرهنگ و نوع نگرش و علاقه مندیهای یک فرد است . انتخاب فرهنگ ایثار و شهادت و پیاده سازی آن در سبک زندگی فردی نیازمند زیرساختهای مختلفی است.اپراتورهای تلفن همراه در این میان میتوانند نقش بسزایی را در زندگی مخاطب و مشترک خود داشته باشند .
تارنمای اختصاصی شهید کاظمیمفتخر است که برای اولین بار در بهمن ماه سال ۹۱ کلیپهای صوتی با صدای شهید کاظمیرا تولید و به عنوان پیشواز رایگان برای مشترکین ایرانسل قرار داد و این بار ۵ کلیپ صوتی دیگر از شهید کاظمیبرای مشترکین همراه اول در نظر گرفته شده است که مشترکین میتوانند فعلا با همان نرخ مصوب ۳۰۰ تومان از این سرویس استفاده نمایند .
از آنجا که اثر گذاری یک پیام دارای دو ویژگی مختصر و مفید بودن آن است ، طنین انداز شدن صدای یک شهید برای مخاطب در کمتر از ۴۰ ثانیه میتواند در انتقال پیام شهدا اثر ویژه و مثبتی داشته باشد .
عنوان
|
پخش آنلاین
|
همراه اول
ارسال به ۸۹۸۹
|
ایرانسل
ارسال به ۷۵۷۵
|
رزمنده
|
| ۳۶۱۴۵ |
۲۲۱۱۸۹۰
|
فانوس
|
| ۳۹۲۹۵ |
۲۲۱۱۸۹۱
|
پیام شهدا
|
| 39297 |
به زودی
|
جامانده
|
| 39296 |
به زودی
|
تمنا
|
| 39294 |
به زودی |
منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.
برچسبها: آوای انتظار با صدای دلنشین شهید کاظمی
«حاج حبیب الله معلمی» که نامش در کنار نام شهدا و ایثارگران، بر تارک تاریخ دفاع مقدس میدرخشد و همواره ما را به یاد اشعار مخلصانه و زیبای مردی میاندازد صبح امروز درگذشت. معلمی که مدتی به علت مشکلات ریوی به کما رفته بود و در بیمارستانی در اهواز بستری شده بود، امروز دار فانی را وداع گفت. حبیب الله معلمی فرزند نصیر سال 1305 شمسی در شهرستان رامهرمز دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را در مکتبخانه گذراند و ادامه آن را تا سیکل قدیم پیگرفت و پدرش که معلم قرآن بود او را با این کتاب آسمانی آشنا کرد. ذوق و قریحه شاعری از اوان جوانی در وجود وی بود ولی تشویقهای یکی از دوستان پدرش که خود شاعری توانا بود به نام حاجی بابا اشتری لرکی زمینه را برای شکوفایی استعدادهای وی فراهم ساخت. حبیب الله معلمی خود درباره سرودن اشعارش میگوید: در شبهای عملیات نوحهها تهیه میشدند و رمز عملیات در آنها گنجانیده میشد که بسیار هم مورد توجه قرار میگرفت؛ مثلا در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحهای بود که رمز عملیات آن «یا الله» بود. من در همان قرار گاه نشستم و بلافاصله شعر را سرودم. چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در همانجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد. تیتر آن این بود: «عزم سفر دارند این گردان حزب الله/ با رمز یا الله یا الله یا الله» از معلمی نوحههای به یاد ماندنی از جمله؛ «با نوای کاروان/ بار بندید همرهان/ این قافله عزم کرببلا دارد»، «شور حسین است چهها میکند»، «این لشکر حق عازم کربلاست امشب»، «سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم»، «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت»، «ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر»، «ای لشکر صاحب زمان/ آماده باش/ آماده باش» به جا مانده است. عمده سرودههای وی توسط صادق آهنگران، مداح نام آشنای جبههها اجرا شده است. بیشتر اشعار معلمی در کتاب « خونین نامه عاشقان حسین » در دو جلد و در زمان جنگ توسط انتشارات سپاه پاسداران چاپ و منتشر گردید، کتاب شعر «وادی عشق» نیز از کارهای اوست. همچنین از دیگر مجموعه اشعار این شاعر میتوان به کتاب «شفق خونین» از انتشارات دارالهدی اشاره کرد. بیشتر آثار وی در قالب چهارپاره است گرچه در غزل و مثنوی نیز طبعآزمایی کرده است.
برچسبها: حبیبالله معلمی شاعرشعر
برچسبها: عکس شاخ شمیران
برچسبها: عکس ما در انتظار رویت خورشیدیم

برچسبها: عکس مداحان اهل بیت, ع, حاج حسین سازور در دوران دفاع مقدس
ادامه مطالب ................کلیک کنید.
برچسبها: سردارشهید اسماعیل فرجوانی عکس

برچسبها: عکس تفحص شهدا
ادامه مطالب.................کلیک کنید
برچسبها: عکس مداحان اهل بیت, ع, حاج سعید حدادیان
یادی از شهدا بکنیم و یادی هم از جانبازان عزیزی که پس از چندین سال تحمل درد و رنج به شهدا پیوستند. یادمون نره جانبازانی هم هستند که برای اسلام و مردم ایثار کردند و الان گوشه آسایشگاههای جانبازان مشغول زندگی و بهتر بگم عشقبازی با خدایشان هستند. سری به اونا بزنیم . آدرس آسایشگاههای جانبازان رو براتون میذارم تا انگیزه ای باشه برای دیدار اونها.
آدرس |
ساعات مناسب ملاقات |
شماره تماس |
نام آسایشگاه |
ولنجک خ مقدس اردبیلی انتهای خ ثارالله |
10 الی 12 شنبه تا 4 شنبه |
22417284 |
ثارالله |
نظام آباد شمالی نرسیده به چهارراه گلبرگ کوچه پارک فدک روبروی فرهنگسرای فدک |
همه روزه بجز 2 شنبه و 5 شنبه |
77816290 |
آیت الله مدنی |
خ شهید باهنر جنب کلانتری 123 نیاوران کوچه شهید آقائی روبروی مرکز پژوهش های وزارت خارجه |
شنبه تا 4 شنبه |
22289067 |
امام خمینی |
انتهای زعفرانیه خ فیروزکوه کوی روشن |
ساعت 10 الی 12 شنبه تا 4 شنبه |
22751665 |
شهید فلاحی |
برچسبها: جانبازان
ادامه مطالب...................کلیک نمائید
برچسبها: عکس مداحان اهل بیت, ع, حاج منصور ارضی در حج
ادامه مطالب .........................کلیک نمائید.
برچسبها: عکس مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور در دوران دفاع مقد
.................ادامه مطالب
برچسبها: تفحص شهدا عکس

برچسبها: عکسعزیز جعفری فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس
تصاویر سردار اسماعیل احمدی مقدم از فرماندهان شمال غرب در دفاع مقدس
اسماعیل احمدی مقدم ، به سال 1340 در تهران متولد شد. او از سال 1384 فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی را بر عهده دارد. سردار اسماعیل احمدی مقدم ، دارای مدرک دکترای مدیریت استراتژیک از دانشگاه عالی دفاع ملی است و سوابق درخشانی در طول سال های دفاع مقدس و پس از آن در جبهه های مختلف دفاع از نظام جمهوری اسلامی می باشد.
برچسبها: عکس اصغر احمدی مقدمفرماندهان شمال غرب دفاع مقدس
برچسبها: عکس
برچسبها: عکس دلنوشته شهید محسن صیرفیان پور
برچسبها: عکس راهیان نور بیمارستان صحرایی امام علی
برچسبها: عکس راهیان نور بیمارستان صحرایی امام حسین
برچسبها: بیمارستان صحرایی امام حسن مجتبی
برچسبها: عکس پاسگاه زید
برچسبها: عکس یادمان شهدای شلمچه
برچسبها: عکس مداحی حاج مهدی سلحشور در حسینه تخریب پادگان دو
برچسبها: عکس حاج آقا پناهیان در حسینه تخریب پادگان دوکوهه
حمید حکیم الهی
بامداد سوم اسفند ماه 1391 به همراه چندي از دوستان قديمی و همرزمان امام حسنی از تهران راهی اهواز شدیم. به اهواز که رسیدیم سردار بی ریایمان حاج حسن سوادیان به استقبالمان آمد.
نماز صبح را در فرودگاه اهواز اقامه كرديم و با اتوبوسی که توسط برادر عزیزمان ، سرهنگ دوم چنگایی (فرمانده بسیج راه آهن جمهوری اسلامی ایران) آماده شده بود رهسپار گلف شدیم،به گلف که رسیدیم خاطرات روزهای جنگ در ذهن تک تکمان تداعي مي شد.
اگرچه آن ساعت صبح غرق در سكوت بود ، ولی ما هنوز صدای همهمه نیروهای اعزامی را به این پادگان می شنيدیم .صبحانه را در کنار دیگر یاران منتظرمان در قرارگاه کربلا صرف نموده ، سپس همگي براي تجدید خاطرات گذشته سری به اتاقهای عملیات و فرماندهی روزهای اولیه جنگ زديم ، جايي که یاد آور حسن باقری و حاج داوود کریمی بود .
راهروی تنگ و تاریک آنجا معطر بود به عطر حاج داوود و حسن. به سوی آبادان حرکت کردیم . درطول مسير یار محبوبمان ، حبیب جنت مکان را ديديم. با اینکه غبار پيري بر سرش نشسته بود، ولی همانند همان دوران جنگ لحظه ای از شلوغ کاری و سر به سر بچه ها گذاشتن و خندیدن و خنداندن بچه ها غافل نمي شد.
به آبادان رسیدیم .
به پیشنهاد سردار سواریان راهي قفاص شدیم .سردار سواریان از روزهای غربت و غريبي و بي كسي آبادان و محاصره اش برايمان گفت.
پس از آن به سوي يادمان عمليات والفجر 8 راهي شديم.در ميان راه با شنيدن اذان ظهر از يك روستا ، توقف كرديم ( بنا به گفته ساكنين آنجا آن مسجد توسط افرادي براي تبليغات وهابيت ساخته شده بود ،ولي به لطف خدا خدئه و نيرنگشان برملا شده و متواري شده بودند و هم اكنون به نام مبارك امام حسين (ع) نامگذاري شده بود ).
نماز را به امامت روحاني جوان آن روستا، اقامه كرديم و پس از آن رهسپار يادمان شديم .
به يادمان رسيديم.
وقتي چشم ها به آبهاي آرام اروند افتاد ، دلهايمان طوفاني شد . خاطرات خوش روزهاي عمليات والفجر 8 و آبهاي خروشان و ناآرام آنروز اروند ، شورانگيز بود.
چشممان به فاو افتاد. روح تك تك دوستان به فاو آن روزها پرواز كرد و لحظه لحظه عمليات والفجر 8 را به يادآور شد. حاج حسن از آن روزهاي تكرار نشدني برايمان گفت . همه ما در عمليات حضور داشتيم . آنچه را كه حاج حسن برايمان بيان ميكرد ، بازسازي ميكرديم ولي لحن و صداي آرام سردار بي ادعايمان دلهاي همگي مارا باز بي قرار آن ايام كرده بود. در آنجا سير كرديم و رهسپار آبادان شديم .
نماز را ميهمان حاج كاظم فرامرزي ، كه بار اصلي عزيمت همه به دوشش بود ، اقامه كرديم . قبل از اينكه نهار آماده شود باز شوخي حبيب آقا گل كرده بود.
در رستوران تابلويي از رستم و سهراب بود ، حبيب شروع به نقاله خواني كرد. چهره اش مانند همان رستمي شده بود كه بر روي ديوار نقش بسته بود . بچه ها سعي ميكردند نخندند ، اما نمي شد؟! مگر حبيب ول كن بود .
بعداز ظهر راهي شلمچه شديم ، قصد داشتيم نماز مغرب و عشا را در يادمان شلمچه باشيم ولي متاسفانه دير شده بود و برنامه شلمچه لغوشد و نماز مغرب و عشا را در مسجد امام حسين (ع) راه آهن جنوب به امامت روحاني سيدي كه صداي بسيار زيبايي داشت اقامه نموديم .
بعد از نماز رهسپار اردوگاه ميثاق شديم . سرهنگ مرايي (دوست قديمي و همرزم آقاي حسني) ميزبان بود . او نيز آنچه در توان داشت در كف اخلاص گذاشته بود .
شام را صرف كرديم.
وعده كرده بوديم شب حتما نشستي داشته باشيم ولي خوابيدن را بر شب نشيني ترجيح داديم .
صبح با آواي دلنشين اذان از خواب بيدارشديم و نمازرا اقامه كرديم .
براي صرف صبحانه به رستوران طبقه چهارم اردوگاه ميثاق رفتيم . به هنگام توزيع صبحانه باز هم شوخي هاي حبيب آقا گل كرده بود. بعد از صرف صبحانه همگي با نشاط و شادابي رهسپار اهواز شديم.
به كيلومتر 10 جاده خرمشهر اهواز رسيديم .
توجه تمامي ياران و دوستان به سمت چپ جاده معطوف شد .
جاده صفوي ........
جاده صفوي مسير اصلي آغاز عمليات كربلاي5 بود.
كيلو متر 2 جاده صفوي....
مقتل شهيدان شيميايي.....
لشگر7 ولي عصر(عج)....
بيستم دي ماه سال1356....
بيش از 92 گل پرپر ....
تمامي دوستان به ياد روزهاي عمليات كربلاي5 افتادند.
جاده سوت كور بود .
تمام مدت شلوغي و بمباران اين جاده توسط هواپيماهاي رژيم بعثي در حين عمليات كربلاي 5 پيش چشمانمان بود.در راه اهواز ، غرق در سكوت ، صدا از كسي برنمي خواست ، هر كس گوشه اي را مي نگريست، غرق در آن ايام ، بعضي ها ناخواسته لبخند تلخي مي زدند ، بعضي آرام آرام اشك ميريختند ، در همين حال و هوا ، مست خاطرات آن ايام كه به پادگان شهيد غلامي رسيديم ، وارد جاده باريك پادگان شديم . از دژباني گذشتيم و وارد محوطه شديم ، طبق معمول اجازه ورود ماشين به محوطه حسينيه به هيچكس داده نمي شد. ما نيز از اتوبوس پياده و سريع راهي حسينيه شديم . مراسم تازه شروع شده بود . ميخواستيم خودمان را سريع به حسينه برسانيم. در گوشه گوشه محوطه دوستان و همرزمان قديمي ايستاده بودند. در همان مسير بعضي از دوستان را ملاقات كرده ولي دل ماندن در محوطه را نداشتيم.
ميخواستيم به جمعيت حاضر در مراسم بپيونديم .ازدحام جمعيت به قدري بود كه نفس كشيدن قدري سخت شده بود. ما برايمان مهم نبود . اصلا براي همين به اينجا آمده بوديم كه به ياد آن روزهاي تيپ بيفتيم . صداي حزين و دلنشين هنرمند بسيجي محمد رضا پير زادي كه همه دلها را رهسپار روزهاي خوش جنگ كرده بود روحمان را نوازش ميداد .
دقايقي بعد سردار دوست داشتني ، حاج احمد غلامپور (فرمانده وقت قرارگاه كربلا) ، پس از خير مقدم گويي سردار حاج يدالله موالاتيان (فرمانده فعلي تيپ تكاوري امام حسن مجتبي (ع)) ، به جايگاه رفت ، براي من از روزهاي غربت و غريبي خوزستان و آغاز جنگ ، از حماسه هاي خلق شده توسط رزمندگان و سرداران شهيد اين تيپ صحبت كرد.
صحبت حاج احمد كه تمام شد شاعر بسيجي غلامرضا آغاسي با اشعار دلنشين خود همه را به فضاي روزهاي جنگ و عمليات ها برد .
چشمان همه باراني شده بود ،صداي گريه و ناله از گوشه گوشه حسينيه بلند شده بود كه يادگار ارزشمند دوران دفاع مقدس يعني حاج صادق آهنگران دلهاي همه را راهي ميادين نبرد كرد.
هنوز لحظاتي از سرودن اشعارش نگذشته بود كه صداي بلند گريه كردن و ناله همه اوج گرفت .
ياد شهدا ، زبان حال بازماندگان ، "از قافله عشق" دلهاي همه را لرزانده بود .
هيچكس دوست نداشت مداحي حاج صادق پايان پذيرد ولي ذيق وقت باعث شد حاج صادق اشعارش را تمام كند.
وقت نماز بود . ياران ، همسفران و همه مدعوين در حسينيه به نماز ايستادند. صف نماز به گونه اي بود كه ديگر در حسينيه جا نبود . دوباره ياد روزهاي تيپ افتاديم (اگر دير ميرسيدي ديگر جايي براي پيدا نميكردي) .
نماز كه تمام شد ، ديدار ها آغاز شد .
صداي خنده دوستان ازهر گوشه اي به گوش ميرسيد.
افرادي كه از راههاي دور و نزديك خودشان را براي ديدن دوستان و همرزمان قديمي به پادگان شهيد غلامي رسانده بودند .
در ميان آنها فرزندان شهدا ،مادران و پدران شهدا ،نيز حضور داشتند طبق معمول پس از ديدن يكديگر و احوالپرسي باز هم شوخي هاي دوران جنگ گل كرد.
بچه ها بدون در نظر گرفتن پست و درجه و موقعيت خود با يكديگر شوخي ميكردند. فضا به گونه اي بود كه بعضي از افرادي كه براي اولين بار در آن جمع حضور يافته بودند ، ميگفتند : حالا متوجه ميشويم چرا وقتي كه به ياد آن ايام مي افتيم ، بچه هاي جنگ دريايي مي شوند و اشك تمام صورتشان را فرا ميگيرد .
نهار را كه خورديم براي ديدار يار و همراه جانباز قطع نخاعي خودمان حاج اسماعيل مدفي رهسپار منزل ايشان شديم .
باز هم حاج اسماعيل را عليرغم بستري بودن 24 ساله ، داراي روحيه مقاوم ديدم .
ابتدا حاج آقا كاظم فرامرزي بعضي دوستان جديد را خدمت حاج اسماعيل معرفي كردند . سردار جواد اسلامي هم خاطراتي بيان كردند .
پس از آن حاج آقا كاظم صحبت مختصري كرد و از حاج اسماعيل خواست دوستان را نصيحت كرده و از سخنان خود بهره مند سازد ، حاج اسماعيل كه حجب و حياي خاصي داشت ، خاطره خواب معنوي كه ديده بود را بيان كرده و براي تمامي دوستان آرزوي سلامتي كرد.
از حاج اسماعيل خداحافظي كرديم و رهسپار بهشت شهداي اهواز شديم . ابتدا سردار غريب هور و حاج علي هاشمي (فرمانده قرارگاه نصرت) و سپس ديگر ياران مثل بهروز غلامي فرمانده تيپ امام حسن (ع)، سيد مهدي نجم السادات و ... زيارت كرده و دقايقي با آنها نجوا نموديم ،بعد از آن براي زيارت علي ...... به سوي مرقد اين انسان صالح خدا شتافتيم ،در آنجا نماز مغرب و عشا را اقامه و آن بزرگوار را نيز زيارت و رهسپار فرودگاه شديم و ساعتي بعد به سوي شهر و ديارمان برگشتيم و دلمان را به اين خوش كرديم كه سال ديگري فرا برسد و دوباره براي ديدن ياران خود به پادگان شهيد غلامي برويم .انشاالله
برچسبها: تیپ امام حسن مجتبی
«پادگان شهید شفیع خانی» محل آموزشهای عمومی و تخصصی رزمندگان لرستان، واقع در ۲۵ کیلومتری جاده اندیمشک- خرمآباد به خاطر بیتوجهی مسؤولان استان تخریب شد.
در و دیوارها و زمینهای اطراف این پادگان بعد از گذشت ۲۳ سال از پایان جنگ تحمیلی، آکنده از عطر و احساس آن زمانها بود.
روی دیوارهای این پادگان نقاشیها، تبلیغات و دست خط شهدا وجود داشت. «شرف المکان به المکین»؛ شرافت وارزش اماکن به حضورانسانهای والاییست که به آنجا ارزش میدهند. یاران روحا… به شفیع خانی عزت دادند و ما قدر آن را ندانستیم.
رزمندگان تیپ ۵۷ لرستان درجبهههای غرب وجنوب دوشادوش سایررزمندگان اسلام درنبردبادشمن بعثی بودند وتعدادنیروهاوگردانهادرپادگان شهیدشفیعخانی کم وزیادمیشد؛البته درمنطقه غرب چندپایگاه یامحل استقراربرای تیپ ۵۷ تهیه کرده بودند،اماپادگان شفیعخانی مهمترین محل استقراروآموزش رزمندگان تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل(علیهالسلام) بود.
پادگان شهیدشفیعخانی بعدازعملیات «والفجر ۶» و شهادت «محمدشفیعخانی» که از نیروهای این تیپ بود، به این نام ثبت شد؛امااکنون از این محل باآن همه معنویت به جامانده ازرزمندگان لرستان وباآن همه خاطرات به جامانده وافتخارات ثبت شده، چیزی جز خاطرات گذشته باقی نمانده است.
چرا مسؤولان از این فضا استفاده نکردند؟ پادگانهایی مثل دوکوهه و ابوذر، یک موزه و یادمانی از حماسه ملت ما است. این پادگان هم میتوانست موقعیت خوبی برای نشان دادن رشادت رزمندههای لرستانی باشد. خیلی از بچههای ما از همین پادگان به سوی شهادت پر کشیدند.
با توجه به اهمیت کار فرهنگی و ضرورت هویت بخشی، این مکان با آن شرایط معنوی و جغرافیایی میتوانست در ایام راهیان نور یا ایام دیگر این نقش اساسی را ایفا کند.
حسرت ضبط نکردن فیلم، صوت و عکس رزمندههای لرستانی در ایام دفاع مقدس همیشه همراه ماست. حال با تخریب پادگان شفیعخانی دیگر به طور کامل راه خود را با گذشته بستیم. حال و آینده را فراموش کردیم و این شد که این یادگار را با کولهبار عظیمی از غصهها وقصهها با عادت فراموشی و بیمسؤولیتی عدهای از دست دادیم.
هر استان با عنایت خداوند سهمی در پیروزی دفاع مقدس دارد اما سهم لرستان چقدر است؟
کدام اسناد یا اماکن سهم بزرگ لرستان از دفاع مقدس را بیان میکند؟
تاکنون چند بار رزمندگان لرستانی همچون رزمندههای استانهای دیگر گرد هم جمع شدهاند و حماسه دفاع مقدس را یادآوری کرده اند؟
کدام موزه در استان نشانی از تاریخ ۸ سال پر از حادثه ایران اسلامی در خود جا داده است. در قلعه فلک الاافلاک خرمآباد میتوان سراغ همه چیز را گرفت اما حماسه آفرینی فرزندان این استان جایی در آن ندارد.
کجایند دلسوختگان محفل شهدا؟ کجایند اصحاب رسانه؟ کو دلسوزی مسؤولان فرهنگی استان؟ بیایید ببینید که چگونه میراث فکری فرهنگی خود را به طوفان بی فکری و بی خیالی عده ای سپردیم. کاش حداقل شرایط دیدار مردمی را محیا می کردند تا خود مردم آستین همت را برای حفظ آن و ترویج معانی قدسی، در لایه لایه سنگریزه ها و دیوارهای آن بالا می بردند.
نسل منِ جوان، کم و بیش با تاریخ معاصر آشنا است اما نسلهای آینده چطور؟
هویتشان چگونه شکل خواهد گرفت؟
ایثار و شهادت طلبی را چگونه خواهند آموخت؟
همه این دغدغهها زمانی نقطه امید پیدا خواهند کرد که ما حرفی برای گفتن یا حجمی برای نشان دادن داشته باشیم.
اما باید پرسید این مکان به جا مانده از رزمندگان لرستان با این همه خاطرات به جا مانده و افتخارات ثبت شده چرا به این وضع افتاده است؟
میعادگاه رزمندگان استان لرستان بعدازجنگ به یک شخص فروخته شد؛چندی پیش اداره حفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقد س لرستان برای حفظ این یادمان اقدام به خریداری پادگان شهیدشفیعخانی کردامابه علت بالابودن هزینه برای خرید،این یادمان دفاع مقد س خریداری نشد تا باز غصه ی خرج کردن بودجه های فرهنگی که در ناکجاها صرف می شود را بخوریم.
یاداشت و عکاس: عزیزبابانژاد
«این تصویر پادگان شفیع خانی قبل از تخریب است»«تصاویری که از تخریب پادگان شفیع خانی گرفته شده است»
برچسبها: گزارش تصویری, تخریب میعادگاه رزمنده گان لرستان عکس
سالهای گذشته بنا به دلایلی توفیق زیارت این ابر مرد را نداشتم. هر موقع اراده می کردم که به دیدارش بروم موانعی بلند مانند سدی محکم مانع حضورم در رودخانه بزرگی و عظمتش میشد. تا اینکه به همت فرمانده اسباب حضور فراهم شد. جمعه 4 اسفند از پیچ و خم های خیابانها اهواز خود را به درب منزل او رساندیم . درب را گشودم به میان شدم، تمام بدنم از شدت هیجانی نامفهوم می لرزید. نگاهم به چهره دلنشین و آسمانیش افتاد. قدرت نگاه مستقیم در چشمانش که حالا از شدت خوشحالی دیدار همرزمان قدیم برق می زد را نداشتم. آسمان دلم از ابرهای احساس متراکم شد بود. ولی شرم اجازه نمی داد باران از دل احساس زده ام باریدن گیرد. مردی از ثلاله ایران زمین بی حرکت به روی تختی آرام دراز کشیده بود. تنها سر وصورت اجازه تحرک داشتند . انگار سایر اعضاء در نافرمانی خود خواسته از دستورات سر پیچی میکردند . یار سالهای خاک سنگر ما در آخرین روزهای نبرد پذیرای مهمانی ناخوانده از فولاد و آهن شد . و او قطع نخاع شد
اسماعیل طرفی آرام با لبخندی مهربان بی حرکت به روی تختی خوابیده بود. تو گویی با سکوت قصه های پر غصه زیادی را روایت می کرد. تمام سلولهای وجودم در گرمای اهواز آنچنان به سردی گرایید که گویی در قطبی یخ زده به نظاره خورشید نشسته ام . آن مرد اسماعیلی دیگر بود که نه با اصرار ابراهیم پدر ، بل با اراده خود به قربانگاه پا گذاشته بود تا در آوردگاه عشق و نفرت با شیطان هماآورد شود و او را آنچنان بر زمین کوبد که سالهای سال جرات نداشته باشد گرد آن خانه پرسه بزند. احساس مبهمی تمام وجودم را فرا گرفته بود . با خود به نجوا شدم :آه داریوش فراموش شده تو چه می دانی درد رنج جسمانی چیست؟
آیا تو میدانی جانبازی هشت هزار آمپول مرفین تزریق کرده تا قدری از درد او کاسته شود چه معنایی دارد. تو که نامحرم این وادیها نبودی . تو که پایت خاک جبهه را زیارت کرده . پس خوب یادت هست اسماعیلها کیا بودنند. ننگ بر تو باد اگر فراموش کنی . نفرین بر تو باد اگر روزی به یاد نیاوری که در روزگاران خون شهادت هم نفس این مردان بزرگ بوده ای .
شرم داشتم نامی بر خود نهم که من هیچ بودم و او تمام چیزها. در مقابل آن مرد که همه هستی خود را فدای عشق کرده بود چگونه از عشق سخن بگویم در حالی که اولین حروف آن را حتی نمی توانستم بخوانم .
احساس مبهمی من را بسو کاظم سوق داد . در دل گاهی بر او می تاختم که اینچنین روزگارم را آشفته کرد و گاه بر خود می بالیدم که هنوز لیاقت همنشینی با این مردان را از دست نداده ام.
این ها را نمی گویم که فقط گفته باشم و چند تنی آن را بخوانند . بگویند که زیباست و یا نه بسیار بد نگاشته شده.
منبع:http://t-khoban.blogfa.com/post/146
برچسبها: بی قراری
برچسبها: چزابه
تجمع عظیم و بیاد ماندنی سالیانه رزمندگان تیپ ۱۵ آبی-خاکی امام حسن ع در اولین جمعه اسفند ماه هر سال در سایت خیبر (پادگان شهید بهروز غلامی)که هم اکنون به شهید محلاتی تغییر نام یافته است برگزار می شود که مراسم یازدهمین گردهمایی امسال در اولین جمعه اسفند مورخه۴/۱۲/۱۳۹۱ از ساعت ۸تا ۱۵ برگزار می شود لازم به ذکر است که عاشقان و رزمندگان تیپ که از جای جای میهن اسلامیمان در این مراسم حضور پیدا میکنند با وسایل نقلیه شخصی و یا عمومی جهت شرکت در این مراسم پرشکوه حضور به هم میرسانند و تنها در شهرهایی مثل بهبهان ،آغاجاری و ...که تعداد زیادی از رزمندگان متعلق به این شهرستان ها بوده اند تعدادی اتوبوس برای انتقال رزمندگان اسلام در نظر گرفته می شود به امیدار دیدار با شما رزمنده امام حسنی در اولین جمعه اسفند ماه ۱۳۹۱ در کیلومتر ۱۰ جاده اهواز -حمیدیه
برچسبها: میثاقی دوباره
برچسبها: عکس فرمانده ارتش
«ریش» یا «محاسن» (همانگونه که از نامش پیداست) نوعی آراستن چهره و صورت برای مردان به شمار میرود. زینتی نیکو که ابهّت چهرهء مردان به ویژه پس از بلوغ جسمی، بیشتر نمود پیدا میکند. این ریش گذاشتن و ریش داشتن، خیلی وقتها با عواقبی همراه بود. به ویژه پیش از انقلاب و خاصّه در روزهای نخست پس از انقلاب و آتش افروزی گروهکهای تروریستی ای که با وارد شدن به فاز نظامی به افراد عادّی که دارای محاسن(ریش) بودند، حمله ور شده و آنها را مورد ضرب و شتم تا سرحدّ مرگ قرار میدادند...
***
نقل است: دکتر سیّدصادق طباطبایی، از نزدیکان حضرت امام خمینی(ره)، که برگزاری همه پرسی تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران در دوازدهم فروردین 1358 را بر عهده داشته است، روزی از روزها به ملاقات ایشان می آید. عدّه ای از افراد ظاهربین (که در آن وقتها کم هم نبودند) نزد امام رفته و به ایشان میگویند که: «شما چطور او (طباطبایی) را به حضور میپذیرید؟ او که ریش ندارد!» و امام امّت، پاسخی کوبنده میدهند: «ریش ندارد که ندارد! ریشه که دارد!...»
***
فیلم
فکر کنم روزجمعه (1388/10/18) بود. در محلّ نمازجمعهء آبادان حضور داشتم و مشغول شنیدن خطبه های نماز. قبل از اقامهء نماز عصر، «حاج علی افشارپور» پشت تریبون آمد و مطابق معمول، اطلاعیه های برگزاری مراسمات مختلف در سطح شهر را خواند. دوّمین اطّلاعیه اش اینطور شروع شد: «بسم الله الرّحمن الرّحیم. إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. به اطّلاع امّت شهیدپرور و مقاوم شهرستان آبادان میرساند: به مناسبت درگذشت رزمندهء دلاور هشت سال دفاع مقدّس، مرحوم مصطفی سرأندیب (مشهور به مصطفی ریش) مراسمی برگزار میگردد، زمان...» یه لحظه یکّه خوردم! و شاید هم متعّجب. این اسم رو چندین بار شنیده بودم. اوّلین بارش از پدرم بود: «بهش میگفتند مصطفی ریش، از آدمهای معاصر زمان شاه بود، ولی آدم بدی نبود. زمان جنگ، تو سازمان آب و برق بود. گاهگداری سپاه هم میومد...». فکر کنم، یه بار شب هنگام، در خیابون امیری بودم؛ پیرمردی بلندقد با کلاه تابستونی از کنارم رد شد. یه لحظه شناختمش؛ حتم دارم که خودش بود، ولی نمیدونم چرا نشد که برم طرفش! شاید اشتباه میکردم و خودش نبود!...
***
«به نام خداوند بخشندهء مهربان؛ من مصطفی سراندیب فرزند کیومرث نوهء عوض. سال 1311، آبادان متولد شدم. در خیابان امام، کوچهء کاویانی. تا کلاس پنج درس خوندم. چون فضول بودم از مدرسه بیرونم کردن! ولی تا بوده، نه اذیت مردم کردم و نه کسی اذیتم کرد...»
در شبکهء اجتماعی فیسبوک، با پسرش «علی» آشنا شدم. جستاری در میان تصاویر «مصطفی» داشتم. کامنتهای مختلفی از سوی بازدیدکنندگان ردّ و بدل شده بود:
- یه لمپن بود! شرب خمر میکرد!! همپیالهء «شهابو» و «طاهر یه دست» بود!! اصلاً کجا بود؟!...
- اتّفاقاً اصلاً باهاشون نبود! اونا کجا و مصطفی کجا؟! اون یارو یه چاقوکش بود، و اون یکی هم...»
- «روح همشون شاد؛ از افتخارات آبادان بودند...»
***
کاری به این ندارم که قبل از انقلاب، «مصطفی» که بود و چه کاره بود. (که به گواه افراد صادق القول و صالح العمل: بد هم نبود). خیلی از «شهاب و طاهر» هم شناختی ندارم. ولی شاید این جملهء معروف حضرت امام خمینی(ره) که در آخرین بند از وصیّتنامهء سیاسی-الهی شان آمده است، بتواند راهگشای خوبی باشد: «میزان و ملاک ، حال فعلی افراد است...» او را در دوران جنگ بیشتر باید شناخت: حضور داوطلبانه در خطوط مقدّم جبههء نبرد، در شهر محاصره شدهء آبادان؛ اشتغال به امور فنّی ادارهء آب و برق، بی هیچگونه چشمداشت و مزدی؛ و در کلّ انجام هرکاری که روحیه بخش برای مردم و ساکنین در شهر بود. به گواه رزمندگان آبادان: نه نمازجمعه اش ترک شد، و نه حضورش در تشییع پیکرهای مطهّر شهدای شهر. اینجایش را اصلاً کسی نشنیده!: همسر و فرزند ارشدش را نیز به دلیل اثرات ناشی از بمباران شیمیایی شهر (که در دی ماه 1365 و در جریان عملیّات کربلای پنج توسط ارتش عراق انجام شد) از دست داد! حتّی شهادت برادرزادهء برومندش «بسیجی شهید محمّد سرآندیب» هم خم به ابرویش نیاورد...
***
جملهء زیبایی در مصاحبه با خبرنگار روزنامهء کیهان در آبان یا آذر 1360 بر زبان رانده؛ انگار این جمله تا همیشه و حتّی تا به امروز هم کاربرد دارد!: «وقت برای حرف زدن هست؛ ولی وقت برای انجام دادن کارها کم است؛ و در آبادان باید کار کرد...»
***
بالأخره هم در شانزدهم دی ماه 1388 به جوار رحمت حق پیوست...
بهانه ای شد برای ذکر نام و یاد و خاطرهء رزمندهء دلاور سالهای حماسه و دفاع آبادان «زنده یاد مصطفی سرأندیب» یا همون «مصطفی ریش»! خدایش بیامرزد و در أعلی علیّین قرارش دهد...
برچسبها: مصطفی ریش
برچسبها: نیروی زمینی عراق
برچسبها: راهیان نور والفجر8, اروند

برچسبها: عکس

برچسبها: نماز عشق شهید دکتر مصطفی چمران