حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسهی درس خارج فقه، پدیدهی بینظیر و حرکت عظیم و پرمعنای راهپیمایی اربعین حسینی علیهالسلام را حسنهای ماندگار خواندند و گفتند: ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگیهای منحصر بهفرد مکتب اهلبیت علیهمالسلام است و حرکت عاشقانه و مؤمنانهی مردم از کشورهای مختلف جهان در این پدیدهی بیسابقه، بدون تردید از جمله شعائر الهی است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به بزرگواری و محبت مردم عراق در پذیرایی از زائران اربعین، به کسانی که توفیق حضور در این حرکت پرمعنا و پرمغز را پیدا کردهاند توصیه کردند این فرصت را مغتنم بشمارند و افزودند: ما نیز از دور به حال زائران اربعین غبطه میخوریم و آرزو میکنیم ای کاش همراه شما بودیم.
رهبر انقلاب، فرصت ارتباط معنوی و عاشقانه با خاندان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و زیارت این عناصر ممتاز، برجسته، نورانی و ملکوتی را از امتیازات تفکر شیعی در میان فِرق اسلامی دانستند و گفتند: حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوهای از ویژگیهای برجستهی مکتب اهلبیت علیهمالسلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج میزند هم «عشق و محبت».
ایشان همچنین زائران اربعین را به رعایت ضوابط و مقررات توصیه و تأکید کردند: دولت درخصوص خروج از کشور مقرراتی معین کرده که حتماً باید مراعات شود و حرکت خارج از این ضوابط مطلوب نیست.
برچسبها: اربعین

برچسبها: حضرت امام خمینی, ره

سلام_علیکم
حضرت_آقا_حفظه_الله
انتخابات یکی از مظاهر مهمّ حضور مردم در صحنه است؛ بنده این را عرض بکنم.
مردم عزیز ما انتخابات را یک وظیفه می دانند و باید بدانند، یک وظیفه است؛ هم حق است،
هم وظیفه است. انتخابات یک وسیلهی چندمنظوره برای نظام جمهوری اسلامی است.
انتخابات، هم شأن مردم و حقّ مردم و قدرت مردم در تشکیل رأس حکومت و مسئولان اجرائی
حکومت را اِحیاء می کند و این قدرت را به مردم می دهد که انتخاب بکنند،
هم دشمن را از تعرّض به کشور و ملّت بازمی دارد.
#حضور_مردم مانع تعرّض دشمن و برای #مصونیّت کشور است.
معنای حضور مردم این است که این ملّت بزرگ، یکپارچه ایستاده است.
دشمن وقتی این را می بیند، جسارت خودش را از دست می دهد،
توانایی تحرّک و تعرّض خودش را از دست می دهد.
۹۶/۲/۵
انتخابات_۱۳۹۶
برچسبها: انتخابات, ۱۳۹۶

برچسبها: حضرت امام خمینی, ره

برچسبها: حضرت امام خمینی, ره

برچسبها: حضرت امام خمینی ایران

برچسبها: رهبر, انقلاب

برچسبها: خامنه ای

برچسبها: امام, خمینی

برچسبها: آیت الله خامنه ای, تشیع, مدافعین, قدس

رحمت و رضوان بر شهید عزیز، سردار شجاع و مومن که عمر خود را در جهاد فداکارانه گذرانید و جوانان و مجاهدان بسیاری تربیت کرد. خداوند او را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید. سیدعلی خامنهای
#شهید_محمد_ناظری
برچسبها: رهبر انقلاب ناظری

برچسبها: پاسدار انقلاب

برچسبها: عکس رهبر
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز سال 95 در جمع زائران حرم رضوی در مشهد مقدس به ایراد سخنان مهمی پرداختند که متن این سخنان را .............. در ادامه مطالب میخوانید
برچسبها: رهبر
بسماللهالرّحمنالرّحیم
یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار. یا محوّل الحول و الأحوال. حوّل حالنا الی احسن الحال.
السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة، فاطمة المرضیّه، بنت رسول الله، صلّی الله علیه و آله. و السّلام علی ولیّ الله الأعظم، ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه.
عید نوروز را به همهی خانوادههای ایرانی و افراد ایرانی در هر نقطهی عالم تبریک عرض میکنم. عیدتان مبارک باشد هممیهنان عزیز. بخصوص به خانوادههای عزیز شهیدان، به جانبازان عزیز، به خانوادههای محترم آنها، و به همهی ایثارگران تبریک عرض میکنم و یاد شهیدان بزرگوارمان و یاد امام عزیزمان را گرامی میدارم.
سالی که شروع شد -سال 95- هم در آغاز و هم در پایان، متبرک به نام مبارک حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. هم اولِ این سال منطبق بر ولادت آن بزرگوار با ماههای قمری است، هم آخر این سال. بنابراین امیدواریم که انشاءالله سال 95 به برکت حضرت زهرا سال مبارکی باشد برای ملت ایران، و از معنویات آن بزرگوار و از راهنمائیهای آن بزرگوار و از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم و بهرهمند شویم.
سالی که تمام شد -سال 94- مثل همهی سالهای دیگر، آمیزهای از شیرینیها و تلخیها و فرازها و فرودها بود؛ طبیعت زندگی همین است؛ از تلخی حادثهی منا تا شیرینی راهپیمائی 22 بهمن و انتخابات هفتم اسفند؛ در تجربهی برجام، از امیدهائی که برانگیخت، تا نگرانیهائی که در کنار آن هست؛ همهی اینها جزو حوادث سال بود، و همهی سالها همین جور است.
سالها و ایام عمر انسان، مشتمل بر فرصتهائی است و مشتمل بر تهدیدهائی است. هنر ما باید این باشد که از فرصتها استفاده کنیم و تهدیدها را هم تبدیل به فرصت کنیم. سال 95 پیش روی ما است. در این سال هم مانند همیشه، فرصتها و تهدیدهائی وجود دارد. همه باید تلاش کنند تا بتوانیم از فرصتهای این سال به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم و کشور از اول تا آخرِ این سال تفاوتهای محسوسی پیدا کند.
امیدهائی وجود دارد برای سال 95. انسان به مجموعهی اوضاع که نگاه میکند، امیدهائی را مشاهده میکند. البته برای تحقق این امیدها باید تلاش کرد، باید کار شبانهروزی کرد و باید بیوقفه سعی و کوشش کرد. اصل قضیه این است که ملت ایران باید بتواند کاری بکند که خود را در مقابل تهدیدهای دشمنان و دشمنیهای آنها، از آسیبپذیری خارج کند. ما باید کاری کنیم که در مقابل تهدید دشمنان، آسیبپذیر نباشیم. آسیبپذیری را به صفر برسانیم.
به گمان من مسئلهی اقتصاد در اولویت اول است. یعنی وقتی انسان نگاه میکند، در میان مسائل اولویتدار، از همه فوریتر و نزدیکتر، مسئلهی اقتصاد است. اگر به توفیق الهی، هم ملت و هم دولت و مسئولان گوناگون، بتوانند در مسئلهی اقتصاد کارهای درست و بجا و متقن را انجام دهند، امید این هست که در مسائل دیگر، مثل مسائل اجتماعی، مثل آسیبهای اجتماعی، مثل مسائل اخلاقی، مثل مسائل فرهنگی هم تأثیرگذار باشند.
در مسئلهی اقتصاد، آن چیزی که مهم است و اصل است، مسئلهی تولید داخلی است؛ مسئلهی ایجاد اشتغال و رفع بیکاری است؛ مسئلهی تحرک و رونق اقتصادی و مقابلهی با رکود است؛ اینها مسائل مبتلابه مردم است؛ اینها چیزهائی است که مردم آنها را حس میکنند و مطالبه میکنند؛ و آمارها و اظهارات خود مسئولین هم نشان میدهد که این مطالبات مردم و این خواستههای مردم بجا و بهمورد است.
اگر ما بخواهیم مشکل رکود را حل کنیم، مشکل تولید داخلی را حل کنیم، بخواهیم مسئلهی بیکاری را حل کنیم، بخواهیم گرانی را مهار کنیم، علاج همهی اینها در مجموعهی مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی گنجانده شده است. اقتصاد مقاومتی شامل همهی اینها است. میشود با اقتصاد مقاومتی به جنگ بیکاری رفت؛ میشود به جنگ رکود رفت؛ میشود گرانی را مهار کرد؛ میشود در مقابل تهدیدهای دشمنان ایستادگی کرد؛ میشود فرصتهای بسیاری را برای کشور ایجاد کرد و از فرصتها استفاده کرد؛ شرطش این است که برای اقتصاد مقاومتی کار و تلاش انجام بگیرد.
گزارشی که برادران ما در دولت به من دادند، نشان میدهد که کارهای وسیعی کردهاند؛ منتها این کارها کارهای مقدماتی است؛ کارهائی است در زمینهی بخشنامهها و دستورها به دستگاههای مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند، عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن و روی زمین، محصول کار را به مردم نشان دادن؛ این آن چیزی است که وظیفهی ما است؛ که من انشاءالله در سخنرانی شرحش را به آحاد ملت عزیزمان عرض خواهم کرد.
بنابراین آنچه که من به عنوان شعارِ امسال انتخاب میکنم، عبارت است از «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل». این، راه و جادهی مستقیم و روشنی است به سمت آن چیزی که به آن احتیاج داریم. البته توقع نداریم که این اقدام و عمل، در ظرف یک سال همهی مشکلات را حل کند؛ اما مطمئنیم که اگر چنانچه اقدام و عمل به صورت برنامهریزی شده و درست انجام بگیرد، ما در پایان این سال آثار و نشانههای آن را مشاهده خواهیم کرد. از همهی کسانی که در این راه تلاش کردند و تلاش میکنند، تشکر میکنم.
بار دیگر به ملت عزیزمان سلام و تبریک عرض میکنم و صلوات خدا را بر محمد و آل محمد و بر حضرت بقیة الله اعظم (سلام الله علیه و ارواحنا فداه) مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برچسبها: رهبر

برچسبها: سید احمدخمینی

حاشیه دومین شب عزاداری فاطمیه در بیت رهبری
- شب قبلش تلویزیون صحبتهای آقا در جمع اعضای خبرگان را نشان داده بود. آقا گفتند ممکن است این مجلس رهبر بعدی را انتخاب کند.
-دیشب در مراسم روضه بیت رهبری، آخر سخنرانی حاج آقا پناهیان یک جانباز ویلچری بلند گفت به آقا بگویید از رفتن حرف نزند، از دیشب تا الان به قلبم فشار آمده.
حاج آقا پناهیان هم گفت: ما اینهمه حرف زدیم و سخنرانی کردیم، ایشان یک جمله گفت بهتر از تمام این سخنرانی.

برچسبها: دوازده بهمن1357 امام آمد
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده معظم کل قوا با صدور پیامی درگذشت نظامی متدین و متعهد، امیر سرلشکر محمد سلیمی را تسلیت گفتند.
متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر اطلاع یافتم که دوست و همکار دیرین اینجانب در فعالیتهای نظامی، امیر سرلشکر محمد سلیمی رحمت الله علیه پس از مدتی بیماری دشوار، دارفانی را وداع گفته و به لقاءالله پیوسته است.
این نظامی متدین و متعهد از جمله ی معدود یاران ارتشی است که از آغازین هفته های پیروزی انقلاب، وسیله ی ارتباط فعال ارتش با دستگاه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و عنصر مؤثر در جذب بدنه ی متعهد ارتش به خدمات انقلاب بود و در طول دهها سال در مراکز حساس نظامی همچون وزارت دفاع و فرماندهی ارتش و سرپرستی دفتر مشاورت امام در نیروهای مسلح و ریاست ستاد مرکز جنگهای نامنظم در سالهای اول دفاع مقدس، خدمات ارزنده ئی به جای آورد.
اینجانب مصیبت درگذشت این همکار صَدیق را به خاندان محترم و بازماندگان و همکاران ایشان در نیروهای مسلح تسلیت میگویم و علوّ درجات او را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سید علی خامنه ای
11 بهمن
امیر سرلشکر محمد سلیمی فرمانده سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از تحمل یک دوره بیماری عصر امروز درگذشت.
امیر سلیمی یکی از قدیمی ترین فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در ایام دفاع مقدس مسئولیت هایی نظیر ریاست دفتر مشاوره نظامی امام خمینی(ره) و فرماندهی ستاد جنگهای نامنظم را برعهده داشت و در نبردهای متعددی ازجمله آزادسازی سوسنگرد نقش آفرینی کرد و بعدها مفتخر به اخذ نشان «نصر» از دست رهبر معظم انقلاب شد.
وی همچنین به مدت 4 سال (در حد فاصل سالهای 1360 تا 1364) مسئولیت وزارت دفاع را برعهده داشت.
امیر سلیمی از بنیانگذاران ارتش انقلابی در خرداد 1379پس از کنارهگیری امیر سرلشکر علی شهبازی، به فرماندهی کل ارتش منصوب و همزمان با یک درجه ارتقا، به درجه سرلشکری نیز نائل آمد.
وی تا شهریور ماه 1384 به عنوان فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کرد و پس از آن نیز به عنوان یکی از مشاوران ارشد فرمانده معظم کل قوا در امروز نظامی خصوصا ارتش منصوب شد.
سرلشکر سلیمی عصر امروز بر اثر بیماری در سن 78 سالگی درگذشت.
امیر سرلشکر محمد سلیمی فرمانده سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از تحمل یک دوره بیماری عصر امروز درگذشت. آنچه در ادامه می آید، خاطره ای از این ارتشی دلاور در جریان آزادسازی سوسنگرد است.
آزادسازی سوسنگرد از جمله موفقیتهای اثرگذار جنگ تحمیلی بهشمار میرود که ضربهی سنگینی به برنامههای ارتش عراق زد. متن زیر از امیر سرلشگر محمد سلیمی، فرماندهی سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران که آن زمان ریاست ستاد جنگهای نامنظم را برعهده داشت، از روزهای حساس منتهی به آزادسازی سوسنگرد و نقش حضرت آیتالله خامنهای در این پیروزی میگوید:

بیستودوم آبان ماه سال 1359، ستوان اخوان به من زنگ زد و گفت: ما سخت در زیر آتش دشمن هستیم؛ محاصره لحظه به لحظه بیشتر تنگ میشود و از همه مهمتر، آذوقهی ما هم تمام شده است. خواستم اول شرایط فعلی سوسنگرد را به شما بگویم و بعد هم در این بیآذوقهای بگویم که تمام مغازههای سوسنگرد باز است ولی صاحبان آنها رفتهاند. من نمیدانم اجازه دارم که بروم از این مغازهها یک مقدار بیسکویت و مواد غذایی بردارم یا نه. شما از حضرت آقا سؤال کنید که تکلیف من چیست؟ حضرت آقا برای اقامهی نماز جمعه در تهران تشریف داشتند. به ستوان اخوان گفتم: از کجا تلفن میکنی؟ دیروز که سوسنگرد بمبباران شد؟ گفت: مقداری سیم گیر آوردم و از این تیرهای چوبی که برای تلفن بود، بالا رفتم و این را وصل کردم، موقتاً دارم صحبت میکنم. شما بگویید که تکلیف من چیست؟1
حضرت آقا در آن روزی که با بنیصدر صحبت میکردند، میفرمودند: «باید به فکر اینها [نیروهای مستقر در سوسنگرد] باشیم، اینها فرشته هستند. ضرر شهادت اینها برای ما بهمراتب بیشتر از سقوط سوسنگرد است، چون بالاخره ما سوسنگرد را از چنگ این خبیثهای بعثی بیرون میکشیم، اما اگر آنها شهید شدند، ما چهکار کنیم؟»

من صبح جمعه، بیستوسوم آبان تلفن را برداشتم و با حضرت آقا تماس گرفتم. گزارش این افسر را به عرض حضرت آقا رساندم. به ایشان عرض کردم: آن قولی که بنیصدر به شما داده بود و از سرهنگ قاسمی قول گرفته بودید که برای سوسنگرد تلاشهایی کنند و گشایشی به وجود بیاورند و فشار را از روی مردم بردارند، بنیصدر این اجازه را به سرهنگ قاسمی نمیدهد. آن قولی که بنیصدر به شما داد، عمل نشده است. این مطلب را به عرض حضرت آقا رساندم. ایشان ابتدا به منزل حضرت امام رحمةاللهعلیه تشریف بردند و گزارش جنگ را به عرض ایشان رساندند. از آنجا هم به شورای عالی دفاع رفتند و همین مطالب را در شورای عالی دفاع مطرح فرمودند. بنیصدر در آن جلسه گفته بود که من دنبال کار هستم، پیگیری میکنم و شما نگران نباشید. وقتی ما این را شنیدیم، خیلی خوشحال شدیم.
روز بیستوچهارم گذشت. صبح روز بیستوپنجم، حضرت آقا به اهواز تشریف آوردند و به ستاد آمدند. من گزارشی را به عرض ایشان رساندم و گفتم: وضع اینطور است. بنیصدر به قول خود عمل نکرده است. این هم که در شورای عالی دفاع به شما گفته که من اقدام میکنم، در این چهلوهشت ساعت، من آثار و قرائنی از اقدام ندیدهام. اگر قرار است تیپ یا یگانی جابهجا شود، قرائن آن مشهود است. ما از حرکت دشمن در جبهه میفهمیم که استعداد آن چقدر است، ترکیب آن چیست، چه کاری میخواهد بکند. برآورد وضعیت میکنیم. من آثاری در این چهلوهشت ساعت از این کار ندیدم.

حضرت آقا گوشی را برداشتند و با بنیصدر در اهواز صحبت کردند. به بنیصدر با تحکم فرمودند: «این وضع نمیشود ادامه پیدا کند. پس کِی میخواهید حرکت کنید؟ اینقدر زمان گذشت.» بنیصدر گفت: بسیار خوب، حرف شما را قبول دارم. شما به ستاد لشکر بروید و نیروهای آنجا را تشویق کنید. من هم دستور این کار را میدهم. حضرت آقا با خوشحالی گوشی را گذاشتند. نزدیک ظهر بود. نمازشان را خواندند و بعد از ظهر برای شرکت در جلسهای به لشکر رفتند. چون من مأموریت داشتم، دیگر در خدمت ایشان نبودم. آقای دکتر چمران هم در منطقه نبود. سرهنگ قاسمی، سرلشکر ظهیرنژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی) سرلشکر فلاحی (جانشین وقت ریاست ستاد مشترک) آقای غرضی (استاندار) و افراد دیگری هم بودند. از چگونگی آن جلسه خبری ندارم.

همان شب ایشان برگشتند و برای نماز مغرب به ستاد جنگهای نامنظم آمدند. پس از نماز، من از ایشان سؤال کردم: داستان چه بود؟ آنجا چه شد؟ ایشان فرمودند: «بحث زیادی شد. قرار شد دستور عملیاتی نوشته و صادر شود.» گفتم: در بند مأموریت دستور عملیاتی چه قید شد؟ فرمودند: «در بند مأموریت آمده که لشکر 92 اهواز مأموریت دارد در منطقهی عمومی سوسنگرد، تک کرده، سوسنگرد را از محاصره خارج و محور سوسنگرد-حمیدیه-اهواز را تأمین کند.»
دیدم که مأموریت بسیار خوبی است. گفتم: در بند تدبیر سازمان چه آمده؟ فرمودند: قرار شد تیپ 3 لشکر اهواز در شمال کرخه به آبادی سوهانیه بیاید و از آنجا با دشمن درگیر شود. تیپ 2 (که همین تیپ مشهور و معروف به فرماندهی سرهنگ شهبازی رحمةاللهعلیه است) هم مأموریت دارد به عنوان تلاش اصلی. تعدادی از نیروهای سپاه هم در میان آنها بودند. نیروهای جنگهای نامنظم هم در نوک حمله به عنوان خطشکن هستند و مأموریت فردا اجرا شود. گردان 148 پیاده هم از مشهد آمده بود. یک گروهان زرهی هم از شیراز آمده بود. این را هم به آن تیپ مأمور کردند. گروه 148 با عنوان احتیاط تیپ، در منطقهی اهواز بود.
خوشحال شدم و به حضرت آقا عرض کردم: چرا این مطالب را محکم بیان نمیکنید؟ جلسهی پُربرکتی داشتید. دستور عملیاتی را که فرمانده لشکر مینویسد، ما مُهروموم میکنیم و همانجا صادر میکنیم. ایشان فرمودند: «نگرانی دارم. موارد زیادی تا به حال بوده که یک کار نظامی شروع شده، به جاهایی هم رسیده و نتایجی هم حاصل شده است، اما اواخر کار بدون اینکه به نتیجه برسیم، دستور آمده که متوقف شویم. یک چاهی کندهاند، یک متر مانده به آب برسد که میگویند بایستید. چرای آن معلوم نیست. میترسم که این هم از همان سنخ باشد.»


در همین گفت و شنود، تلفن زنگ زد. حضرت آقا گوشی را برداشتند. آقای اشراقی، داماد حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه بود و گفت: «حضرت امام سلام رساندند و فرمودند که اوضاع جنگ چطور است؟ حضرت آقا فرمودند: «اوضاع جنگ اینطور است که فردا قرار است یک عملیات سرنوشتساز شروع شود، اما من نگران هستم؛ مگر اینکه حضرت امام دستوری بدهند و ببینیم که چه کار باید بکنیم.» آقای اشراقی بعد از ده دقیقه دوباره تلفن زد و گفت: این موضوع را به عرض حضرت امام رحمةاللهعلیه رساندیم. ایشان مقرر فرمودند: «تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود. در ضمن تیمسار فلاحی باید شخصاً مباشر در عملیات باشند.» مباشر عملیات یعنی به عنوان چشم کسی که فرمان را صادر کرده، تا عملیات را از نزدیک ببیند و نظارت کند و گزارش بدهد.

شب شده بود. نزدیک ساعت دوازده نیمهشب بود که آقای اشراقی این موضوع را اعلام کرد، ولی حضرت آقا باز هم بسیار نگران بودند. از سوسنگرد و جاهای دیگر خبرهای ناگواری میآمد. همین که این کار نشود، برای ایشان خیلی سنگین بود. ساعت دوازده شب رفتیم تا کمی استراحت کنیم. نزدیک به یک بامداد شده بود که آقای چمران آمد و ما را بیدار کرد و گفت که طرح به هم خورده است. بنیصدر دستور داده که تیپ 2 فردا وارد عمل نشود. حضرت آقا بدون معطلی گوشی را برداشتند و با پاسگاه فرماندهی نیروی زمینی (مرحوم ظهیرنژاد) در دزفول تماس گرفتند. صحبت ایشان با مرحوم ظهیرنژاد خیلی جالب بود.
حضرت آقا از ایشان پرسیدند: «شما برای چه این دستور را دادید؟» جواب داد: من این دستور را ندادم. این دستور را بنیصدر داده است. بنیصدر گفته برای اینکه کارهای مهمتری در اهواز داریم و این تیپ هم یک تیپ نادر و پرتوان است؛ تیپ خوبی است. اگر این تیپ در عملیات فردا شرکت کند، انهدام آن حتمی است. من به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا صلاح نمیدانم این تیپ آنجا منهدم شود. مرحوم ظهیرنژاد به حضرت آقا گفت: من هم باید دستور را اجرا کنم، مگر اینکه خلاف آن صادر شود. حضرت آقا فرمودند: «تا وقتی که خبر آن صادر شود، به چیزی که میگویم گوش بده. این حرف قابل اعتنا نیست. به این حرف نمیتوان توجه کرد. اصلاً اینکه میگویید تیپ منهدم میشود، برای چه منهدم شود؟ منهدم نخواهد شد. شما موظف هستید تیپ را از رده خارج نکنید. عین همان تصمیمی که در لشکر گرفته شده، فردا عمل کنید. در ضمن حضرت امام این امر را فرمودند. شما موظفید این امر را همین امشب به اطلاع بنیصدر برسانید.» وقتی ایشان گوشی را گذاشتند، دو دستور را صادر کردند. یکی برای فرماندهی لشکر 92 و یکی هم برای جانشین ریاست ستاد مشترک.


حضرت آقا موقع برنامهی سحر تحقیق کردند و معلوم شد که ساعت سه، تیپ و بقیهی رزمندگان با همان سازمانی که داشتند، از منطقهی تجمع حرکت کرده و از خط عبور کردند. از حدود ساعت پنج هم عملیات شروع شد. نیروهای جنگهای نامنظم هم رفته بودند. ساعت هشت صبح حضرت آقا آنجا چند ملاقات داشتند. از آنجا ما راه افتادیم که برویم و به جبهه بپیوندیم. در طول راه، نیروهای احتیاط بودند. حضرت آقا پیاده میشدند و با آنها صحبت میکردند. واحدهای پشتیبانی هم بودند که به همین ترتیب با آنها صحبت میکردند و در جریان تلاشهای آنها قرار میگرفتند.
ما از جادهی حمیدیه-سوسنگرد که جادهی خلوتی بود، به طرف سوسنگرد میرفتیم. درگیری هم زیاد بود. آتش دشمن در جنوب اجرا میشد؛ بالای کرخهکور به طرف جنوب کرخه که اینطرفِ جاده بود. ما هم در لندرور با حضرت آقا نشسته بودیم و به طرف سوسنگرد میرفتیم. آن طرف جبهه، مثلاً دو کیلومتری جبهه، یک تانکر سوخت ایستاده بود. بلافاصله یک موشک هواپیما یا آتش توپخانه به این تانکر اصابت کرد و تنور قطوری از دود و آتش به آسمان زبانه کشید که همینطور چشمها به آن خیره مانده بود. راننده هم برگشت که این صحنه را نگاه کند؛ حدود 10 یا 20 ثانیه نگاه کرد. حضرت آقا فرمودند: «تو کار خودت را بکن.» در واقع این نگاه سبب شد که ما مقداری عقبتر بیفتیم. پس از اینکه کمی جلو رفتیم، ناگهان یک موشک آرپیجی عراقیها از فاصلهی یک متری سطح جاده، از جلوی ما رد شد. به هم نگاه کردیم، بدون اینکه حرف بزنیم، ولی یک دنیا حرف در این نگاه بود. «إنَّ اللهَ یدافع عَن الّذینَ آمَنوا»

ما به جبهه رسیدیم و دیدیم که سروصدا و صلواتی است. نیروها در دهانهی ورود به سوسنگرد بودند. نیروهای جنگهای نامنظم شکار تانک میکردند. آتشهای سوختن تانک به چشم مشهود بود. بعد از مدتی خبر دادند که آقای چمران مجروح شده و ایشان را به بیمارستان بردهاند. حضرت آقا فرمودند: «برویم یک سری به ایشان بزنیم. من جلسهی مهمی در تهران دارم، باید به تهران بروم.» به بیمارستان رسیدیم که شهید چمران را از اتاق عمل بیرون آورده بودند. قبل از هر حرفی، آقای چمران پرسید که وضع حمله چطور است؟ تک در چه وضعی است؟ گفتیم: ادامه دارد و دارند کار میکنند. ایشان به حضرت آقا قسم میداد که کاری کنید که تک از دور نیفتد و این پیروزی حاصل شود. بحمدالله در ساعت 14:30 نیروهای ما وارد سوسنگرد شدند و بیش از 700 کشته و مجروح و تعدادی اسیر از عراقیها گرفتند و چهار دستگاه تانک و شش دستگاه کامیون مهمات آنها را سالم به غنیمت گرفتند.
پینوشت:
1. «یک روز به ما خبر دادند تلفنی -تلفن خوشبختانه وصل بود بین سوسنگرد و اهواز- تلفنی به ما خبر دادند که ما اینجا آذوقه هیچی نداریم، اما سوپرمارکتهای خود شهر که مال مردم است و مردم در آن را بستند و رفتند، چیزهایی دارد و ما بعضیها میگویند که از اینها برویم استفاده کنیم از گرسنگی نجات پیدا کنیم، لکن ما حاضر نیستیم؛ میگوئییم که مال مردم است و راضی نیستند. من دیدم واقعاً اینها فرشتهاند. اصلاً اینها بشر نمیشود به اینها گفت؛ سوپرمارکتی که صاحبش گذاشته از شهر فرار کرده، الان هم اگر بفهمد که این مثلاً جناب سروان نیروی هوایی که دارد دفاع از شهر او و از خانهی او میخواهد از او استفاده کند، با کمال میل حاضر است برود خودش توی سینی هم بگذارد جلویشان بگذارد و این جوان، جوانهای به این خوبی و این جوانهای پاک و فرشتهصفت واقعاً، حاضر نبودند از این استفاده کنند. از ما اجازه خواستند ما گفتیم بروید باز کنید هر چیز گیرتان میآید بخورید و هیچ اشکالی ندارد و به آنها اجازه دادیم.» (مصاحبهی حضرت آیتالله خامنهای با شبکهی دوم سیما پیرامون خاطرات جبهه، 1364/6/28)
برچسبها: امیر سرلشکر محمد سلیمی

در روز ۳1 شهریور ماه ۱۳۶۶، حضرت آیت الله خامنهای (رئیس جمهور وقت)،در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد درآمریکا شركت کردند
برچسبها: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی مل

برچسبها: امام خمینی

برچسبها: امام خمینی

برچسبها: امام خمینی پاریس نوفل لوشاتو
برچسبها: امام خمینی حرم امام حسین کربلا

برچسبها: امام خمینی ضریح مطهر

برچسبها: قم بمناسبت آزادی امام خمینی زندان

برچسبها: رئیس جمهور صنایع موشکی کشور

برچسبها: شهید حسین همدانی ابو وهب حضرت آیت الله خامنه ای
برچسبها: رهبر انقلاب, دفاع مقدس
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح امروز(پنجشنبه) با صدور پیامی به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران، تاکید کردند: شهید و شهادت در فرهنگ اسلامی، مظهر حیات و درخشندگی است و گذشت زمان نتوانسته و نخواهد توانست جلوه ی نام و یاد شهیدان عزیز را کم فروغ سازد.
متن این پیام که همزمان با مراسم غبار روبى، عطرافشانى و گلباران مزار شهیدان در سراسر کشور از سوی حجت الاسلام و المسلمین شهیدی محلاتی نماینده ولى فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد؛ به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
گذشت زمان نتوانسته و نخواهد توانست-انشاالله- جلوه ی نام و یاد شهیدان عزیز را کم فروغ سازد. شهید و شهادت در فرهنگ اسلامی، مظهر حیات و بقاء و حضور و درخشندگی است؛ و این مائیم که باید با ارتباط و اتصال به این مفهوم بلند و ماندگار، برای خود و جامعه و کشور خود، بلندی و ماندگاری به دست آوریم. نامگذاری یک روز از هفته ی دفاع مقدس به این نامِ مبارک، ادای وظیفه ای در این راه است.
سلام خدا بر ارواح طیبه ی شهیدان و خانواده های صبور آنان.
سیّدعلی خامنه ای
2 مهر1394
برچسبها: رهبر انقلاب
تیر 1367 روزی بود که علی رغم همه گمانه زنی ها و مسائلی که مطرح شد، حضرت امام قطعنامه 598 را پذیرفت. این در حالی بود که امام خمینی(ره) پذیرش قطع نامه را در آن شرایط نوشیدن جام زهر تعبیر کرد و رزمندگان اسلام که بسیار این موضوع بهت زده و حتی ناراحتشان کرده بود گوش به فرمان رهبر و مرادخودشان یعنی حضرت روح الله(ره) لب فرو بستند و اسلحه ها را زمین گذاشتند. هر چند که تنها چند روز پس از 27 تیر بود که این آتش بس توسط خود صدام شکسته شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر رضایی، محسن رضایی که آن مقطع فرماندهی کل سپاه پاسداران را بر عهده داشت یکی از کسانی است که در جریان چند و چون پذیرش قطع نامه بود. امروز برای اولین بار ''بخشی از'' نامه ای را که وی در همان روزها به امام خمینی (ره) نوشت ''به همراه اصل دستخط'' حضرت امام (ره)در پاسخ به نامه محسن رضایی منتشر می کنیم.
بنا بر این گزارش، پس از پذیرش قطعنامه 598 ابهامات زیادی در نهاد سپاه پاسداران نسبت به پایان جنگ و ادامه فعالیت در سپاه بوجود آمده و ظاهرا این مسائل به حضرت امام (ره) منتقل شده بود.
چند هفته بعد از آتش بس، احمد آقا به محسن رضایی تلفنی تماس گرفته و می گویند که اگر در رابطه با جنگ و یا سپاه سوالی و یا تقاضایی دارید نامهای برای حضرت امام بنویسید. سه سال قبل از این و درهمین ایام، احمدآقا با محسن رضایی تماس گرفته و با هماهنگی ایشان در نامه ای خطاب به حضرت امام، تقاضای تشکیل سه نیروی هوایی، زمینی و دریایی برای سپاه مطرح شده بود. در آن موقع هم ابهامات زیادی برای آینده سپاه شکل گرفته بود. فرماندهان سئوال می کردند آیا لشگرهای سپاه می مانند و یا منحل خواهند شد؟ پاسخ امام به تقاضای سپاه و تشکیل نیروهای سه گانه موجی از خوشحالی و نشاط را در آن زمان برانگیخته بود. برای بار دوم، چنین تلفنی به محسن رضایی از تصمیم مهمی ازسوی امام حکایت داشت.
محسن رضایی چند روز صبر می کند و سپس به امام نامه ای می نویسد. حضرت امام درپاسخ وی ، نامه ای خطاب به فرماندهان می نویسند که عبارات آن برغم گذشت 27 سال ، همچنان شگفت آور است و به تعبیر بسیاری، این نامه نقشه راه و الگوی رفتاری سپاه بعد از دفاع مقدس تا کنون بوده است.
سردار رضایی در پاسخ به این سوال که دلیل نگارش نامه شما و پاسخ حضرت امام (ره) چه بوده می گوید: پس از تماس احمد آقا با من که نامه ای خدمت حضرت امام بنویسم و اگر برای سپاه ، تقاضایی دارم در آن ذکر کنم مدتی فکرکردم که چه چیزی را از امام بخواهم . به ذهنم آمد که مهمترین مساله سپاه را با ایشان درمیان بگذارم. آن موقع مهمترین مساله درسپاه ، ابهامات جدیدی بود که پس از پایان چنگ پیش آمده بود.
در نامه محسن رضایی خطاب به حضرت امام آمده بود: " بین برادران سپاه، غیر از ابهام از آینده سپاه، این مسئله مطرح است که تکلیف شرعیِ ماندن در سپاه پس از جنگ، از گردن ما ساقط شده و با توجه به خطرِ از دست رفتن کادرهایی که به بهای بسیار بزرگی، تجارب ارزنده از نبرد و دفاع مقدس را کسب کرده اند اگر حضرتعالی شرعا تکلیف بفرمایید تا برادران ، برای ادامه دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی، در سپاه بمانند و با توجه به فرصت بدست آمده، به برطرف کردن کمبودها و ذخیره سازی عِده و عدّه نظامی، دفاعی، همت گمارند موجب تلاش و نشاط بیشتر در پرسنل سپاه خواهد شد."
نامه محسن رضایی در 28/5/67 به محضر حضرت امام تقدیم شد، سپاه در تدارک برگزاری مجمع سالانه فرماندهان بود. این مجمع هر سال در تاریخ 26 شهریور یعنی سالگرد فرمان حضرت امام در خصوص تشکیل نیروهای سه گانه سپاه (در سال 64) برگزار می شد. در این نشست سالانه ، فرماندهان سپاه در مجمع سراسری شرکت کرده، برنامه های سالانه سپاه را مورد بررسی قرار می دادند. لذا در حالی که چند هفته بیشتر از برقراری آتش بس نگذشته بود، مجمع سراسری فرماندهان در آستانه برگزاری بود. محسن رضایی از محضر امام تقاضا می کند که پیام آن حضرت خطاب به فرماندهان، همزمان با تشکیل مجمع فرماندهان صادر شود و حاج احمد آقا از سوی حضرت امام در مجمع حضور یافته و پیام حضرت امام را قرائت نمایند، همین اتفاق روی می دهد و مرحوم احمد آقا، 4هفته بعد پس از نامه رضایی در 26 شهریور در مجمع سالانه فرماندهان حضور می یابد و پیام کم نظیر حضرت امام، را قرائت می کند. پس از آن که احمد آقا پیام حضرت امام راقرائت کردند اثر معنوی فوق العاده ای درسپاه بوجود آمد. و عملاً برخی ابهامات مربوط به جنگ و نحوه اداره سپاه و ماموریت های آن در آینده تبیین و نقشه راه فعالیت سپاه ـ که تاکنون نیز بر همان منوال بوده ـ روشن شد.
اینک، نخستین بار در سالگرد پذیرش قطعنامه و برگزاری جلسه تاریخی فرماندهان سپاه، عین دستخط حضرت امام (ره) انتشار می یابد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
فرزندان عزیزم، فرماندهان و مسئولین محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
در پایان قریب هشت سال دفاع مقدسی که منتهی به استقلال و تمامیت ارضی کشور وشکست طرحهای توسعه طلبانه دشمنان انقلاب اسلامی مان گردید، نمی دانم با چه بیانی احساسات و علاقه خویش را به شما سربازان گمنام و سرداران دلاوری که توفان خشم این امت حزب الله از سینه صحنه کارزار شما جوشیده است بیان نمایم . در نزد موحدین وسالکان طریقت سخن از اجر و پاداش دنیایی ، اسائه ادب به منزلت و مقام آنان است ؛ ودنیا با همه زرق و برقها و اعتباراتش به مراتب کوچکتر از آن است که بخواهد پاداش وترفیع مجاهدان فی سبیل الله گردد. و مجاهد فی سبیل الله بزرگتر از آن است که گوهرزیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند. اما من که وظیفه ام دعاگویی و سپاس و تشکر از همه سپاهیان و بسیجیان و ارتشیان است ، باید به همه نیروهای مسلح کشور و به شما اطمینان بدهم که تا من زنده هستم و تا رمق در جسم و جان دارم از حمایت و دعای خیر برای شما دریغ نخواهم کرد؛ و شما را از بهترین عزیزان و همراهان خود می دانم ؛ وهمان گونه که در ایام جنگ در کنار شما بوده ام ، و شاید یکایک شما محبت و ارادتم را به خود احساس کرده اید، بعد از این نیز چنین خواهم بود. شما آیینه مجسم مظلومیتها ورشادتهای این ملت بزرگ در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید. شما یادگاران وهمسنگران و فرماندهان و مسئولان بیداردلانی بوده اید که امروز در قرارگاه محضر حق ماوا گزیده اند. و از آنجا که من بین خودم و شما فاصله ای نمی بینم و سخن دل شما و همه عاشقان انقلاب اسلامی را پیش از اینکه به کاغذ و قلم کشیده شود درک می نمایم ، تصورمی کنم که شما به خاطر آن غرور مقدس و آن روح پرحماسه ای که سالها در میدانهای نبرد و در هنگامه آتش و خون و از دل صخره های صعب مشکلات در فضای سرد و گرم حوادث آبدیده شده است و همه ذرات وجودتان با شجاعت و بیقراری عجین گردیده ،از سکون و آرامش رنج ببرید و دلتان در همان حال و هوای خیمه جنگ بتپد، و چه بسا ازخود بپرسید که در شرایط صلح چه نیازی به وجود ما است که این هم از برکات معنویت وتحول در کشور ما است که پس از هشت سال دفاع مقدس خود احساس خستگی نمی کنید. ولی من به طور جد و اکید می گویم که انقلاب و جمهوری اسلامی و نهادمقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، که بحق از بزرگترین سنگرهای دفاع از ارزشهای الهی نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود یکایک شما نیازمند است ، چه صلح باشد و چه جنگ . من باز تاکید می کنم که ما در سیاست خود برای رسیدن به صلح در چهارچوب قطعنامه شورای امنیت جدی هستیم ، و هرگز پیشقدم در تضعیف آن نخواهیم بود؛ ولی آثار کارشکنی را در سیاست و رفتار نظامی عراق مشاهده می کنیم ، که بعید به نظرنمی رسد که دست بعضی از قدرتها و ابرقدرتها در این قضایا پنهان باشد و چه بساصدامیان بخواهند بخت سیاه و تیره گون خود را مجددا آزمایش کنند.
در هر حال ، ما باید آماده و مهیا باشیم . روزهای حساس و تعیین کننده ای در پیش داریم ؛ و انقلاب اسلامی هنوز سالها و ماههای تعیین کننده دیگر در پیش خواهد داشت ؛که واجب است پیش کسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه ها حاضر و آماده باشند، و ازکید و مکر جهانخواران و امریکا و شوروی غافل نمانند؛ و حتی در شرایط بازسازی نیروهای مسلح ، باید بزرگترین توجه ما به بازسازی نیروها و استعدادها و انتقال تجارب نظامی و دفاعی به کلیه آحاد ملت و مدافعان انقلاب باشد، چرا که در هنگامه نبرد مجال پرداختن به همه جهات قوتها و ضعفها و طرحها و برنامه ها، و در حقیقت ترسیم استراتژی دفاع همه جانبه ، نبوده است . ولی در شرایط عادی باید با سعه صدر و به دور از حب و بغضها به این مسائل پرداخت ؛ و از همه اندوخته ها و تجربه ها و استعدادها وطرحها استفاده نمود؛ و در جذب هرچه بیشتر نیروهای مومن به انقلاب همت گماشت ، وتجارب را به دیگران منتقل ساخت ؛ و در تجهیز کلیه آحاد و افراد این کشور، بر اساس اصول و فرمول خاص دفاع همه جانبه ، و تا رسیدن به تشکل واقعی و حقیقی بسیج وارتش بیست میلیونی ، کوشش نمود. و در کنار این مسئولیت بزرگ و پیروی از خطوط کلی سیاست نظامی کشور، باید همان محافل انس و نورانیت و برادری و وحدتی که درمیدانهای نبرد و در جبهه بوده است و همان ارتباط معنوی که میان شما و روحانیون عزیزبرقرار بوده به مجامع داخلی و به همه محیطهای سیاسی و اجتماعی و نظامی کشانده شود، تا انقلاب اسلامی ما از خطر آفتها و تفرقه ها و بی تفاوتیها محافظت گردد. و مبادا که این سرمایه های عظیمی که محصول سالها تجربه و تلاش در عسرتها و فراز و نشیبها بوده است ، در مسیر زندگی روزمره به فراموشی سپرده شود.
من به شما دعا می کنم و عزت و سعادت دنیا و آخرتتان را از پیشگاه مقدس حق مسئلت دارم . ان شاءالله در لوای عنایت پروردگار و در ظل توجه حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - پایدار و سرفراز باشید. والسلام علیکم و رحمه الله .
26 شهریور ماه 1367
روح الله الموسوی الخمینی
جلد بیست و یکم صحیفه امام خمینی(ره) - صفحه 133 ، 26 شهریور 1367»
برچسبها: نامه آقا محسنپاسخ حضرت روح الله

«خط حزبالله» تلاش دارد تا با بهرهگیری بیواسطه از اندیشهها و بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای، راهبردها، رویکردها و مواضع مناسب با رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کشور، منطقه و جهان را به جامعه انقلابی کشور پیشنهاد کند.
«خط حزبالله» با اتکا به شبکهی گستردهی جوانان مؤمن و انقلابی کشور و بر بستر انگیزهی انقلابی، پیام رهبر انقلاب اسلامی را به مخاطبان میرساند.
این نشریه در قطع A4 در چهار صفحه به صورت دو رنگ بر روی سایت KHAMENEI.IR منتشر و در دسترس عموم علاقمندان قرار خواهد گرفت.
برچسبها: خط حزبالله

این هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من میخواهم این را از جامعه فرهنگی و هنری کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند. بنشینند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ یک فهرست از این حوادث به وجود آورند؛ بعد این را بگذارند در قبال کارهای هنریای که تا امروز دربارهی جنگ شده است - که البته بسیار هم ارزشمند است - ببینند که چقدر از این فهرست را ما پُر کردهایم. من اعتقادم این است که اگر این کار صورت گیرد، خواهیم فهمید که ما یک هزارم آنچه را که درباره این جنگ میباید تبیین کرد و میتوان تبیین و موشکافی کرد، هنوز بیان نکردهایم!
بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس
۱۳۷۹/۰۷/۰۶
برچسبها: هشت سال دفاع مقدس

برچسبها: رهبر انقلاب لبخند آمریکا

برچسبها: رهبر انقلاب خانواده شهید


برچسبها: حضرت آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری ایران
تاريخ: 7/9/46
تيمسار رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور
درباره : عكس خميني
يك قطعه عكس خميني و اشعار سروده شده توسط ميرزاحسن رحمتي كه در
عكاسي چهرهنماي مرند چاپ گرديده و يك قطعه ديگر از عكس خميني كه از
اسماعيل قنبري بدست آمده توسط ساواك جلفا به اين سازمان فرستاده شده است كه
عيناً به پيوست تقديم ميگردد.
ضمناً اطلاعات تكميلي از ساواك مزبور به شرح زير خواسته شده كه نتيجه متعاقباً به عرض خواهد رسيد.
1ـ آيا عكسهاي مزبور وسيله منابع آن ساواك به دست آمده يا خير؟ در صورت اول چرا گزارش خبري نشده است.
2ـ ميرزاحسين [حسن] رحمتي چه كاره است و سوابق وي چگونه ميباشد و
بيوگرافي ملصق به عكس مشاراليه را با چگونگي فعاليت وي تهيه و به اين
سازمان ارسال دارند.
3- براي آن ساواك از كجا معلوم گرديده كه اشعار مزبور را ميرزاحسين
[حسن] رحمتي سروده است مدارك كافي در اين مورد تهيه و گزارش نمايند.
4- مشخصات كامل اسماعيل قنبري با دو قطعه عكس و سوابق وي و نحوه فعاليت نامبرده مورد لزوم ميباشد.
5ـ مدير عكاسي چهرهنماي مرند را به آن ساواك احضار و در مورد چاپ
عكسها اطلاعات كامل اخذ و نتيجه را با بيوگرافي ملصق به عكس يادشده به اين
سازمان ارسال دارند.
رئيس سازمان اطلاعات و امنيت آذربايجان شرقي . سليمي
رونوشت به پرونده حسن راحي [رحمتي] و قنبري ضميمه شد.
اواني آقاي كاشي
در صورتي كه از افراد ياد شده سابقهاي وجود دارد ارائه و در غير اين
صورت نسبت به شناسايي و تكميل سوابق، در مورد كنترل آنان اقدام فرماييد.
16/9

برچسبها: وحشت از عكس امام خميني
سرلشکر علی شهبازی
سرلشکر علی شهبازی
نیز در دفاع مقدس کارنامه درخشانی داشته و در دوران حضور در فرماندهی ارتش جمهوری
اسلامی ایران نیز عامل تحولات مهمی بوده است. وی اکنون در گروه مشاوران نظامی
فرمانده معظم کل قوا مشغول خدمت به نیروهای مسلح است.

برچسبها: سرلشکر علی شهبازی

برچسبها: رهبر انقلاب با لباس رزم
تصویر حجت الاسلام ناطق نوری بدون عمامه در ورود امام خمینی (ره) به بهشت زهرا(س)

حجت الاسلام ناطق نوری بدون عمامه در عروج ملکوتی امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س)



برچسبها: تصاویر کمتر دیده شده از رهبر انقلاب و آیت الله حائ

برچسبها: تصویر متفاوت از امام خمینی, ره


برچسبها: تصاویر رای دادن حضرت امام خمینی, ره

برچسبها: حضرت آیت الله خامنه ای در جمع فرماندهان جنگ تحمیلی
در اولين روز سال ۱۹۸۹ ميلادي ـ ۱۱ دي ۱۳۶۷ ـ نامه
معروف و تاريخي امامخميني خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين رييس جمهور اتحاد
جماهير شوروي در زمينه مرگ كمونيسم و ضرورت پرهيز روسيه از اتكاء به غرب
انتشار يافت.
اين نامه در شرائطي منتشر شد كه اتحاد جماهير شوروي هنوز
به عنوان يك مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نيافته بود، ديوار برلين به
عنوان نماد جدائي شرق و غرب، فرو نريخته بود و حاكميت كمونيسم بر قانون
اساسي شوروي و بر مقدرات مردم در جمهوريهاي اين كشور، هنوز برقرار بود. با
اين حال امام خميني در نامه عبرتآموز خويش به گورباچف از صداي شكسته شدن
استخوانهاي ماركسيسم سخن به ميان آورد و وي را از روي آوردن به غرب براي حل
مشكلات اقتصادي اتحاد جماهير شوروي برحذر داشت.
متن پيام امامخميني
متن نامه امامخميني به اين شرح است:(1)
بسماللهالرحمنالرحيم
جناب آقاي گورباچف، صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي
با
اميد خوشبختي و سعادت براي شما و ملت شوروي، از آنجا كه پس از روي كار
آمدن شما چنين احساس ميشود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان، خصوصاً
در رابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار
گرفتهايد، و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ
تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم
نكاتي را يادآور شوم. هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنها
روشي براي حل معضلات 0حزبي و در كنار آن حل پارهاي از مشكلات مردمتان
باشد، ولي به همين اندازه هم شهامت تجديدنظر در مورد مكتبي كه ساليان سال
فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود قابل ستايش
است. و اگر به فراتر از اين مقدار فكر ميكنيد، اولين مسئلهاي كه مطمئناً
باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر
«خدازدايي» و «دينزدايي» از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه
را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديدنظر نماييد؛ و بدانيد كه
برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از
شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد،
باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در
اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن
به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا
نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه
امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است،
دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر
گرفتار حادثه است.
جناب آقاي گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل
اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد
واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده و يا
خواهند كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و
آفرينش است.
جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس
كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم
جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و
با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين
درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقاي گورباچف، ممكن
است شما اثباتاً در بعضي جهات به ماركسيسم پشت نكرده باشيد و از اين پس
هم در مصاحبهها اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنيد؛ ولي خود ميدانيد
كه ثبوتاً اينگونه نيست. رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد؛ و شما
دومين و عليالظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به
نام كمونيسم در جهان نداريم. ولي از شما جداً ميخواهم كه در شكستن
ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم
افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال
كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگر دولتهاي
همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميتپد هرگز حاضر نخواهند شد بيش
از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم،
كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند.
آقاي
گورباچف وقتي از گلدستههاي مساجد بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال
بانگ «اللهاكبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت ـ صليالله عليه و
آله و سلم ـ به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي (ص) را از شوق به
گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر
به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد. ماديون معيار شناخت در جهانبيني
خويش را «حس» دانسته و چيزي را كه ماده ندارد موجود نميدانند. قهراً جهان
غيب، مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت، را يكسره افسانه
ميدانند. در حالي كه معيار شناخت در جهانبيني الهي اعم از «حس و عقل»
ميباشد، و چيزي كه معقول باشد داخل در قلمرو علم ميباشد گرچه محسوس
نباشد. لذا هستي اعم از غيب و شهادت است، و چيزي كه ماده ندارد، ميتواند
موجود باشد. و همانطور كه موجود مادي به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسي
نيز به شناخت عقلي متكي است.
قرآن مجيد اساس تفكر مادي را نقد ميكند، و
به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست و گرنه ديده ميشد. لن نومنلك
حتي نريالله جهره(2) ميفرمايد: لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو
اللطيفالخبير.(3)
از قرآن عزيز و كريم و استدلالات آن در موارد وحي و
نبوت و قيامت بگذريم، كه از نظر شما اول بحث است، اصولاً ميل نداشتم شما را
در پيچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفة اسلامي، بيندازم. فقط به يكي ـ
دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم ميتوانند از آن بهرهاي ببرند
بسنده ميكنم. اين از بديهيات است كه ماده و جسم هر چه باشد از خود بيخبر
است. يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است.
در صورتي كه به عيان ميبينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه
است. ميداند كجاست؛ در محيطش چه ميگذرد؛ در جهان چه غوغايي است. پس، در
حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با
مردن ماده نميميرد و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را به طور مطلق
ميخواهد. و شما خوب ميدانيد كه انسان ميخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به
هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و
گفته شود جهان ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار
داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست،
فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد
تا آدمي دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهيم، گرچه
خود ندانيم. انسان ميخواهد به «حق مطلق» برسد تا فاني در خدا شود. اصولاً
اشتياق به زندگي ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از
مرگ است. اگر جنابعالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد،
ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اينگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در
اين زمينه، به نوشتههاي فارابي(4) و بوعليسينا(5) ـ رحمتالله عليهما ـ
در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هرگونه
شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معاني كلي و نيز
قوانين كلي كه هرگونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز
به كتابهاي سهروردي(6) ـ رحمتالله عليه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و
براي جنابعالي شرح كنند كه جسم و هر موجود مادي ديگر به نور صرف كه منزه از
حس ميباشد نيازمند است؛ و ادراك شهودي ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از
پديده حسي است. از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدرالمتألهين(7)
ـ رضوانالله تعالي عليه و حشرهالله معالنبيين والصالحين ـ مراجعه
نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده؛ و
هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر
شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا و بخصوص محيالدين ابنعربي(8) نام
نميبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از
خبرگان تيزهوش خود را كه در اينگونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم
گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي
منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد.
جناب
آقاي گورباچف، اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات، از شما ميخواهم
درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد. و اين نه به خاطر نياز اسلام و
مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاي والا و جهان شمول اسلام است كه ميتواند
وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز
نمايد. نگرش جدي به اسلام ممكن است شما را براي هميشه از مسئله افغانستان و
مسائلي از اين قبيل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان
كشور خود دانسته و هميشه خود را در سرنوشت آنان شريك ميدانيم. با آزادي
نسبي مراسم مذهبي در بعضي از جمهوريهاي شوروي، نشان داديد كه ديگر اينگونه
فكر نميكنيد كه مذهب مخدر جامعه است.(9)
راستي مذهبي كه ايران را در
مقابل ابرقدرتها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟ آيا مذهبي كه
طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است
مخدر جامعه است؟ آري، مذهبي كه وسيله شود تا سرمايههاي مادي و معنوي
كشورهاي اسلامي و غيراسلامي، در اختيار ابرقدرتها و قدرتها قرار گيرد و بر
سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جدا است مخدر جامعه است. ولي اين ديگر
مذهب واقعي نيست؛ بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را «مذهب امريكايي»
مينامند.
در خاتمه صريحاً اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران به
عنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي ميتواند خلأ
اعتقادي نظام شما را پر نمايد. و در هر صورت، كشور ما همچون گذشته به حسن
همجواري روابط متقابل معتقد است و آن را محترم ميشمارد. والسلام
عليمناتبع الهدي.
11/10/67
روحالله الموسويالخميني
پاسخ گورباچف به پيام امامخميني
پيام
امامخميني در 13 دي 1367 توسط هيأت منتخب ايشان مركب از آيتالله جوادي
آملي، محمدجواد لاريجاني و خانم مرضيه حديدهچي دباغ، در مسكو به گورباچف
تحويل گرديد.(10) گورباچف نيز هشت هفته بعد پاسخ رسمي خود را توسط «ادوارد
شوارد نادزه» وزير خارجه وقت شوروي، در تهران تسليم امامخميني كرد.
گورباچف در اين پاسخ، براي نامه امام ارج فراوان قائل شده بود ولي از متن
جوابيه وي پيدا بود كه ابعاد معنوي پيام امام را درك نكرده است. زيرا صرفاً
تلاش كرده بود تا از يكسو اقدامات خود در جهت ترويج آزاديهاي سياسي در
شوروي را تشريح كند و از سوي ديگر دستاوردهاي اقتصادي كمونيسم را از 1917
به بعد توصيف نمايد.
«ادوارد شوارد نادزه» وزير خارجه وقت شوروي روز
هفتم اسفند 1367 پاسخ گورباچف را در حسينيه جماران به اطلاع امامخميني
رساند. در اين ديدار كه آقايان علياكبر ولايتي وزير امورخارجه، محمدجواد
لاريجاني، و عليرضا نوبري حيراني سفير وقت ايران در مسكو حضور داشتند، وزير
خارجه شوروي ابتدا پيام كتبي ميخائيل گورباچف را به امامخميني تسليم كرد و
سپس اظهار داشت:(11)
از حضرت امام بسيار متشكرم از اين فرصتي كه براي
ملاقات با شما به دست آوردم. مأموريت دارم پيام جوابية ميخائيل سرگئي
گورباچف را تسليم حضرت امام كنم. سعي خواهم كرد به طور خيلي مختصر محتواي
اين پيام را براي شما عنوان نمايم. ابتدا ميخواستم عرض كنم كه خود واقعيات
تبادل پيامها بين رهبران كشور ما يك پديده منحصر به فرد در روابط
فيمابين است. اعتقاد ما بر اين است كه شرايطي پيش آمده است تا روابط
فيمابين دو كشور ما وارد يك مرحله كيفي جديدي شود براي همكاريها در تمامي
زمينهها.
آقاي گورباچف در پيام خود اشاره ميكنند كه پيام جنابعالي
خطاب به دبيركل كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي از مفاهيم فراوان
سرشار است. تمامي اعضاي هيأت رهبري شوروي متن پيام جنابعالي را مطالعه
كردند. شكي نيست كه ما در موارد عمدهاي اتفاق نظرداريم اما مواردي هست كه
ما اختلاف نظر داريم، اما اين مهم نيست.
پيام شما ملاحظات عميق راجع به
سرنوشت بشريت دارد. آقاي گورباچف عقيده دارند كه ما در مهمترين مورد اتفاق
نظر داريم يعني انسانها بايد ياور يكديگر باشند تا بشريت فناپذيري به خود
بگيرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه براي بشريت وجود دارد، چون
امكانات بالقوه براي به وجود آوردن چنين فاجعه توسط خود انسانها ايجاد شده
است.
آقاي گورباچف معتقد است كه مبارزه در راه نيل به يك دنياي عاري از
سلاح هستهاي و آزاد از زور وظيفه تمامي ملتهاست. و اما راجع به سياست
خارجي اتحاد شوروي، هدف ما تعميم رجحان ارزشهاي مشترك براي تمامي ملتها و
برتري اين ارزشها بر تمامي منافع ديگر چه طبقهاي و چه ملي است.
آقاي
گورباچف به شما مينويسد كه حرفهاي امام راجع به حسن نيت رهبري ايران جهت
داشتن روابط حسنه و حسن همجواري با اتحاد شوروي با واكنش خوب از طرف رهبران
شوروي مواجه شده است. ما داراي يك مرز بسيار طولاني هستيم همچنين داراي
سنن ديرينة مناسبات و روابط فرهنگي بين دو ملت هستيم. ما اساس خوبي داريم
براي استمرار مناسبات بر پايه جديد. يعني بر پايه اصول احترام متقابل،
تساوي حقوق و عدم مداخله در امور داخلي يكديگر.
آقاي گورباچف مينويسد
كه در سياست بينالمللي، ما پيرو يك اصل اساسي هستيم يعني اصل احترام به
آزادي انتخاب براي هر انسان و هر ملت. نتيجتاً كشور ما و تمامي ملت ما از
انقلاب بزرگ شما حسن استقبال كرده است. استبداد شاهنشاهي در ايران مردم
خود را استثمار كرده و از روشهاي واقعاً بربريت استفاده ميكرده و شرافت و
آبروي ملت خود را پايمال كرده براي جلب رضايت نيروهاي خارجي. انقلاب شما
انتخاب ملت شما بوده است و ما از اين هميشه پشتيباني كرده و ميكنيم.
ْآقاي
گورباچف در پيام خود مينويسند كه ملت ما نيز انتخاب خود را به عمل آورده و
اين در سال 1917 بود. در رهگذر ما، هم مشكلات بزرگي بود و هم موفقيتهاي
چشمگيري بوده. هم اشتباهات وخيمي بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده كه ما با
اين اشتباهات خود را اصلاح ميكنيم و آن را محكوم ميكنيم. عليرغم تمامي
مشكلات، ما از دستاوردهاي خود توانستيم دفاع كنيم چون انتخاب مردم راست
بوده است. ميخواستم به استحضارتان برسانم كه مسئلة آزادي انتخاب در دستور
روز زندگي بينالمللي كنوني نيز هست. ما براي خود سئوالي داريم چرا كه بايد
راه براي ادامة رهگذر پيدا كنيم: آيا اين راه ما راه كهنه و دگماتيك است
يا راه جديد و انقلابي؟ انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در كشورمان
انقلاب داريم؟ اما يك انقلاب مسالمتآميز بدون سنگرها و بدون توسل به زور،
ما ميخواستيم كه حضرت امام بدانند كه در كشور ما روند تجديد و بازسازي
ادامه دارد. بازسازي اقتصادي و سياسي، تجديد ارزيابيهاي ما و طرز تفكر ما و
تجديد نظرياتي كه ما قبلاً داشتيم.
آقاي گورباچف اشاره ميكند كه
تحولات عظيمي در جهان، اخيراً پديد آمده و فكر ميكنيم ميشود گفت كه ما در
آستانة يك نظام جديد اقتصادي و سياسي قرار داريم. توافقهاي بسيار مهم به
امضا رسيده است يك كلاس از سلاحهاي هستهاي از بين ميرود.
دورنماي
خوبي براي از بين بردن سلاح شيميايي باز شده است و همينطور دورنماي خوبي
براي جلوگيري از تقابل نظامي دولتها، اما اين هدية امپرياليستها نيست، اين
ارادة ملتهاست و ارادة زمان است. چارة ديگري وجود ندارد، مسابقة تسليحاتي و
آوردن آن به فضا منجر به فاجعة بشريت خواهد بود. در مناطق مختلف دنيا
مناقشات خونين دارند به پايان ميرسند.
ما از خاتمة جنگ ايران و عراق با
صراحت حسن استقبال ميكنيم، براي همكاري با شما جهت استحكام صلح در
خاورميانه و نزديك و تمامي جهان آمادگي داريم. حضور وسيع نظامي در
خليجفارس مورد نگراني ما است. منظورم حضور نظامي كشورهاي خارج از منطقه
است. اين پديده بسيار خطرناك است و بايد آن را به اتمام رساند.
ما
ميخواهيم با موفقيت در امر حل و فصل عادلانة مناقشة افغانستان نيز با شما
همكاري خوبي داشته باشيم، بگذاريم كه مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان
بدون دخالت از خارج تعيين نمايند.
شواردنادزه افزود: يك نكتة ديگر از
پيام آقاي گورباچف اينكه: ايشان اظهار آمادگي ميكنند براي گسترش همكاريهاي
اقتصادي و همكاري در زمينههايي كه ما قبلاً همكاريهاي خوبي داشته بوديم.
ما براي برقراري و ادامة تماسها بين انسانها، نمايندگان محافل اجتماعي و
روحانيون نيز آمادگي داريم. آنها از اين دعوت جنابعالي استفاده خواهند كرد.
در
پايان، فرستادة ويژة رهبر شوروي گفت: اين بود محتواي اصلي پيام آقاي
گوباچف. ايشان بهترين آرزوها و سلام خود را به جنابعالي ميرسانند و خواهان
طول عمر جنابعالي به نفع و سعادت ايران هستند.
در خاتمه امام خميني فرمودند:
«انشاءالله
سلامت باشند، ولي به ايشان بگوييد كه من ميخواستم جلوي شما يك فضاي
بزرگتر باز كنم. من ميخواستم دريچهاي به دنياي بزرگ، يعني دنياي بعد از
مرگ كه دنياي جاويد است را براي آقاي گورباچف باز نمايم و محور اصلي پيام
من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند.»
[حضرت
امام از خروج نيروهاي شوروي از افغانستان استقبال كردند، و بر حسن همجواري و
توسعة مناسبات قوي در ابعاد مختلف در مقابله با شيطنتهاي غرب و خروج
نيروهاي بيگانه از خليجفارس تأكيد و آرزو كردند تا مردم شوروي و ايران
هميشه در صلح و آرامش زندگي كنند.]
تأملي در پيام امام خميني
نامه
تاريخي حضرت امام كه از اسناد مهم سياسي قرن محسوب ميشود، بويژه به دليل
اثبات مفاد آن از جمله فروپاشي كمونيسم، خسارات شوروي به خاطر اتكاء به
غرب، و متوقف شدن روند واگذاري منابع اقتصادي متحدين شوروي به اين كشور
بسيار درخور اهميت است.
امام خميني در اين پيام تلاش كردند تا به گورباچف چند نكته را تفهيم كنند:
1. برخلاف تصور ماركس و لنين، اسلام و ارزشهاي ديني، پديدههايي ماندگار و روحبخش ملتها هستند.
2. كمونيسم و مكاتب مادي وهم و خيالند و ناپايدار و فروپاشيدني هستند.
3. غرب تكيهگاه قابل اعتمادي براي حل مشكلات روسيه نيست.
با
اين همه، گورباچف هشدار امام خميني را جدي نگرفت و در نتيجه عواقب ناشي از
اين بيتوجهي همانگونه كه در پيام امام خميني پيشبيني شده بود، تحقق يافت
يعني از يكسو به گورباچف ثابت شد كه پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب
دردي از روسيه را دوا نميكند(12) و از جانب ديگر «ديگران» به ميدان آمدند و
به بهانه جبران اشتباهات وي، او را به حاشيه راندند. (13)
در سالگرد
رحلت امام خميني در 1378 گورباچف طي مصاحبهاي با خبرنگار واحد مركزي خبر
در مسكو از اينكه به هشدارهاي آن روز بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران
بياعتنائي كرده بود، اظهار تأسف نمود. وي در اين مصاحبه اظهار داشت.(14)
«مخاطب
پيام آيتالله خميني از نظر من، همه اعصار در طول تاريخ بود». وي افزود
«زماني كه من اين پيام را دريافت كردم احساس كردم كه شخصي كه اين پيام را
نوشته بود متفكر و دلسوز براي سرنوشت جهان است. من از مطالعه اين پيام
استنباط كردم كه او كسي است كه براي جهان نگران است و مايل است من انقلاب
اسلامي را بيشتر بشناسم و درك كنم»
گورباچف سپس با تشريح نابسامانيهاي
اقتصادي و سياسي روسيه، تصريح كرد «اگر ما پيشگوييهاي آيتالله خميني را در
آن پيام جدي ميگرفتيم امروز قطعاً شاهد چنين وضعيتي نبوديم.»
گورباچف
در مصاحبه خود با خبرنگار واحد مركزي خبري به روابط روسيه با غرب اشاره
كرده و تصريح نمود كه «اقتصاد روسيه از همان ابتدا در حال ريزش و سقوط بود و
ما در واقع نميتوانستيم همگام با غرب عمل كنيم... ما از جنگ سرد صرفنظر
كرده و شروع به برقراري روابط با كشورها نموديم. اما غربيها در اين نبرد،
پيروز شدند....»
خطاي گورباچف اين بود كه روند حركتي را كه در شوروي
بهعنوان «اصلاحات» شناخته شده بود، با خواست و اراده غرب همراه و هماهنگ
كرد. در نتيجه هر روز استقلال و اقتدار كشورش را در برابر غرب بهطور
ناخواسته تضعيف نمود و در عوض پايگاهها و نقاط اتكاء فعاليت غرب از داخل
شوروي را تقويت نمود. گروههايي كه هيچ اعتقادي به تماميت ارضي و حاكميت ملي
شوروي نداشتند مثل قارچ روئيدند و با متينگها و گردهماييهاي تحريككننده
و آشوبطلبانه در ليتواني، استواني، اوكراين، تاتارستان، گرجستان و نقاط
ديگر بر طبل قوميتخواهي و مليگرايي و خودمختاري طلبي كوبيدند و هر روز
بيش از روز قبل، امنيت ملي شوروي را از درون و با حمايت بيروني مورد تهديد
قرار دادند.
پانوشتها:
1ـ به نقل از صحيفه امام، ج 21، ص 220
2ـ بخشي از آية 55 سورة بقره: قوم حضرت موسي به ايشان گفت: «ما به تو ايمان نميآوريم مگر اينكه خدا را آشكارا ببينيم.»
3ـ سورة انعام آية 103: «او[خدا] را هيچ چشمي درك نميكند و او بينندگان را درك ميكند، و او نامرئي و آگاه است.»
4ـ
ابونصر فارابي (فوت 339 هـ ق) از بزرگترين فيلسوفان ايراني است. او زبان
عربي و فلسفه را در بغداد فرار گرفت و كتابهاي ارسطو را مطالعه كرد. پس از
آن به حلب و دمشق رفت و به تأليف پرداخت. فارابي به سبب شرحي كه برآثار
ارسطو نوشته است به «المعلم الثاني» مشهور شده است و مقام او را بعد از
ارسطو قرار دادهاند. فارابي در همة علوم عهد خود استاد و صاحب تأليف است.
5ـ
شيخالرئيس ابوعلي سينا (فوت 428 هـ ق) پزشك و فيلسوف و نويسندة ايراني كه
مقام وزارت داشت از بزرگترين حكيمان و عالمان جهان به شمار ميآيد. سينا
آثار متعددي دارد و در حدود 240 كتاب و رساله از او نام ميبرند كه بسياري
از آنها به زبانهاي مختلف ترجمه شده است. از معروفترين آثار او، كتاب شفا،
قانون، اشارات، نجات و دانشنامة علايي است. ابوعليسينا در علوم حكمت و
فلسفه و طب و رياضي استادي داشت.
6ـ شيخ شهابالدين سهروردي (مقتول به
سال 587 هـ ق) از بزرگترين فيلسوفان ايران است. در شهر«سهرورد» متولد شد و
نزد شيخ مجدالدين جبلي استاد فخر رازي حكمت و فقه آموخت و در فنون فلسفه
استاد گشت. چون در بعضي موارد نظر سهروردي با عقايد قدما اختلاف داشت و
اصطلاحات دين زرتشت را به كار ميبرد، او را به الحاد متهم كردند و همين
امر باعث شد كه علماي حلب، صلاحالدين ايوبي، فرمانرواي مصر و شام را به
قتل او وادار سازند. شهابالدين سهروردي فيلسوفي عارف و صاحب 49 كتاب و
رساله است.
7ـ صدرالدين محمدبنابراهيم شيرازي معروف به ملاصدرا (فوت
1050 هـ ق) از فيلسوفان و حكيمان قرن يازدهم در شيراز متولد شد و پس از مرگ
پدر به اصفهان سفر كرد و نزد ميرداماد و شيخ بهايي به تحصيل پرداخت. پس از
آن چند بار به زيارت مكه رفت. ملاصدرا افكار فلسفي دقيق داشت و تأليفاتش
در حكمت، مرجع و مأخذ اهل علم بوده است. مهمترين آثار او به زبان عربي است.
ملاصدرا را ميتوان از افتخارهاي عصر صفويه به شمار آورد.
8ـ
محيالدين بن عربي يكي از بزرگترين حكما و فلاسفة اسلامي است كه آثار او
بهعنوان مأخذ و منبع، مورد استفادة فلاسفه و حكماي بعد از او قرار گرفته
است.
9ـ لنين، پايهگذار كمونيسم در اتحاد جماهير شوروي، دين را افيون
جامعه ميدانست كه بعداً اين نظريه حتي از سوي خود كمونيستها نيز باطل
اعلام گرديد.
10ـ آيتالله جوادي آملي پس از بازگشت از اين سفر شرح
مبسوطي بر پيام امام خميني به گورباچف نوشت كه با عنوان «آواي توحيد» از
سوي مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني به چاپ رسيد.
11ـ به نقل از صحيفه امام، ج 21، ص 298
12ـ
از يك سال قبل از انتشار پيام امام خميني كه گورباچف دكترين خود موسوم به
گلاسنوست ـ توسعه سياسي ـ و پرسترويكا ـ توسعه اقتصادي ـ را انتشار داد تا
30 آذر 1370 كه اتحاد جماهير شوروي عملاً فرو پاشيد، صفحات مطبوعات جهان
مملو از گلايهها و انتقادات گورباچف و ديگر مقامات دولتي مسكو از دولتهاي
غربي به خاطر خلف وعده آنان در اعطاي كمك به شوروي بوده است. در طي اين
مدت تخريب ديوار برلين ـ آبان 1368ـ اعلام رسمي پايان جنگ سرد از سوي
سخنگوي كرملين ـ آذر 1368ـ اعلام لغو حاكميت كمونيسم بر قانون اساسي شوروي ـ
بهمن 1368 ـ هضم شدن آلمان شرقي در آلمان غربي در قالب وحدت دو كشور ـ مهر
1369 ـ پيروزي يلتسين در انتخابات روسيه و حمايت غرب از وي ـ تير 1370 ـ
كودتاي هدفمند عليه گورباچف و شاخصتر شدن يلتسين در جامعه شوروي ـ مرداد
1370 ـ و سرانجام تأسيس جامعه كشورهاي مشتركالمنافع بهعنوان جانشين شوروي
كه به منزله پايان رهبري گورباچف بود ـ آذر 1370 ـ مهمترين رويدادهاي
مقطع مورد نظر در شوروي محسوب ميشد. اين رويدادها عموماً از تضعيف تدريجي
شوروي و حذف مرحله به مرحله گورباچف حكايت ميكرد.
13ـ يلتسين در آذر
1370 «جامعه كشورهاي مستقل مشتركالمنافع» را جايگزين اتحاد جماهير شوروي
كرد و به عمر اين اتحاد و رهبري گورباچف خاتمه داد و گورباچف بعدها به اين
نقشه برنامهريزي شده كه از حمايت غرب برخوردار بود اعتراف كرد.
14ـ روزنامه جمهوري اسلامي، 11/3/1378
موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
برچسبها: دو تصوير از ارسال نامه امام خميني براي گورباچف
از جمله آرمانهای بنیادین حضرت امام که ریشه در اندیشه ناب توحیدی ایشان داشت همانا اقتدار اسلام و عزت و سرافرازی مسلمانان درسراسر عالم بود و این باور از جمله اساسی ترین محورهای اندیشه سیاسی ایشان به حساب می آمد که البته بر اثر عوامل متعددی از درون و برون دنیای اسلام به صورت آرزویی دست نیافتنی به نظر می رسید.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: اما بر خلاف تصور خام پنداران، ثمره اعجاز گونه تلاشهای خالصانه امام خمینی در جایگاه اسلام شناسی آگاه به مسائل روز و دارای درکی درست و واقع بینانه از پیچیدگیهای معادلات جهان معاصر و رنگارنگی ترفندها و توطئه دشمنان قدرتمند بین المللی، دنیای اسلام را به مقدار زیادی به دستیابی به این هدف نزدیک ساخت و زمینه حصول نهایی آن را فراهم آورد. اما آنچه مسلم است دشمنان و بدخواهان بیکار ننشسته و با آتش افروزیهای مداوم و صد چهره خود و خطرناک تر از همه پاشیدن بذر اختلافات مذهبی در ابعاد گوناگون آن سعی در مغشوش کردن فضای معاصر در دنیای اسلام و تیره کردن روابط بین مسلمانان و چیدن میوه مطلوب دارند. اما آنچه در این جهت بر دانشمندان مصلح و خیرخواهان در دنیای اسلام ضرورت دارد ،تأسی به سیره نظری و عملی امام خمینی(س) در ایجاد و توسعه و ماندگاری اساسی ترین عامل یعنی"وحدت" در جامعه جهانی اسلام است. عاملی که از درخشانترین سر فصلها در اندیشه سیاسی و یکی از پر کاربردترین موضوعات در تلاشهای اجتماعی امام جلوه گری دارد و مورد تأکید است. هنوز نوای دلنشین آن بنده مخلص الهی که بر گوش جانها سروش عزت و برادری را صلا می داد طنین انداز است که: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرفوا و در پرتو این کریمه شریفه و آیات مشابه نوای دل انگیز برادری و رأفت را بر پرده های ذهن و اندیشه مسلمانان و حتی سایر پیروان ادیان الهی تعبیه و از ضرورت وحدت، آثار و نتایج آن و نیز خطرات و آفات فقدان این اکسیر محبت و عزت بیان می کرد. قطعا در باره اندیشه پر بار آن خیرخواه فرزانه همه انسانها به مناسبت هفته وحدت مطالب متعددی گفته خواهد شد و حق این است که به ویژه رسانه ها در این جهت با پرهیز از تنگ نظریهای گروهی و محدودیت اندیشه ای صنفی به سراغ آگاهان واقعی بروند و کم وبیش حق مطلب را ادا کنند ، اما این نوشته بنا دارد به وجهی از آن که این روزها متأسفانه غفلت از آن به طریقی گرفتاری برای دنیای اسلام فراهم آورده و مورد سوء استفاده بدخواهان و دشمنان اسلام و مسلمین را قرار گرفته، بپردازد که آن هم وحدت "شیعه و سنی" می باشد. و البته بنا این است که بدون هرگونه طول و تفصیلی به گوشه ای از فرمایشات حضرت امام خمینی(س) و در ادامه بیانات مقام معظم رهبری به این مهم پرداخته شود:
حضرت امام در پیام خود در تاریخ 57/11/23یعنی یک روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج مسایل متعدد و پیچیده آن روزها به این امر اساسی چنین اشاره دارند:
«ما با مسلمین اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند که میخواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنى اصلًا در کار نیست، ما همه با هم برادریم » صحیفه امام،ج6،ص133
در 58/5/29 در پیامی به اهالی کردستان چنین می فرمایند:
«عوامل اجانب که منافع خود و اربابانشان را در خطر مىبینند، براى تحریک برادران اهل سنت و دامن زدن به برادرکشى، قضیه شیعه و سنى را طرح نموده و مىخواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند. در جمهورى اسلامى همه برادران سنى و شیعه در کنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوى هستند. هر کس خلاف این را تبلیغ کرد، دشمن اسلام و ایران است و برادران کُرد باید این تبلیغات غیر اسلامى را در نطفه خفه کنند » همان/9/312
و نیز در جایی ایجاد اختلاف بین اهل سنت و شیعه را جنایت قلمداد می فرمایند:
«. از جمله جنایتهایى که بدخواهان به اسلام مرتکب شده اند ایجاد اختلاف بین برادران سنى و شیعى است » همان/351
و نیز اهل سنت و اهل شیعه برادر به حساب می آورند، موضوعی که به طور طبیعی لوازمی دارد. همان امری که حضرت امام خود بیش از همه بدان باور داشتند و بدان پایبند بودند.
« یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته اى از مسلمانان سنى، یک دسته حنفى و یک دسته اى حنبلى و دسته اى اخبارى هستند؛ اصلًا طرح این معنا، از اول درست نبود.
در یک جامعه اى که همه میخواهند به اسلام خدمت کنند و براى اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم؛ منتها علماى شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علماى خود کردید و شدید حنفى؛ یک دسته فتواى شافعى را عمل کردند و یک دسته دیگر فتواى حضرت صادق را عمل کردند، اینها شدند شیعه، اینها دلیل اختلاف نیست. ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادى داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنى باید از هر اختلافى احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایى است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفى و یا سایر فِرق، آنها مىخواهند نه این باشد نه آن، راه را این طور میدانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، و باید براى قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم. » همان/13/54
در جایی اعمال اختلاف انگیز را اعمالی جاهلانه قلمداد می کنند و می فرمایند:
« لازم است برادران ایرانى و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه، که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند » همان/10/62
در پیام مورخه 21/6/59خود به حجاج این اختلاف افکنی را خطرناکتر از ملی گرائی( وجه استعمار ساخته آن) به حساب می آورند:
« از مسائلى که طراحان براى ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن بپاخاسته اند، قومیت و ملیت است که دولت عراق سالهاست بدان دامن میزند. و در ایران نیز دستجات محدودى دانسته یا ندانسته از آن ترویج و تأیید میکنند. و در سایر نقاط از ترک و کُرد و دیگر طوایف هم همان راه را پیش گرفته اند و مسلمانان را در مقابل هم قرار داده اند و حتى به دشمنى کشیده اند؛ غافل از آنکه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسئله اى است که در آن حرفى نیست؛ و ملى گرایى در مقابل ملتهاى مسلمان دیگر، مسئله دیگرى است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبى اکرم (ص) بر خلاف آن است؛ و آن ملى گرایى که به دشمنى بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر میشود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیله هاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج میبرند.
از ملى گرایى خطرناکتر و غم انگیزتر، ایجاد خلاف بین اهل سنت و جماعت با شیعیان است، و القاى تبلیغات فتنه انگیز و دشمنی ساز بین برادران اسلامى و ایمانى است.» همان/13/209
همچنین چهره اختلاف افکنان و پشت پرده این توطئه را چنین افشا می فرمایند که:
« آنهایى که میخواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنى هستند نه شیعه. اینها اصلًا به اسلام کار ندارند. و الّا کسى که به اسلام اعتقاد داشته باشد، در یک زمانى که با وحدت همه مسلمین باید پیشروى کنیم و پیروز بشویم ان شاء اللَّه، این نمىآید دامن بزند به اختلاف و مسائل اختلافى را طرح کند، اینها نیست جز اینکه اشاره اى از خارج هست. و قدرتهاى بزرگ فهمیدند که آن چیزى که آنها را عقب زده است اسلام است و وحدت مسلمین و برادرى بین همه گروههاى اسلامى، از این جهت، از اینجا شروع کردند که اینها را به هم بزنند.» همان/14/381
و در آخر این مبحث سفارشی از آن حضرت به علمای بلاد تقدیم می شود که:
«من امیدوارم که با همت همه آقایان، علماى اعلام همه بلاد و با اجتماع همه، برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل شیعه مجتمع با هم باشند و از اختلافى که میخواهند فاسدها و مفسدها ایجاد کنند بین ماها، از این اختلافات پرهیز کنند» همان /15/ 398و 399
در ادامه مطلب را تکمیل می کنیم با کلام مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف که با هشدارهای خود توطئه های دشمنان را برملا و وحدت و برادری مسلمانان را پاسداری می فرمایند:
... مسألهى شیعه و سُنى یکى از ابزارهاى مهم دشمنان براى زمینگیر کردن امت اسلامى است. هم سُنىها بدانند، هم شیعهها بدانند؛ همه، در ایران و در دنیاى اسلام، این را بدانند که اختلاف شیعه و سنى یکى از ابزارها و چماقهاى دشمن علیه امت اسلامى است. آنها هر جور بتوانند، از این ابزار استفاده مىکنند. آن روزى که سُنىِ فلسطینى زیر فشار است، یک عدهاى را با این شعار، با این تبلیغات، که: اینها سُنى هستند، شما شیعه هستید؛ سعى مىکنند نگذارند کمک کنند. امروز که شیعهى لبنان زیر فشار است، به یک عدهاى مىگویند: شما سُنى هستید، اینها شیعه هستند؛ به آنها کمک نکنید. آنها نه به شیعه احترامى مىگذارند، نه به سُنى؛ آنها با اصل اسلام طرفند. سم مهلک دنیاى اسلام تفرقه است. این تفرقه، ملتها را از هم جدا مىکند؛ دلها را از هم جدا مىکند. الان دشمن، و همین سرویسهاى جاسوسى اسرائیل و امریکا، در عراق یک عدهاى را تحریک مىکنند که با شیعیانى که در عراق اکثریت را دارند - حالا امروز اکثریت دولت متعلق به آنهاست - مقابله و مبارزه کنند؛ ناامنى ایجاد کنند؛ و این ناامنى را وسیلهاى قرار مىدهند براى این که پاى خودشان را در عراق و در بغداد مستحکم کنند. امریکا براى ماندن در عراق بهانه لازم دارد و این بهانه، ناامنى است. آنها براى این که دولت عراق نتواند به خدمات لازم بپردازد، این اوضاع ناامن را در کشور به وجود مىآورند، تا بهانه داشته باشند که بمانند. اختلافات را آنها به وجود مىآورند: دل سُنى را نسبت به شیعه، دل شیعه را نسبت به سُنى آنچنان چرکین مىکنند که نتوانند با این همه مشترکات، کنار هم قرار بگیرند. این، کار دشمن است. چرا ما این حقیقت را نمىفهمیم؟ سالهاى متمادى است - از زمان مرحوم آیتاللَّه بروجردى (رضواناللَّهتعالىعلیه) و بعضى از بزرگانِ علماى اهل سُنت در مصر - که این فکر پیدا شده که بیایید اختلافات را کنار بگذارید؛ سنى، سنى بماند؛ شیعه، شیعه بماند؛ عقاید خودتان را داشته باشید؛ اما با هم، دست در دست هم بگذارید. قرآن از زبان پیامبر اکرم به مسیحیان آن زمان مىگوید: «تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ اللَّه و لا نشرک به شیئا». آن وقت فرقههاى مسلمان، با خداى واحد، پیغمبر واحد، قرآن واحد، قبلهى واحد، عبادت واحد، این همه مشترکات و مسلّمات، چند موضوع مورد اختلاف را وسیله قرار بدهند براى دشمنى! این، خیانت نیست؟ این، غرضورزىِ غرضورزان و غفلتِ غافلان نیست؟ هر کسى که در این زمینه تقصیرى بکند، پیش خداى متعال مؤاخَذ است؛ چه شیعه باشد، چه سُنى. بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد امیرالمؤمنین(ع) ۱۳۸۵/۰۵/۱۷
اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امرى است که هست و طبیعى است، و مخصوص شیعه و سنى هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنى، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، مىبینید هم بین فرق فقهى و اصولى اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتى وجود داشته است. این اختلافات وقتى به سطوح پایین - مردم عامى - مىرسد، به جاهاى تند و خطرناکى هم مىرسد؛ دست به گریبان مىشوند. علما مىنشینند با هم حرف مىزنند و بحث مىکنند؛ لیکن وقتى نوبت به کسانى رسید که سلاح علمى ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادى استفاده مىکنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده؛ همیشه هم مؤمنین و خیرخواهان سعى مىکردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمى کارشان به درگیرى برسد؛ لیکن از یک دورهاى به این طرف، یک عامل دیگرى هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمىخواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنى همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضى از جهالتها، بعضى از تعصبها، بعضى از احساسات، بعضى از کجفهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتى استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد. ۱۳۸۵/۱۰/۲۵
****
سنى و شیعه هر کدام مراسم مذهبى خودشان را، آداب خودشان را، عادات خودشان را، وظائف دینى خودشان را انجام میدهند و باید بدهند؛ اما خط قرمز این است که نباید مطلقاً بین اینها به خاطر اهانت به مقدسات - چه آنچه که از سوى بعضى از افراد شیعه از روى غفلت صادر میشود، چه آنچه که از روى غفلت از بعضى از افراد سنى مثل سلفىها و امثال اینها صادر میشود که یکدیگر را نفى میکنند - چیزى بیان شود. این همان چیزى است که دشمن میخواهد. اینجا هم باید هوشیارى باشد. بیانات در دیدار مردم سقز ۱۳۸۸/۰۲/۲۹
آیت الله خامنه ای در پاسخ به استفتائی مطرح کردند که در آن خواسته شده بود تا ایشان نظر خود را درباره "اهانت و استفاده از کلمات تحقیرآمیز و توهین به همسر پیامبر اسلام ام المومنین حضرت عایشه اعلام کنند.: " اهانت به نمادهای برادران اهل سنت از جمله اتهام زنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سید الانبیاء پیامبر اعظم -حضرت محمد(ص)- می شود."
جماران
برچسبها: بررسی وحدت شیعه و سنی از دیدگاه حضرت امام خمینی و

برچسبها: امام خمینی, ره
واژه
هجرت بسيار پرمحتوا است. تبلور خاص آن را ما در دوران معاصر در هجرت امام
خميني ميبينيم او به بسياري از کلمات مفهوم واقعي ميدهد و معني آن را
مجسم ميسازد هجرت امام در چارچوب يک سلسله حوادث و در بحرانيترين لحظات
تاريخي ايران انجام گرفت دوراني که لحظه به لحظه آن، مسائل سياسي را براي
جامعه ما پيش ميآورد. سازمانهاي مخوف سيا، و موساد و انليخبث سرويس
بسياري ساواک شتافته بودند و فعالانه کار ميکردند تا به نهضت انحراف بخشند
و در اسناد ساواک به گزارشي از اين نوع ميرسيم هجرت امام به صورت يک
اقدام قاطع حساب شده تمام توطئهها را به هم ريخت. هجرت امام يک حرکت منظم و
سريع بود که بنبست اوضاع داخلي ايران را که چندان به نفع نهضت نبود شکست و
به شهادت و خونها و فريادها جهت داد. هجرت امام در ارتباط با تداوم خط
امت شيعه بود که همواره جهاد و هجرت را همواره داشته است. هجرت امام به نقش
رهبري عينيت بخشيد و فرياد پرخاشگرانه تاريخ بود که از حلقوم مردم درآمد.
که 13 قرن تحمل ظلم و ستم در راه او وجود داشت. هجرت امام هم چون يک گريز
يک انسان صاحب رسالت مبارز و جهاد از محدوده تنگ محيط کفر و ستم و خفقان و
تبعيض بود. هجرت امام يک تاکتيک معقول، يک روش جديد در اجراي هدفهاي اعلام
شدهي تحقق مکتب اسلام بود. اين مهاجرت براي ميليونها مسلمان ايرني که در
نيمهراه انقلاب بودند معني بسيار داشت. معني مقاومت معني نزديکي پيروزي.
معني ادامه مبارزه سخت و برون امان عليه رژيم حاکم. هجرت تاريخساز و
تاريخي امام از جهات مختلف قابل رسيدگي و ارزيابي است. محتواي پيام هجرت
براي رهبران سياسي مذهبي قرنهاي آينده گويا خواهد بود. هجرت و جهاد دو بخش
مکمل انسان والا و تقويت ايمان را از اين طريق مشخص معنويت بايد ديد و به
آن اميد داشت هجرت ظاهري و عيني نمايانگر هجرت معنوي و روحي و بلوغ فکري
است. هجرت امام از نجف به سوي کويت و ممانعت از ورود ايشان به کويت و حرکت
به سوي پاريس نقطه عطفي است در تاريخ معاصر ايران. اين هجرت دقيقاً در زمان
انجام ميگيرد که از طرفي رژيم عراق تصميم جدي به جلوگيري از مبارزات امام
دارد. از طرف ديگر ساواک در تدارک نقشههاي ديگري است و از جمله بعدها فاش
شد که اقداماتي در جهت ربودن و زنداني کردن امام را داشتهاند. همانطور که
در قسمت ساواک ديديم سازمان مخوف براي کنترل مخالفين در کشورهاي ديگر
سازماندهي کرده بود به خصوص در نقاطي که مخالفين مؤثري بودند و معلوم است
در عراق که رهبر مخالفين به صورت تبعيد حضور داشت بايد کنترل بيشتري داشته
باشد. همينطور هم بود علاوه از اين مأمورين مراقب مقيم به موجب اسناد به
دست آمده براي جلوگيري از فعاليت سياسي امام مأموريني اعزام شده گزارشاتي
تهيه کرده و اظهار نظرهايي نمودهاند و اقدامات قبل از مهاجرت به پاريس
شدت بيشتري داشته است. به هنگام هجرت با شکوه امام از نجف به پاريس که دنيا
را متوجه وضع ايران ساخت سيل تلگراف به سوي بغداد به عنوان اعتراض و به
سوي پاريس به عنوان تشکر و توجه و معرفي شخصيت امام سرازير شد مخاطب بعضي
تلگرافها هم شخص امام بود.
در سال 1355 يك بار شاه دستور داد صداي امام خميني در نجف خاموش شود . بر
اساس نامه اي كه روي كاغذ ابريشمي سفيد رنگ از داخل خانه شريف امامي بدست
آمده صادق صدريه سفير كبير ايران در بغداد به وزارت امور خارجه ايران
مينويسد « آيت الله خميني در عراق ساكت نيستند و شديداً عليه رژيم فعاليت
ميكنند . فعاليت پيگير و مبارزه شبانه روزي مشاراليه در نجف نگراني هايي
را در عراق به وجود آورده است . خواهشمند است دستوري در اين زمينه صادر تا
تكليف ما روشن شود »
در ايبن رابطه خلعتبري وزير امور خارجه نيز در حاشيه نامه خطاب به شريف
امامي (مهره اي كه برابر اسناد موجود قويترين عامل بعد از شاه بوده)
مينويسد : خواهشمندم در شرفيابي مساله را روشن فرماييد . شريف امامي نيز
در پاسخ اين درخواست در گوشه ديگر نامه مينويسد «به عرض ميرسد» و در
گوشه ديگر نامه شاه مي نويسد «براي چندمين بار گفتم اين صدا را خفه كنيد » 1
حجت الاسلام سيد محمود دعايي از مرتبطين مستقيم امام خميني در خاطرات خود ميگويد :
یک هفته قبل از آنکه عراقی ها بیایند و جسارتی بکنند و از امام رسماً
بخواهند مبارزه ای نکنند در یک مجمع عربی ، وزیر امور خارجه سعودی به جهان
عرب هشدار داده بود که اگر اجازه دهید [امام] خمینی به همین نحو مبارزاتش
را ادامه داده و با این روشنـی و پویایی با مردمش در ارتباط باشد ، نه تنها
رژیم شاه سقوط خواهد کرد بلکه اوضاع منطقـه به هم خواهد خورد. یک روز قبل
از آن که بزرگ ترین شخصیت امنیتی عراق با امام ملاقات کند مأمورین امنیتی
نجف مرا خواستند و گفتند فردا معاون رئیس جمهوری - که نماینده شورای
فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق و حزب بین الاعرابی هم هست می
خواهد با امام ملاقات کند، من خدمت امام عرض کردم و ایشان صلاح دیدند که
او بیاید و حرفش را بزند تا ببیند چه می خواهد بگوید. او کسی بود که به
جرأت می توانم بگویم خشن ترین و جسورترین شخصیت امنیتی عراق بود. او خدمت
امام رسید، و سعی کرد خیلی با احترام و صمیمیت با امام برخورد کند ولی امام
ابداً به او بهایی ندادند و به عنوان یک مراجعه کننده معمولـی با او
برخورد کردند. او گقت من به عنوان نماینده رئیس جمهور ، عضو و نماینده
شورای فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق برایتان پیامـی دارم و
آن این است که ما نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم، از جمله هر دو کشور
موظفند از فعالیت مخالفیـن در داخل کشور علیه دیگری جلوگیــــری کنند و ما
ضمن این که به شما احترام می گذاریم و می خواهیم شما در عراق سکونت داشتـه
باشید، ولی مبنای عقیدتـی ما این است که یک شخصیت روحانـی صرفاً باید در
مسائل مذهبـی دخالت کند و مسائل سیاسی را برای اهل سیاست بگذارد لذا ما از
شما می خواهیـم به عنوان یک شخصیت مذهبـی مورد احترام ما ، فقط در مسائل
علمی و مذهبی خودتان دخالت کنید و اجازه ندهید مسائل سیاسی در عراق مطرح
شود.
امام با قاطعیت و صراحت خاص خودشان او را ادب کرده و فرمودند : اسلام دین
سیاست است و سیاست از مذهب جدا نیست و وظیفه هر فرد مسلمان است که از مسائل
سیاسی آگاه باشد و در این گونه امور دخالت کند چون سرنوشت جامعـه سرنوشت
خود اوست. امام به او می فهماندند که برداشت و بینش تو از اسلام غلط و
انحرافی است و فرمودند : من همان خمینی هستم که از اول تا به حال لحظه ای
تغییر عقیده نداده ام و مردم و وظیفه ام را فراموش نمی کنم و شما هر کاری
می خواهید بکنید. موضعی که آن مرد خشن و جسور تصور نمی کرد از شخصی که به
تصور آنها مجبور به اقامت در عراق بود ، مشاهده نماید. چیزی که من دقیقا
احساس کردم این بود که اینها نمی خواستند امام از عراق بیرون بروند، می
خواستند امام در خود عراق باشد تا دقیقا طبق همان تعهـدی که در مقابل شاه
داشتند سرسخت ترین دشمن شاه را در محاصره خود داشته باشند و مانع فعالیت
سیاسی او شوند ... او پیشنهاد کرد که شما در فعالیت های خودتان آزادید ولی
باید ترتیبی بدهیـد که از عراق منعکـس نشود شما کسانـی را در خارج از عراق
مأمور بفرمایید که آنها سخنگـوی شما باشند تا در مقابل رژیم شاه بتوانیم
مدعی باشیم که کاری در عراق علیه آنها صورت نمی گیرد ! امام با لبخند معنی
داری فرمودند : « آنچه که تأثیر دارد موضع شخص من است ، موضع خود من مطرح
است و این صحیح نیست که من سکوت کنم و دیگران از جانب من صحبت کنند. خیر
لزوماً باید وضع به همین ترتیب ادامه پیدا کند. اگر شما مرا تحمل نكنيد از
عراق خارج ميشوم . او پرسيد خوب به كجا خواهيد رفت ؟ اين سئوال در شرايطي
مطرح ميشد كه امام مجبور به اقامت در عراق بودند و شاه هم اجازه ورود
ايشان به ايران را نميداد و نيرومندترين و خشن ترين شخصيت امنيتي كشور
عراق با ايشان صحبت ميكرد . امام صريحاً به او گفت « به جايي ميروم كه
مستعمره شاه و مستعمره ايران نباشد» در این جا مقام امنیتی عراق از شدت
عصبانیت چهره اش سرخ و سیاه شد ولی خوب نمی توانست عکس العملی نشان دهد.
دعايي در اين رابطه ميگويد :
«...عراقیها می خواستند امام را در موضع سکوت داشته باشند، اما امام در هیچ
شرایطی حاضر به این کار نبود و حتی تماس با نزدیکان امام فایده نداد .
سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق مرا احضار کرد . سعدون با لحن ملتمسانه و
موذیانه از من خواست که امام یک ماه سکوت کند و می گفت: بالاخره ما هم
نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم و این صحیح نیست که ایشان از عراق خارج
شوند . سعدون شاکر از من خواست که به نحوی از امام بخواهم کمتر فعالیت کنند
.اعلامیه صادر کنند، ولی در خارج از عراق توزیع شود.گفتم با شناختی که من
از امام دارم اجازه نخواهند داد حتی یک لحظه هم فعالیتهایشان زیر فشار یک
رژیم یا جناحی به نفع یک قدرت جبار محدود شود یا اینکه در روششان تجدید نظر
کنند . من تصریح و التماس آنها را نزد امام بیان کردم . امام به این نتیجه
رسیدند که دیگر ماندنشان در عراق صلاح نیست و تصمیم گرفتند از عراق خارج
شوند...» 2
امام ابتدا در نظر داشتند كه به يكي از كشورهاي اسلامي بروند و سوريه را
انتخاب كرده بودند چون در آن موقع سوريه تعهدي نسبت به رژيم شاه نداشت و
مواضع نسبتاً صريحتر و انقلابي تري نسبت به شاه داشت . البته مشكلاتي هم در
بين بود . از جمله ارتباط تلفني مستقيم بين ايران و سوريه قطع بود با اين
حال امام ترجيح مي دادند به سوريه بروند . چون روابط عراق و سوريه به شدت
تيره بود . اگر اين انتخاب اعلام ميشد عراق اجازه خروج نمي داد . لذا
تصميم امام بر اين شد كه از طريق كويت به سوريه بروند . كاملاً مخفيانه و
صد در صد سري ترتيب سفر به كويت داده شد . ويزاي كويت نيز به ترتيب خاصي
اخذ گرديد . مسئولین کویتی هنگام صدور ویزا برای آیت الله خمینی، متوجه
هویت ایشان نشدند، زیرا در آن موقع، در کشورهای عربی اعلام نام فامیل ضرورت
نداشت و برای معرفی درخواست کننده، نام و نام پدر کفایت می کرد.ویزای کویت
برای آیت الله و همراهان را سید احمد مهری در کویت گرفت و به نجف
آورد.مشخصات آیت الله خمینی با عنوان: روح الله فرزند مصطفی اعلام شد.برای
دیگران نیز، به همین نحو (نام و نام پدر) ویزا، و پروانه خروج گرفته شد.به
گفته حجت الاسلام دعائی (مسئول امور مربوط به تهیه پروانه اقامت و اجازه
خروج برای کسانی که از ایران به منظور دیدار آیت الله به نجف وارد می
شدند)، ترتیب اخذ پروانه خروج آیت الله به نحوی صورت گرفت که مقامات عراقی،
هشت ساعت قبل از حرکت آیت الله و همراهان به کویت از خبر مسافرت ایشان
آگاه شدند 3
دعايي ميگويد « حتي مسئول صدور گذرنامه در شهر نجف هم نفهميد كه من براي
چه كسي خروجي گرفتم و دقيقاً تا شبي كه امام روز بعدش حركت ميكردند هيچكس
از اين جريان خبر نداشت و براي اينكه مسالهاي پيش نيايد و برخورد متين
اخلاقي هم شده باشد قرار شد كه شب قبل از حركت ، من به مسئول عراقي خبر
بدهم كه امام روز بعد حركت خواهند كرد . من تلفن كردم و ماجرا را گفتم . او
موحش شده و گفت خروجي گرفته ايد ؟ گفتم بله . عراقي ها گيج شده بودند كه
چطور در مسير اين كارها متوجه قضيه نشده اند 4
تصميم امام اين بود كه بلافاصله پس از نماز صبح حركت كنند . عراقي ها از
نجف تا صفوان (مرز عراق و كويت ) امام را اسكورت كردند . اما كويت مانع
ورود امام گرديد . عراق ديگر جاي ماندن نبود . كشورهاي اسلامي يا موافق
پذيرفتن امام نبودند و يا اجازه فعاليت سياسي به ايشان نميدادند. در همان
روز تصميم امام متوجه پاريس شد و ....
پي نوشت :
1 – روزنامه كيهان 8 اسفند 1357 شماره 10648
2 - نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359 و مصاحبه مؤلف با حجت الاسلام محمود دعائی) .
3 - مصاحبه حجت الاسلام محمود دعائی با مؤلف، شنبه 25 خرداد 1370، تهران) .
4 - مصاحبه حجت الاسلام دعايي با روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359
برچسبها: چگونه امام خميني از عراق خارج شدند
برادرم با کفايت و با درايت بود . هوش فوق العاده ايشان موجب شد که در تحصيلات پيشرفت قابل توجهي داشته باشد. قريب هفت هزار صفحه دست نوشته در عراق از خود به يادگار گذاشت. مقدار زيادي از پيش نويس هاي کتاب هايش هم به همراه تمامي کتاب هاي حضرت امام(س) و حتي کاغذ پارهها در ايران، توسط ساواک مصادره شد. البته پس از پيروزي انقلاب، تعدادي از کتاب هاي امام (س) به ايشان بازگردانده شد، اما از بعضي کتاب هاي ايشان هرگز خبري نشد..
خاطرات خانم فريده مصطفوي، کتاب يادها و يادمانها، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، جلد2، ص383
برچسبها: هفت هزار صفحه دست نوشته هاي آيت الله مصطفي خميني د
در حدود سالهاي 47 يا 48 امام از نجف به كربلا مشرف شده بودند و در منزلي كه از طرف
آقاي مهري خريده شده بود و متعلق به آقاي مهري بود سكونت نمودند. منزل در كوچه
سادات، شارع صاحبالزمان واقع بود. طبق معمول اينجانب به ديدن ايشان رفتم. چيزي از
حضور من در محضر ايشان نگذشته [بود] كه آقاي شبيب المالكي، استاندار كربلا، جهت
زيارت امام در مجلس وارد شد. در آن موقع كربلا و نجف هر دو در يك استان بودند كه
مركز آن كربلا بود و اين استاندار از بعثيها نيز بود. امام هرگز براي ايشان قيام
نكرد و حركت نفرمود. بعد آقاي مالكي شروع به صحبت كرد و يكسره مشغول صحبت درباره
انتقاد از ايران يعني شاه و هيأت حاكمه آن روز شد. انتقاد او در اين محور بود كه ما
مي خواهيم ايوان حضرت امام حسين عليهالسلام را بسازيم از ايران مهندس خواستيم،
معمار خواستيم، ايران به ما ميگويد ميترسيم چنانچه معمار و يا مهندسي بفرستيم او
را بكشيد. اين منطق است از ايران ؟! توضيح اينكه در آن روزگار از ايران سنگهايي
گرانبها با اندازهگيري قبلي به كربلا آورده بودند و بنا بود براي نصب آنها افرادي
از مهندس و غيره بفرستند كه روابط بين دولتين تيره بود و افراد مزبور به عراق
نيامدند. امام سخنان او را ميشنيد، ليكن هيچ واكنشي نشان نميداد و هيچ سخني
نميگفت، سكوت محض بودند، اينجانب در آن حال بسيار منفعل شدم و ميديدم اين يك طور
اهانت به استاندار ميباشد. گفتم شايد چون استاندار به عربي صحبت ميكند، امام
متوجه نيستند، لذا تصميم گرفتم براي امام ترجمه كنم و شروع به سخن كردم كه يكي از
روحانيون موجود در مجلس به من گفت: خير امام متوجه هستند و نياز به ترجمه نيست. بعد
از اتمام صحبت استاندار باز امام چيزي نفرمودند. استاندار حركت كرد و خداحافظي نمود
و رفت. بدون اينكه امام حركتي جهت احترام او داشته باشند و يا احترامي بنمايند. از
اين موضع امام با اينكه در آن هنگام ناراحت شدم و رنج بردم، ليكن امروز عظمت امام
در نظرم جلوهگر ميشود و نكاتي در اين موضع بود كه به شرح ذيل ميباشد:
1. در
آن روزگار در عراق بعضي كاري ميكردند كه استاندار به منزل آنها بيايد و ترفندهايي
در اين رهگذر به كار ميرفت.
2. امام در اينجا به خاطر هدف، وسيله را توجيه
ننمود و هدف را فداي وسيله نكرد. درست است امام با تمام تلاش عليه نظام ايران كار
ميكرد، ليكن اين سبب نميشد كه اين مبارزه با استعانت و كمك بعثيها باشد.
3.
دورنگري امام و پي بردن به ماهيت خبيث بعثيها حائز اهميت بود ؛ امام بعثيها را
دشمن شاه نميدانست، بلكه دشمن ايران و دشمن اسلام ميدانست.
4. اگر امام روي
خوش نشان ميداد و با بعثيها همكاري و دوستي و روابط نزديك داشت و در راه وصول به
هدف، از آنها استعانت ميجست حتماً نهضت به پيروزي نميرسيد و ديديم كه بعثيها از
آن روز تا به آخر با مسلمانان چه كردند.
برچسبها: بياعتنايي امام خميني به استاندار بعثي