
برچسبها: صدام, متجاوز








برچسبها: عراق جنگ خرمشهر







مجاهد شهید «محمدهادی ذوالفقاری» درتاریخ یکشنبه 26 بهمن ماه 1393 در منطقه "مکیشفیه" در اطراف شهر سامراء به شهادت رسید.
 این هنرمند که به کار تصویربرداری از عملیات نیروهای عراقی در مقابله با داعش مشغول بود، بهدلیل برخورد با تله انفجاری به شهادت رسید.
 همه آنهایی که سن و سالشان به روزهای داغ مرداد سال 67 میرسد، حسرت و اندوه هزاران ایرانی از جا ماندن از کاروان بزرگ شهادت را خاطرشان هست. حالا سالها از آن روزها میگذرد، امینت مرزهای ایران به مدد بخش بزرگی از همان حسرتخوردگان روز به روز مستحکمتر از قبل تامین شده است، در میانه سرزمین پر از خون خاورمیانه، سرزمین ایران استوار ایستاده است، اما در کیلومترها آن سوتر، در دو سرزمین منبع قلبهای شیعیان، راه دیگری باز شده است.
 وصیتنامه شهید مدافع حرم: پشت سر ولی فقیه باشید
 آن حسرتخوردگان، حالا پیر شدهاند، خیلیهایشان از دنیا رفتهاند و به یاران شهیدشان پیوستهاند، اما نسل جدیدی از جوانان ایران به میدان آمدهاند که یادگار روزهای خوش دهه آرمانگرایی در ایران هستند. آرمانگرایانی که همچون پیر و مولایشان برای آرمانشان مرزی قائل نیستند، شنیدهاند که سرزمین قبور مطهر امامان و بزرگانشان تهدید شدهاند، رنج سفر و دوری به تن خریدهاند، بار غربت به دوش کشیدهاند و در سرزمین و دیار دیگری که نام «ایران» ندارد، اما آرمان بزرگ عدالتطلبی و حقطلبی در آن دنبال میشود به نبرد با شر روزگار ما پرداختهاند.
 
 چندی پیش خبر شهادت یک بسیجی ایرانی در رسانهها پیچید. شهید هادی ذوالفقاری به همراه 20 عراقی دیگر در یک عملیات انتحاری که توسط نیروهای داعش انجام شد؛ به شهادت رسید. همانطور که عکسهای او نشان میدهد، سن و سال زیادی هم نداشته است، متولد سال 67 بود. قیافه و سر و وضعش به شدت معمولی است، مثل هزاران جوان دیگری که در پایگاههای بسیج، هیئاتهای مذهبی، مساجد و... میآیند و میروند. مثل همه ایرانیها.
 
 خانوادهاش میگویند هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواستههایش مثل جوانان همسن و سالش نبود. دغدغهمندتر و جهادیتر از جوانان دیگر بود. انرژیاش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد و شهادت او را برگزید. شهید ذوالفقاری وصیتنامهاش را چندین روز پیش از شهادتش نوشته است، متن کامل وصیتنامه این طلبه شهید مدافع حرم در ادامه میآید:
 
 اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه السلام طواف بدهند و برگردانند و همینطور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادیالسلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم میخورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س).
 
 بالای سر من روضه و سینهزنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید و زیاد یاحسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی که میخواستم رسیدم و برای امام حسین و حضرت زهرا مجلس بگیرید و گریه کنید و رو به قبله صحیح دفن کنید چون قبله در نجف اختلاف دارد و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است یعنی العبد الحقیر و المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.
 
 پشت سر ولایت فقیه باشید/حجابها بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد؛ آن را زهرایی کنید
 
 وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی میکنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید و از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجابهای روز چون این حجابها بوی حضرت زهرا(س) را نمیدهد.
 
 امام زمان را تنها نگذارید
 
 از برادرانم میخواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجبتر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ امام زمان را تنها نگذارید.
 
 آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان بیاید احتمال دارد روبهروی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پلهای پشت سرم را شکاندهام و راه برگشت ندارم. بچههای ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادهام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف شهری است که مثل تصفیهکُن است که گناهها را به سرعت از آدم میگیرد و جای گناهان ثواب میدهد این مولای ما خیلی مهربان است.
 
 در جهاد مدافعان حرم شرکت کنید/مدافعان حرم با اسم حضرت زهرا کار تکفیریها را تمام کنند
 
 همچنین میخواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصا حرمها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصا طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که اینها(ظالمین) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا(س) میشود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم و بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.
 
 دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمیتوانم زنده بمانم
 
 وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس میخوانند و هدف دارند بخوانند و اگر اینطور نیست نخوانند. چون میشود کار شیطانی و شهریه امام را هم میگیرند؛ دیگر حرام درحرام میشود و مسئولیت دارد اگر میتوانند درس بخوانند البته همهاش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند چون طلبهای باتقوا کم داریم اول تزکیه نفس بعد درس ای داد از علم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد دیگر نمیتوانم زنده بمانم. انشاءالله امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) در قبر میآیند.
 
 19 بهمن ماه سال 1393
 العبد الحقیر و المذنب الضعیف محمدهادی ذوالفقاری
برچسبها: محمد هادی ذوالفقاری



برچسبها: امام خمینی حرم امام حسین کربلا
 


برچسبها: امام خمینی ضریح مطهر
 

برچسبها: جنایات آمریکاست
 
برچسبها: داعش ترور سردار عوض شهابی فر
 



برچسبها: تصاویر عملیات کربلای 4 از دوربین عراق
 






برچسبها: آن بیست و سه نفر








برچسبها: آوارگان ایرانی جنگ تحمیلی در ایران و اردوگاههای عر


واژه
 هجرت بسيار پرمحتوا است. تبلور خاص آن را ما در دوران معاصر در هجرت امام 
خميني ميبينيم او به بسياري از کلمات مفهوم واقعي ميدهد و معني آن را 
مجسم ميسازد هجرت امام در چارچوب يک سلسله حوادث و در بحرانيترين لحظات 
تاريخي ايران انجام گرفت دوراني که لحظه به لحظه آن، مسائل سياسي را براي 
جامعه ما پيش ميآورد. سازمانهاي مخوف سيا، و موساد و انليخبث سرويس 
بسياري ساواک شتافته بودند و فعالانه کار ميکردند تا به نهضت انحراف بخشند
 و در اسناد ساواک به گزارشي از اين نوع ميرسيم هجرت امام به صورت يک 
اقدام قاطع حساب شده تمام توطئهها را به هم ريخت. هجرت امام يک حرکت منظم و
 سريع بود که بنبست اوضاع داخلي ايران را که چندان به نفع نهضت نبود شکست و
 به شهادت و خونها و فريادها جهت داد. هجرت امام در ارتباط با تداوم خط 
امت شيعه بود که همواره جهاد و هجرت را همواره داشته است. هجرت امام به نقش
 رهبري عينيت بخشيد و فرياد پرخاشگرانه تاريخ بود که از حلقوم مردم درآمد. 
که 13 قرن تحمل ظلم و ستم در راه او وجود داشت. هجرت امام هم چون يک گريز 
يک انسان صاحب رسالت مبارز و جهاد از محدوده تنگ محيط کفر و ستم و خفقان و 
تبعيض بود. هجرت امام يک تاکتيک معقول، يک روش جديد در اجراي هدفهاي اعلام
 شدهي تحقق مکتب اسلام بود. اين مهاجرت براي ميليونها مسلمان ايرني که در
 نيمهراه انقلاب بودند معني بسيار داشت. معني مقاومت معني نزديکي پيروزي. 
معني ادامه مبارزه سخت و برون امان عليه رژيم حاکم. هجرت تاريخساز و 
تاريخي امام از جهات مختلف قابل رسيدگي و ارزيابي است. محتواي پيام هجرت 
براي رهبران سياسي مذهبي قرنهاي آينده گويا خواهد بود. هجرت و جهاد دو بخش
 مکمل انسان والا و تقويت ايمان را از اين طريق مشخص معنويت بايد ديد و به 
آن اميد داشت هجرت ظاهري و عيني نمايانگر هجرت معنوي و روحي و بلوغ فکري 
است. هجرت امام از نجف به سوي کويت و ممانعت از ورود ايشان به کويت و حرکت 
به سوي پاريس نقطه عطفي است در تاريخ معاصر ايران. اين هجرت دقيقاً در زمان
 انجام ميگيرد که از طرفي رژيم عراق تصميم جدي به جلوگيري از مبارزات امام
 دارد. از طرف ديگر ساواک در تدارک نقشههاي ديگري است و از جمله بعدها فاش
 شد که اقداماتي در جهت ربودن و زنداني کردن امام را داشتهاند. همانطور که
 در قسمت ساواک ديديم سازمان مخوف براي کنترل مخالفين در کشورهاي ديگر 
سازماندهي کرده بود به خصوص در نقاطي که مخالفين مؤثري بودند و معلوم است 
در عراق که رهبر مخالفين به صورت تبعيد حضور داشت بايد کنترل بيشتري داشته 
باشد. همينطور هم بود علاوه از اين مأمورين مراقب مقيم به موجب اسناد به 
دست آمده براي جلوگيري از فعاليت سياسي امام مأموريني اعزام شده گزارشاتي 
تهيه کرده و اظهار نظرهايي نمودهاند و اقدامات قبل از مهاجرت به پاريس 
شدت بيشتري داشته است. به هنگام هجرت با شکوه امام از نجف به پاريس که دنيا
 را متوجه وضع ايران ساخت سيل تلگراف به سوي بغداد به عنوان اعتراض و به 
سوي پاريس به عنوان تشکر و توجه و معرفي شخصيت امام سرازير شد مخاطب بعضي 
تلگرافها هم شخص امام بود.
در سال 1355 يك بار شاه دستور داد صداي امام خميني در نجف خاموش شود . بر 
اساس نامه اي كه روي كاغذ ابريشمي سفيد رنگ از داخل خانه شريف امامي بدست 
آمده صادق صدريه سفير كبير ايران در بغداد به وزارت امور خارجه ايران 
مينويسد « آيت الله خميني در عراق ساكت نيستند و شديداً عليه رژيم فعاليت 
ميكنند . فعاليت پيگير و مبارزه شبانه روزي مشاراليه در نجف نگراني هايي 
را در عراق به وجود آورده است . خواهشمند است دستوري در اين زمينه صادر تا 
تكليف ما روشن شود » 
  در ايبن رابطه خلعتبري وزير امور خارجه نيز در حاشيه نامه خطاب به شريف 
امامي (مهره اي كه برابر اسناد موجود قويترين عامل بعد از شاه بوده) 
مينويسد : خواهشمندم در شرفيابي مساله را روشن فرماييد . شريف امامي نيز 
در پاسخ اين درخواست در گوشه ديگر نامه مينويسد «به عرض ميرسد»  و در 
گوشه ديگر نامه شاه مي نويسد «براي چندمين بار گفتم اين صدا را خفه كنيد » 1
  حجت الاسلام سيد محمود دعايي از مرتبطين مستقيم امام خميني در خاطرات خود ميگويد : 
یک هفته قبل از آنکه عراقی ها بیایند و جسارتی بکنند و از امام رسماً 
بخواهند مبارزه ای نکنند در یک مجمع عربی ، وزیر امور خارجه سعودی به جهان 
عرب هشدار داده بود که اگر اجازه دهید [امام] خمینی به همین نحو مبارزاتش 
را ادامه داده و با این روشنـی و پویایی با مردمش در ارتباط باشد ، نه تنها
 رژیم شاه سقوط خواهد کرد بلکه اوضاع منطقـه به هم خواهد خورد. یک روز قبل 
از آن که بزرگ ترین شخصیت امنیتی عراق با امام ملاقات کند مأمورین امنیتی 
نجف مرا خواستند و گفتند فردا معاون رئیس جمهوری - که نماینده شورای 
فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق و حزب بین الاعرابی هم هست می
 خواهد با امام ملاقات کند، من خدمت امام عرض کردم و ایشان صلاح دیدند که 
او بیاید و حرفش را بزند تا ببیند چه می خواهد بگوید. او کسی بود که به 
جرأت می توانم بگویم خشن ترین و جسورترین شخصیت امنیتی عراق بود. او خدمت 
امام رسید، و سعی کرد خیلی با احترام و صمیمیت با امام برخورد کند ولی امام
 ابداً به او بهایی ندادند و به عنوان یک مراجعه کننده معمولـی با او 
برخورد کردند. او گقت من به عنوان نماینده رئیس جمهور ، عضو و نماینده 
شورای فرماندهی انقلاب عراق و نماینده حزب بعث عراق برایتان پیامـی دارم و 
آن این است که ما نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم، از جمله هر دو کشور 
موظفند از فعالیت مخالفیـن در داخل کشور علیه دیگری جلوگیــــری کنند و ما 
ضمن این که به شما احترام می گذاریم و می خواهیم شما در عراق سکونت داشتـه 
باشید، ولی مبنای عقیدتـی ما این است که یک شخصیت روحانـی صرفاً باید در 
مسائل مذهبـی دخالت کند و مسائل سیاسی را برای اهل سیاست بگذارد لذا ما از 
شما می خواهیـم به عنوان یک شخصیت مذهبـی مورد احترام ما ، فقط در مسائل 
علمی و مذهبی خودتان دخالت کنید و اجازه ندهید مسائل سیاسی در عراق مطرح 
شود.
امام با قاطعیت و صراحت خاص خودشان او را ادب کرده و فرمودند : اسلام دین 
سیاست است و سیاست از مذهب جدا نیست و وظیفه هر فرد مسلمان است که از مسائل
 سیاسی آگاه باشد و در این گونه امور دخالت کند چون سرنوشت جامعـه سرنوشت 
خود اوست. امام به او می فهماندند که برداشت و بینش تو از اسلام غلط و 
انحرافی است و فرمودند : من همان خمینی هستم که از اول تا به حال لحظه ای 
تغییر عقیده نداده ام و مردم و وظیفه ام را فراموش نمی کنم و شما هر کاری 
می خواهید بکنید. موضعی که آن مرد خشن و جسور تصور نمی کرد از شخصی که به 
تصور آنها مجبور به اقامت در عراق بود ، مشاهده نماید. چیزی که من دقیقا 
احساس کردم این بود که اینها نمی خواستند امام از عراق بیرون بروند، می 
خواستند امام در خود عراق باشد تا دقیقا طبق همان تعهـدی که در مقابل شاه 
داشتند سرسخت ترین دشمن شاه را در محاصره خود داشته باشند و مانع فعالیت 
سیاسی او شوند ... او پیشنهاد کرد که شما در فعالیت های خودتان آزادید ولی 
باید ترتیبی بدهیـد که از عراق منعکـس نشود شما کسانـی را در خارج از عراق 
مأمور بفرمایید که آنها سخنگـوی شما باشند تا در مقابل رژیم شاه بتوانیم 
مدعی باشیم که کاری در عراق علیه آنها صورت نمی گیرد ! امام با لبخند معنی 
داری فرمودند : « آنچه که تأثیر دارد موضع شخص من است ، موضع خود من مطرح 
است و این صحیح نیست که من سکوت کنم و دیگران از جانب من صحبت کنند. خیر 
لزوماً باید وضع به همین ترتیب ادامه پیدا کند. اگر شما مرا تحمل نكنيد از 
عراق خارج ميشوم . او پرسيد خوب به كجا خواهيد رفت ؟ اين سئوال در شرايطي 
مطرح ميشد كه امام مجبور به اقامت در عراق بودند و شاه هم اجازه ورود 
ايشان به ايران را نميداد و نيرومندترين و خشن ترين شخصيت امنيتي كشور 
عراق با ايشان صحبت ميكرد . امام صريحاً به او گفت « به جايي ميروم كه 
مستعمره شاه و مستعمره ايران نباشد» در این جا مقام امنیتی عراق از شدت 
عصبانیت چهره اش سرخ و سیاه شد ولی خوب نمی توانست عکس العملی نشان دهد.




دعايي در اين رابطه ميگويد :
«...عراقیها می خواستند امام را در موضع سکوت داشته باشند، اما امام در هیچ
 شرایطی حاضر به این کار نبود و حتی تماس با نزدیکان امام فایده نداد . 
سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق مرا احضار کرد . سعدون با لحن ملتمسانه و
 موذیانه از من خواست که امام یک ماه سکوت کند و می گفت: بالاخره ما هم 
نسبت به رژیم شاه تعهداتی داریم و این صحیح نیست که ایشان از عراق خارج 
شوند . سعدون شاکر از من خواست که به نحوی از امام بخواهم کمتر فعالیت کنند
 .اعلامیه صادر کنند، ولی در خارج از عراق توزیع شود.گفتم با شناختی که من 
از امام دارم اجازه نخواهند داد حتی یک لحظه هم فعالیتهایشان زیر فشار یک 
رژیم یا جناحی به نفع یک قدرت جبار محدود شود یا اینکه در روششان تجدید نظر
 کنند . من تصریح و التماس آنها را نزد امام بیان کردم . امام به این نتیجه
 رسیدند که دیگر ماندنشان در عراق صلاح نیست و تصمیم گرفتند از عراق خارج 
شوند...» 2
 امام ابتدا در نظر داشتند كه به يكي از كشورهاي اسلامي بروند و سوريه را 
انتخاب كرده بودند چون در آن موقع سوريه تعهدي نسبت به رژيم شاه نداشت و 
مواضع نسبتاً صريحتر و انقلابي تري نسبت به شاه داشت . البته مشكلاتي هم در
 بين بود . از جمله ارتباط تلفني مستقيم بين ايران و سوريه قطع بود با اين 
حال امام ترجيح مي دادند به سوريه بروند . چون روابط عراق و سوريه به شدت 
تيره بود . اگر اين انتخاب اعلام ميشد عراق اجازه خروج نمي داد . لذا 
تصميم امام بر اين شد كه از طريق كويت به سوريه بروند . كاملاً مخفيانه و 
صد در صد سري ترتيب سفر به كويت داده شد . ويزاي كويت نيز به ترتيب خاصي 
اخذ گرديد . مسئولین کویتی هنگام صدور ویزا برای آیت الله خمینی، متوجه 
هویت ایشان نشدند، زیرا در آن موقع، در کشورهای عربی اعلام نام فامیل ضرورت
 نداشت و برای معرفی درخواست کننده، نام و نام پدر کفایت می کرد.ویزای کویت
 برای آیت الله و همراهان را سید احمد مهری در کویت گرفت و به نجف 
آورد.مشخصات آیت الله خمینی با عنوان: روح الله فرزند مصطفی اعلام شد.برای 
دیگران نیز، به همین نحو (نام و نام پدر) ویزا، و پروانه خروج گرفته شد.به 
گفته حجت الاسلام دعائی (مسئول امور مربوط به تهیه پروانه اقامت و اجازه 
خروج برای کسانی که از ایران به منظور دیدار آیت الله به نجف وارد می 
شدند)، ترتیب اخذ پروانه خروج آیت الله به نحوی صورت گرفت که مقامات عراقی،
 هشت ساعت قبل از حرکت آیت الله و همراهان به کویت از خبر مسافرت ایشان 
آگاه شدند 3
  دعايي ميگويد « حتي مسئول صدور گذرنامه در شهر نجف هم نفهميد كه من براي
 چه كسي خروجي گرفتم و دقيقاً تا شبي كه امام روز بعدش حركت ميكردند هيچكس
 از اين جريان خبر نداشت و براي اينكه مسالهاي پيش نيايد و برخورد متين 
اخلاقي هم شده باشد قرار شد كه شب قبل از حركت ، من به مسئول عراقي خبر 
بدهم كه امام روز بعد حركت خواهند كرد . من تلفن كردم و ماجرا را گفتم . او
 موحش شده و گفت خروجي گرفته ايد ؟ گفتم بله . عراقي ها گيج شده بودند كه 
چطور در مسير اين كارها متوجه قضيه نشده اند 4 
  تصميم امام اين بود كه بلافاصله پس از نماز صبح حركت كنند . عراقي ها از 
نجف تا صفوان (مرز عراق و كويت ) امام را اسكورت كردند . اما كويت مانع 
ورود امام گرديد . عراق ديگر جاي ماندن نبود . كشورهاي اسلامي يا موافق 
پذيرفتن امام نبودند و يا اجازه فعاليت سياسي به ايشان نميدادند. در همان 
روز تصميم امام متوجه پاريس شد و ....
پي نوشت : 
1 – روزنامه كيهان 8 اسفند 1357 شماره 10648
2 -  نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359 و مصاحبه مؤلف با حجت الاسلام محمود دعائی) .
3 -  مصاحبه حجت الاسلام محمود دعائی با مؤلف، شنبه 25 خرداد 1370، تهران) .
4 -  مصاحبه حجت الاسلام دعايي با روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 14 مهر 1359 
برچسبها: چگونه امام خميني از عراق خارج شدند
 
 
................ادامه مطالب
برچسبها: عراق, اسیر

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: تصاويري از افراد سازمان مجاهدين خلق, منافقین
برادرم با کفايت و با درايت بود . هوش فوق العاده ايشان موجب شد که در تحصيلات پيشرفت قابل توجهي داشته باشد. قريب هفت هزار صفحه دست نوشته در عراق از خود به يادگار گذاشت. مقدار زيادي از پيش نويس هاي کتاب هايش هم به همراه تمامي کتاب هاي حضرت امام(س) و حتي کاغذ پارهها در ايران، توسط ساواک مصادره شد. البته پس از پيروزي انقلاب، تعدادي از کتاب هاي امام (س) به ايشان بازگردانده شد، اما از بعضي کتاب هاي ايشان هرگز خبري نشد..
خاطرات خانم فريده مصطفوي، کتاب يادها و يادمانها، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، جلد2، ص383
برچسبها: هفت هزار صفحه دست نوشته هاي آيت الله مصطفي خميني د
در حدود سالهاي 47 يا 48 امام از نجف به كربلا مشرف شده بودند و در منزلي كه از طرف 
آقاي مهري خريده شده بود و متعلق به آقاي مهري بود سكونت نمودند. منزل در كوچه 
سادات، شارع صاحبالزمان واقع بود. طبق معمول اينجانب به ديدن ايشان رفتم. چيزي از 
حضور من در محضر ايشان نگذشته [بود] كه آقاي شبيب المالكي، استاندار كربلا، جهت 
زيارت امام در مجلس وارد شد. در آن موقع كربلا و نجف هر دو در يك استان بودند كه 
مركز آن كربلا بود و اين استاندار از بعثيها نيز بود. امام هرگز براي ايشان قيام 
نكرد و حركت نفرمود. بعد آقاي مالكي شروع به صحبت كرد و يكسره مشغول صحبت درباره 
انتقاد از ايران يعني شاه و هيأت حاكمه آن روز شد. انتقاد او در اين محور بود كه ما 
مي خواهيم ايوان حضرت امام حسين عليهالسلام را بسازيم از ايران مهندس خواستيم، 
معمار خواستيم، ايران به ما ميگويد ميترسيم چنانچه معمار و يا مهندسي بفرستيم او 
را بكشيد. اين منطق است از ايران ؟! توضيح اينكه در آن روزگار از ايران سنگهايي 
گرانبها با اندازهگيري قبلي به كربلا آورده بودند و بنا بود براي نصب آنها افرادي 
از مهندس و غيره بفرستند كه روابط بين دولتين تيره بود و افراد مزبور به عراق 
نيامدند. امام سخنان او را ميشنيد، ليكن هيچ واكنشي نشان نميداد و هيچ سخني 
نميگفت، سكوت محض بودند، اينجانب در آن حال بسيار منفعل شدم و ميديدم اين يك طور 
اهانت به استاندار ميباشد. گفتم شايد چون استاندار به عربي صحبت ميكند، امام 
متوجه نيستند، لذا تصميم گرفتم براي امام ترجمه كنم و شروع به سخن كردم كه يكي از 
روحانيون موجود در مجلس به من گفت: خير امام متوجه هستند و نياز به ترجمه نيست. بعد 
از اتمام صحبت استاندار باز امام چيزي نفرمودند. استاندار حركت كرد و خداحافظي نمود 
و رفت. بدون اينكه امام حركتي جهت احترام او داشته باشند و يا احترامي بنمايند. از 
اين موضع امام با اينكه در آن هنگام ناراحت شدم و رنج بردم، ليكن امروز عظمت امام 
در نظرم جلوهگر ميشود و نكاتي در اين موضع بود كه به شرح ذيل ميباشد:
1. در 
آن روزگار در عراق بعضي كاري ميكردند كه استاندار به منزل آنها بيايد و ترفندهايي 
در اين رهگذر به كار ميرفت.
2. امام در اينجا به خاطر هدف، وسيله را توجيه 
ننمود و هدف را فداي وسيله نكرد. درست است امام با تمام تلاش عليه نظام ايران كار 
ميكرد، ليكن اين سبب نميشد كه اين مبارزه با استعانت و كمك بعثيها باشد. 
3. 
دورنگري امام و پي بردن به ماهيت خبيث بعثيها حائز اهميت بود ؛ امام بعثيها را 
دشمن شاه نميدانست، بلكه دشمن ايران و دشمن اسلام ميدانست.
4. اگر امام روي 
خوش نشان ميداد و با بعثيها همكاري و دوستي و روابط نزديك داشت و در راه وصول به 
هدف، از آنها استعانت ميجست حتماً نهضت به پيروزي نميرسيد و ديديم كه بعثيها از 
آن روز تا به آخر با مسلمانان چه كردند. 
برچسبها: بياعتنايي امام خميني به استاندار بعثي
یکی از همسایگان ایران که طولانی ترین خط مرزی را با آن دارد عراق است؛ روابط و 
مناسبات دو کشور در طول قرن بیستم، فراز و نشیب های زیادی داشته است و عمدتا با تنش 
های شدید و در دهه 80 نیز با جنگ هشت ساله دو کشور همراه بود. اشتراکات فرهنگی 
مردمان دو کشور، به ویژه اکثریت شیعی در عراق و رابطه تاریخی ایرانیان با آنها و 
عشق به عتبات عالیات، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ روحانیون دو کشور در مقاطع مختلف 
تاریخی، وجود برخی مسائل مشترک و تمایل به ثبات در منطقه، عمدتا به نزدیکی 
سیاستهای دو کشور کمک کرده است؛ اما از سوی دیگر مسائلی چون اختلافات مرزی،رقابت 
بر سر هژمونی در خلیج فارس، مساله اقلیت ها، ساختار نظام بین الملل و سیاست ابرقدرت 
ها در خاورمیانه و... همیشه منشاء تنش بین طرفین، در ادوار مختلف تاریخی به ویژه در 
اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 ميلادي بوده است. مقاله زیر به بحث مناسبات دو کشور در 
این مقطع و کنکاش در عوامل موثر در روابط تنش آمیز آنها، با بهره گیری از روش 
تاریخی –  تحلیلی می پردازد؛ کاربست روش فوق، جهت درک عمیق از تحولات و فراز و نشیب 
های مناسبات طرفین و ریشه یابی فاکتورهای دخیل در آن، مفید خواهد بود.
پیشینه 
روابط دو کشور:
دو کشور در خلال قرن بیستم، به ویژه بعد از فروپاشی عثمانی و تحت 
الحمایگی و استقلال عراق همواره اختلافات عمده ای بر سر مسائل مرزي داشتند كه مربوط 
به رودخانه اروند رود (شط العرب) بود؛ در گذشته نيز عهدنامههاي مختلفي جهت حل و 
فصل اين مساله ما بين طرفين (ايراني و عثماني) به امضا رسيده بود، اما مسائل و 
اختلافات بر سر آنها همچنان لاينحل باقي ماند.(1) عهدنامه سرحدي نيز كه در سال 1316 
بعد از مذاكرات طولاني بين طرفين امضاء شده بود، ميتوانست منجر به حل و فصل 
اختلافات شود، اما ابهامات آن و امتناع طرف عراقي از اجراي آن، مشكلات را همچنان 
معلق گذاشت.(2) در این عهدنامه بود که يكي از بندهاي آن (ماده 2) به تعيين مرز دو 
كشور در اروند رود مربوط است، براي نخستين بار كلمه تالوگ وارد قراردادهاي ايران و 
همسايه غربي آن شد، با اين حال در مرز دو كشور فقط در مقابل بندر آبادان تالوگ 
تعيين ميگردد و شامل تمام اروند رود نميشود. (3) 
عليرغم انعقاد وامضا پيمان 
سعدآباد در 17 تير 1316 توسط وزراي امورخارجه چهار دولت ايران، عراق ، تركيه و 
افغانستان، دولت عراق در اين مقطع يكجانبه اروند رود را اداره ميكرد و از انعقاد 
قراردادي كه در عهدنامه سرحدي پيش بيني شده بود، طفره ميرفت و ايران نيز در اين 
سالها نتوانست عراق را به اجراي تعهداتش در عهدنامه ملزم كند. دو كشور در دهه 50 م. 
امكانات بيشتري براي گسترش روابط و حل و فصل اختلافات داشتند، چنانچه هر دو با 
تركيه و پاكستان و بريتانيا وارد يك پيمان همكاري شدند كه در 24 فوريه 1955 در 
بغداد به امضاء رسيد و به پيمان بغداد شهرت يافت كه در راستاي سياستهاي ايالات 
متحده و بلوك غرب در رابطه با جلوگيري از نفوذ كمونيسم قرار داشت. (4) 
در چنين 
شرايطي، فضا براي حل و فصل مسائل دو كشور فراهم شد و در هنگام ديدار فيصل، پادشاه 
عراق در اكتبر 1957 از ايران، دو طرف جهت حل اختلافاتشان روي نكات زير به توافق 
رسيدند: الف - تعيين يك كميسيون مشترك براي كار كردن روي كنوانسيوني درخصوص اداره 
مشترك شط العرب در بغداد  ب -سپردن تعيين حد و حدود و تعيين نقاط مرزي به يك ميانجي 
سوئدي در تهران با مشاركت يك كميسيون ايراني –عراقي. (5)
با وقوع كودتاي 14 
ژوئيه 1957، كه منجر به سرنگوني رژيم پادشاهي و به قدرت  رسيدن عبدالكريم قاسم در 
بغداد شد، به تدريج اميدها جهت رفع اختلافات مابين دو كشور از بين رفت. در همان 
روزهاي نخستين بعد از كودتا، روزنامه ها مقالاتي عليه ايران منتشر و راديو بغداد 
نيز به پخش برنامههای ضدايراني پرداخت و مقامات رسمي عراق، شروع به بدرفتاري با 
اتباع ايرانی مقيم عراق و تحركات مرزي نگران كننده ای در مناطق مرزي كردند. 
(6)
هراس دولت ايران از تغيير رژيم در عراق و حمايت آن كشور از انقلابيون عمان و 
تحركات مشابه برعليه رژيمهاي محافظهكار سلطنتي در منطقه، نزديكي بیشتر به ايالات 
متحده و به رسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي ايران را در اين سالها به دنبال داشت؛ 
چنين اقدامي واكنش تند ناصر را به دنبال داشت و از كشورهاي عرب خواست كه روابطشان 
را با ايران قطع نمايند. از سوي ديگر نگرانيهای ايران با خارج شدن عراق از پيمان 
بغداد در 24 مارس 1959 و نزديكياش به اتحاد جماهير شوروري شدت یافت. 
مقامات 
ايران دراين دوره موضعي تدافعي داشته و خواهان حل و فصل اختلافات از طريق مسالمت 
آميز و گفتوگو بودند؛ به ويژه محمد رفعت در جريان يك كنفرانس مطبوعاتي در 28 
نوامبر1959 دوباره به لزوم تعيين خطوط مرزي و در راس آن مساله شطالعرب اشاره كرد و 
اعلام نمود كه عراق قيود عهدنامه 1937 را رعايت نكرده است؛ و اين كشور را به 
گفتوگو فراخواند و گفت كه در قرن بيستم يك رودخانه مرزي نميتواند به شيوهاي كامل 
از سوي يك طرف بهره برداري و به آن متعلق باشد.(7)
قاسم نيز با طرح مساله چهار 
مايل زمين در مقابل آبادان، كه درجريان قرارداد 1937 به ايران بخشيده شده بود، 
خواستار برگرداندن آن به عراق شد. همچنين در 18 دسامبر 1959 اعلام داشت كه: ما نياز 
نداريم كه به تاريخ قبائل عرب مقيم در اهواز و محمره رجوع كنيم؛ حكومت عثماني در آن 
موقع كه برمحمره فرمان ميراند، جزئي از سرزمين عراق بود تا ايران. (8)
جدا از 
تبليغات و مواضع تند طرفين، عراق تعدادي از ايرانيان را اخراج و درگيريهاي مرزي 
نيز ميان دو كشور روي داد كه به صورت برخوردهاي پراكنده بود؛ بر اساس برخي 
گزارشها، ماموران عراق 7 نفر از كارگران نفتي شركت نفت را پس از بازگشت به آبادان 
به گلوله بستند.(9)
دولت ايران در اين مقطع براي مقابله با تهديدات عراق آمادگي 
نداشت و  تا سال 1342 نسبت به عراق از لحاظ نظامي در موقعيت ضعيفتري بود؛ به همين 
دليل نيز واكنشش ملايم و تدافعي بود. شاه در اين مورد اظهار داشت : عراق يك چهارم 
جمعيت و يك پنجم مساحت كشورما را دارد؛ اما نيروي هوايي آن كشور قويتر از ماست ؛ 
این نیروشامل آخرين جتهای جنگنده است كه راحت تر از جتهای آمریکايی ما عمل 
ميكنند و... به هرحال نيروهای مسلح عراق كاملا مجهزتر از ما هستند. (10)
هراس 
دولت ايران از تبعات سرنگوني يك رژيم پادشاهي محافظهكار، فضاي انقلابي  درعراق و 
گرايشات چپ گرايانه قاسم و نزديكياش به اتحاد جماهير شوروي، نقش مهمي در گرايش 
بيشتر ايران به ايالات متحده و تحكيم روابطش با این کشور داشت و منجر به قرارداد 
نظامی بااین کشوردر 5 مارس 1959 گردید. با كودتاي بعثيها و سرنگوني قاسم و بي 
ثباتي سياسي مداوم در اين دوره كه منجر به كودتاي عارف شد، تنشهای ميان دو كشور به 
تدريج فروكش كرد. اين دوران تقريبا با آرامش نسبي بين دو طرف همراه بود؛ ديدارهای 
مقامات رسمي دو كشور و مذاكرات متعدد ، اميد زيادي جهت حل و فصل مسالمتآميز مسائل 
ايجاد كرد اما كودتاي بعثيها در ژوئيه 1968، مناسبات طرفين را وارد فاز جديدي 
نمود.
مناسبات تنش آمیزدوکشورازسال 1968تا1975:
ازمقطع 1968تا 1975 و 
انعقاد قرارداد الجزاير، مناسبات دو كشور تحت تاثير عوامل مختلف داخلي، منطقهاي، 
ساختار نظام بين الملل و سياست جهاني با تنش شديدي همراه بود . کودتای 1968 باعث به 
قدرت رسيدن بعثیها در عراق با گرايشات پان عربيستي افراطي شد؛ اين گرايشات 
همچنانكه از اساسنامه رمانتيك اين حزب پديدار است(11)با اسرائیل ستیزی و گرایشات 
سوسیالیستی وضدامپریالیستی، که آنها را بیشتر به شوروی و بلوک شرق نزدیک می کرد، 
وقتی بااختلافات مرزی ورقابت دوکشور در منطقه همراه می شد، آنهم با ایران که یک 
دیکتاتوری پادشاهی با گرایشات ناسیونالیسم ایرانی که رگه های ضدعربی غلیظی داشت، 
بیش از پیش منجر به تنش در مناسبات طرفین وتعميق اختلافات می گرد ید.  در همان 
اوایل، مذاكراتي بين دو كشور در خصوص مساله قرارداد سرحدي 1937 انجام شد كه عمدتا 
بي نتيجه ماند و هيات عراقي برادعاهاي خود مبني بر اينكه شطالعرب يك رودخانه داخلي 
عراق است پاي فشرد و از ايران خواست كه پرچمش را از كشتيهايش در اين رودخانه پايين 
بياورد و گرنه عراق از ورود آنها به بنادر ايران جلوگيري ميكند.(12)
دولت ايران 
نيز در يك اقدام قاطعي قرارداد سرحدي 1937 را يكجانبه لغو كرد و براي انعقاد يك 
قرارداد جديدي براساس موازين بينالمللي كه حقوق ايران را تامين كند، اعلام آمادگي 
كرد؛ اين مساله موجب نگراني مقامات عراق گرديد و به تدريج منجر به تنش در مناسبات 
طرفين گرديد. اقدام ديگر ايران كه منجر به تشديد تنشها گرديد، در 22 آوريل 1969 
(ارديبهشت 1348) رخ داد و آن زماني بود كه كشتيهاي ابنسينا و آريافر كه در آبادان 
بودند، با پرچم ايران و از اروند رود راهي آبهاي خليج فارس شدند.(13)
دولت بغداد 
كه تازه قدرت سياسي را به دست گرفته و از بيثباتي سياسي رنج ميبرد، ناتوان 
ازاقدامات نظامي بود، اما در تبليغات وسيع و كانالهاي مختلف ديپلماتيك نارضايتي 
عميق خود را از اين اقدامات اعلام نمود و اين اقدامات ايران را يكجانبه و برخلاف 
قراردادهاي بينالملي دانست و بر قانوني بودن قرارداد سرحدي 1937 تاكيد ورزيد. عراق 
همچنين به تلافي لغو اين قرارداد، بلافاصله شروع به اخراج ايرانيان مقيم آن كشور 
كرد كه بالغ بربیست هزار نفر بودند . اين عده از طريق مرز خسروي و قصرشيرين وارد 
ايران شدند. حمايت دو كشور از مخالفين سياسي يكديگر نيز در اين مقطع قابل توجه و 
عامل تنش بیشتر گرديد؛ ايران رابطه و حمايتش را از كردهاي عراق همچنان حفظ و ادامه 
ميداد؛ عراق نيز از فعالين سياسي مخالف رژيم شاه، چون تيمور بختيار كه از سال 1961 
در عراق مستقر شده بود، حمايت و اونیز شروع به تاسيس شبكهاي برای فعاليت عليه رژيم 
كرد اما نهايتا در اوت 1970 توسط ساواك به قتل رسيد. (14) 
جبهه التحرير 
العربستان در سال 1961 (1340 ش) كه در پس اوج گيري حركتهاي ناسيوناليستي و 
استقلالطلبانه در جهان سوم و نهضت جمال عبدالناصر در مصر تشكيل شده بود و از نظر 
اصول به حزب بعث گرايش داشت هدفش را آزادسازي مناطق عربنشين ايران ذكر كرده بود . 
اين جبهه تا سال 1975 (1354 ش) تحت حمايت عراق قرار داشت.(15) همچنين دولت عراق از 
مخالفين سياسي كرد و جبهه آزاديبخش بلوچستان ايران در اين مقطع حمايت ميكرد. 
دخالت در مساله اعراب ايران، بخشي از تبليغات عراق بود. برخي از مقامات حزب 
بعث  در عراق به صراحت ادعاي ارضي روی مناطق عرب نشين ايران (خوزستان) را مطرح 
ميكردند؛ چنانچه صالح مهدي عما لش، معاون نخست وزير عراق در سال 1969 بيان داشت 
كه: عراق هرگز اختلاف جدي بر سر شط العرب با ايران نداشته است، چون بخشي از سرزمين 
عراق است؛ اختلاف عمده بر سر عربستان (خوزستان) بوده كه جزئي از خاك عراق بوده و در 
دوره حكمراني خارجيان (عثماني) ضميمه خاك ايران شده است. همچنين الجمهوريه، 
روزنامهاي كه در بغداد منتشر ميشد اعلام كرد كه يك فرستنده راديويي جديدي كه كلا 
براي عربستان برنامه پخش خواهد كرد از بصره شروع به كار كرده است. در همين هنگام 
ايستگاه تلويزيون بصره، نقشهاي از عراق را نشان ميداد كه ايالت خوزستان تحت عنوان 
«عربستان» به عنوان بخشي از سرزمين ايران نمايش داده ميشد.(16) 
رقابت دو كشور 
بر سر هژموني در خليج فارس:
بريتانيا در سال 1968 اعلام كرد كه اين كشور قصد 
دارد به نقش امنيتي 150 ساله خود در خليج فارس پايان دهد . با اين تصميم بريتانيا 
نقش خود را به عنوان ژاندارم خليج فارس كنار ميگذاشت و در نتيجه خليج فارس را در 
ميان رقيبان رها ميكرد.(17)
سياست فوق مقارن با اعلام دكترين نيكسون در جهان 
سوم به ويژه خاورميانه بود كه براساس آن، كشورهاي سرمايهداري جهان سوم، بايد خود 
يك نقش فعال سياسي، نظامي بازي كنند و در وهله اول برمنابع خود تكيه داشته باشند و 
از اين طريق بتوانند بار سنگين حفظ ثبات سرمايهداري و بلوك غرب را كه از جنگ جهاني 
دوم تا آن دوران به تنهايي بر دوش ايالات متحده آمريكا بود كاهش دهند. (18) 
در 
خليج فارس نيز آشكار بود كه آمريكا بواسطه جنگ ویتنام و ... نميتوانست نقش 
بريتانيا را خود برعهده بگيرد، لذا براي حفظ امنيت خليج فارس و منافع غرب، به 
متحدان منطقهاي خود يعني ايران و عربستان به مثابه دو ستون نظام جديد امنيتي 
منطقهاي تكيه كرد. موقعيت استراتژيك و توان نظامي ايران به ويژه نيروي هوايي و 
دريايي آن در منطقه قابل توجه بود؛ از سوي دیگر شاه و نخبگان سياسي حاكم در ايران 
با سركوب كليه مخالفان سياسي در داخل و ايجاد يكنوع ثبات سياسي با تكيه بر زور و 
برخورداري از درآمدهاي نفتي از ايفاي چنين نقشي در منطقه استقبال كردند؛ چراكه اين 
مسائل در اين دوره ميتوانست ذهنيت افكار عمومي را از سركوب و اختناق داخلي به سمت 
مسائل خارجي و نمايش قدرت ايران در منطقه معطوف و منحرف سازد.
برهمين اساس روابط 
ايران و آمريكا پيش از پيش گسترش و همكاريهاي نظامي (فروش اسحله به ايران) توسعه 
فوقالعاده يافت؛ روابط صميمانه با اداره نيكسون (1974 – 1969) برقراربود كه در 
جريان آن با حمايت كامل آمريكا، ايران به بزرگترين قدرت منطقهاي تبديل شد؛ مطابق 
برآوردها در فاصله سالهاي 1971 تا 1981، مجموع فروش نظامي آميكا به ايران به 20 
ميليارد دلار خواهد رسيد. در طول اين مدت، رشد ايران در مقام يك قدرت منطقهاي با 
افزايش همكاري با دولت آمريكا هماهنگ بوده است. (19)
جان فوران در باب سياست 
تجدیدنظرطلبانه و توسعه طلبانه منطقهاي رژيم شاه بيان ميدارد: خاورميانه منطقهاي 
بود كه شاه ميخواست دعاوي ايران در مورد قدرت منطقهاي را به اثبات برساند. اين 
قدرت منطقهاي جديد حالت تهاجمي داشت و درامور منطقه به مداخله نظامي ميپرداخت. 
هدف اين سياست او تحکيم موقعيت خود و ارتش در منطقه و تضعيف دولت ها يا جنبشهايي 
بود كه به نحوي قدرت ايران راتحت الشعاع قرار ميدادند. از بعد مداخله نظامي، در 
جنگ داخلي يمن (1962 – 1970 م 1349 ش) بهدخالتپرداخت؛در نوامبر 1971 (آبان – آذر 
1350) سه جزيره ايراني دهانه خليج فارس را تصرف كرد، نيروي چند هزارنفري به حمايت 
از سلطان قابوس پادشاه عمان به ظفار فرستاد تا شورشيان مبارز را سرکوب كند (دسامبر 
1973 م – آذر و دي 1352 تا اواخرسال 1976 / 1355 ش)؛ درسال 1973م / 1353 ش در برابر 
جدايي خواهان بلوچ به حمايت از پاكستان برخاست و در دوره 1972- 1975 / 1351 – 1354 
ش) ازشورشيان كرد عراقي پشتيباني كرد. به اعتقاد هاليدي در 1978 / 1357 ش: 
هيچ 
كشور جهان سومي به اندازه ايران در دهه 1960 م / 1340 ش در خارج از مرزهاي خود به 
مداخله نپرداخته بود. كره جنوبي، اندونزي، زئير، اسرائيل، برزيل و عربستان سعودي به 
طور مستقيم و غير مستقيم در خارج از مرزهايشان به حمايت از نيروهاي ضد انقلابي 
اقدام كرده بودند، اما در اين تاريخ هيچ كدام به پاي ايران نمي رسيدند.(20)
عراق 
نيز بعد از كودتاي بعث و مصالحه كوتاه مدت با كردها، از يكنوع ثبات سياسي نسبي در 
اين مقطع برخوردار شد؛ برخورداري دولت بغداد از درآمدهاي سرشار نفتي، راه را براي 
اصلاحات اقتصادي – اجتماعي در داخل و يك سياست خارجي فعال درمنطقه فراهم ساخت؛شكست 
اعراب درجنگ 1967 و افول پان عربيسم ورهبري آن در منطقه يعني مصر، زمينه را براي 
ايفاي نقش محوری بعثی ها در جهان عرب و منطقه فراهم ساخت؛ علاوه بر اين ايدئولوژي 
بعث، جاه طلبيهای رهبران كودتا و... نيز اين مساله را تشديد ميكرد؛ به همين واسطه 
رهبران عراق در اين مقطع، ايفاي نقش رهبري جهان عرب را رسالت تاريخي خود بر 
ميشمردند و خود را در صف مقدم مقابله با تهديدات مختلفي كه جهان عرب با آن مواجه 
ميشد ميدانستند؛ لذا از همان ابتدا دست به تحركات گسترده ديپلماتيك در ميان 
كشورهاي عربي زده و سعي در تحكيم مناسبات با آنها نمودند. رقابت با ايران در سرلوحه 
برنامهها و سياستهايشان در پيوند با كشورهاي حوزه خليج فارس عيان و آشكار بود. 
چنانچه در همين مقطع جنگ سردي بين دو كشور در خصوص نام خليج فارس كه اعراب و به طور 
خاص عراقيها از اصطلاح خليج عربي درپیوند باآن استفاده ميكردند در گرفت؛ چنانچه 
عبدالكريم شيخايي در مسافرت خود به شيخ نشينهاي خلیج فارس و مذاكرات خود با شيوخ 
مذكور در اين مقطع اظهار داشت: 
هدف ما از اين مسافرت حفظ عربيت خليج و امارات 
است؛ ولي گرفتاري و مانع اصلي اين كار دولت ايران است كه با اعزام مهاجرين زياد به 
اين منطقه ميخواهد وضع عربیت امارات را عوض كند... تمام ايرانياني كه به اين منطقه 
ميروند، تحت نظم خاصي و با هدف و برنامه معين انتخاب و اعزام ميشوند و هركدام از 
آنها در واقع مامور دولت ايران هستند و هدفنهايی دولت ايران به دست آوردن منطقه 
نفوذ است و ميخواهد جاي انگستان را در خليج بگيرد. (21)
در جريان تصرف سه جزيره 
در خليج فارس نيز در 30 نوامبر 1971 (نهم آذر 1350) از سوي ايران، عراق روابط 
ديپلماتيك خود را با ايران قطع و اعلام كرد كه جزاير فوق متعلق به اعراب هستند و 
عليه ايران در سازمان ملل متحد و اتحاديه عرب به شكايت پرداخت و در جلسه اتحاديه 
عرب، خواهان قطع روابط همه دولتهاي عرب با ايران شد؛ وقتي اين پيشنهادات رد و 
نتايج مورد نظر عراق از اين طريق به دست نيامدند، در يك اقدام تلافي جويانهاي 
اقدام به اخراج 70 هزار نفر ايراني مقيم عراق كرد(22)
مناسبات دو كشور در خلال 
اين سالها شديدا تنشآميز بود؛ رقابت طرفين در خليج فارس نيز با رقابت قدرتهاي 
فرامنطقهاي آمريكا و شوروري در منطقه گره خورد و به مسابقه تسليحاتي و اعمال فشار 
بريكديگر از راههاي مختلف منجر شد. طي سالهاي 74-1973 در مرزهاي دو كشور 
برخوردهايي بين نيروهاي آنها روي داد؛ متعاقب برخورد معروف به «يكشنبه خونين» در 
بهمن 1352، دولت عراق به شوراي امنيت سازمان ملل متحد شكايت كرد. شوراي امنيت در 
اسفندماه همان سال تشكيل جلسه داد و تصميم گرفت نمايندهاي را جهت بازديد از مناطق 
مرزی و تهيه گزارش به دو كشور اعزام كند. پس از آن شوراي امنيت برای استماع 
گزارشنماينده خود، تشكيل جلسه داد و قطعنامه 348 را صادر كرد كه در آن خواستار 
رعايت آتشبس، عقب نشيني نيروها و از سرگيري مذاكرات دوجانبه جهت حل و فصل اختلافات 
دو كشور شده بود.(23)
مساله کردها در مناسبات دوکشور :
مساله کردها، همواره 
روابط دو کشور را قبل و بعد از تشکیل دولت عراق تحت تاثیر خود داده است؛ این مساله 
گاهی دو کشور را بهم نزدیک و زمینۀ همکاری دو کشور را در مسائل مختلف فراهم می 
ساخت؛ که پیمان سعد آباد مثال بارزی است. اما گاهاً نیز باعث تنش در روابط دو کشور 
می گردید؛ آنهم ریشه در مداخلات دو کشور در امور داخلی یکد یگر داشت. عراق بعد از 
سال 1958 معمولاً از برخی گروههای سیاسی و اپوزیسیون عرب دولت ایران حمایت می کرد؛ 
از طرف دیگر ایران نیز بخاطر اختلافات ارضی که با این کشور داشت، سعی می کرد با 
حمایت از کردها، دولت بغداد را تحت فشار قرار دهد.
این حمایتها در زمینه های 
مختلف و عمدتاً از دهه 60 آغاز شد که بتدریج نیز گسترش یافت. مهمترین نیروی سیاسی 
کردها در این مقطع، حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی بارزانی بود که جنبش 
کردی را برای دست یافتن به خود مختاری در چارچوب عراق رهبری می کرد؛کردها در این 
مقطع از حمایت های مالی،تسلیحاتی،بهداشتی و ...اسرائیل و ایالات متحده نیز بهره 
بردند. اسرائیل برای تضعیف عراق در جریان جنگ های اعراب با اسرائیل و ایالات متحده 
نیز جهت اعمال فشار بر دولت بغداد به دلیل گرایش به سمت شوروی، به شکلی تاکتیکی و 
موقت از جنبش کردها حمایت می کردند.(24)
مبارزه جسورانه کردها در این مقطع منجر 
به موافقتنامه صلحی در مورخ 11 مارس 1970 گردید که از 15 بند تشکیل می شد و بخش 
مهمی از خواسته های سیاسی،فرهنگی و...کردها را تامین و تضمین کرد و با این جمله نیز 
پایان می پذیرفت که: تاریخ گواهی خواهد داد که شما مردم کرد هرگز برادری صمیمی تر و 
متحدی قابل اعتمادتر از مردم عرب نداشته اید و نخواهید داشت.(25)  شوروی نیز در این 
مقطع، نقش مهمی در مصالحه دو طرف ایفا کرد؛ اما سیر تحولات بعدی نشان داد که تضمین 
عملی حقوق اذعان شده در قرار داد صلح کاری دشوار است و بعثیها از اجرای برخی بندهای 
موافقتنامه طفره می رفتند.
علیرغم حمایت دولت ایران از کردها،اما مقامات رژیم 
شاه رسماٌ این مساله را انکار می کردند، چنانچه در اکتبر 1974 امیر عباس هویدا نخست 
وزیر ایران در مصاحبه ای ضمن انکار هرگونه کمکی به کردها می گوید: ما در امور داخلی 
عراق مداخله نمی کنیم ...این قصه ای است که عراقیها که دارند از کردها شکست می 
خورند جعل کرده و رنگ و روغن زده اند ...به گمان من این مساله مربوط به عراق است 
... بی هیچ شک و گمانی کردها حقوقی دارند و نمی توانند بپذیرند که عراقیها با آنها 
چون اتباع درجه دوم رفتار کنند.همچنین در جواب سوالی در خصوص اینکه چه کسی به کردها 
کمک می کند؟ هویدا پاسخ می دهد که چه کسی ؟شاید سیا یا سازمان امنیت فرانسه.(26) 
اما به هر صورت چنین کمک هایی را انکار نمیتوان کرد که از طرف ساواک به جنبش کردها 
عرضه می شد؛ این حمایتها در نیرومند شدن نیروهای کرد در مقابل ارتش عراق تاثیر قابل 
توجهی داشت. کردها در جنگ با ارتش عراق تلفات وسیعی بر آنها وارد کردند به طوری که 
به گفته خود عراقی ها این جنگ باعث 10 هزار کشته در یک سال و نزدیک چهار میلیارد 
دلار از لحاظ مالی هزینه داشت.(27) اما به محض از دست دادن این کمکها که به لحاظ 
نظامی و... برای جنبش کردها تعیین کننده بود، جنبش با چالشهای مختلفی مواجه شد 
؛چنانکه بعد از مصالحه دو کشور و عدم حمایت ایران از کردها، شاهد شکست و فروپاشی 
جنبش آنها بعد از قرار داد الجزایر بودیم که نقطه عطفی در تاریخ کردهاست.عراقی ها 
از ارتباطات خارجی کردها با کشورهای منطقه بویژه ایران آگاه بودند؛ به همین خاطر 
یکی از عوامل کلیدی که آنها را به سمت مصالحه در خصوص اروند رود و قرارداد 
الجزایرسوق داد، همین مساله کردها و پایان بخشیدن به حمایت ایران از آنها بود.
رقابت ابرقدرتها در منطقه وتشدید مناسبات تنش 
آمیزدوکشور:
رقابت ابر قدرتها در خلال جنگ سرد تأثیر عمده ای در خاورمیانه و 
مناسبات بین کشورهای منطقه و خلیج فارس بر جای گذاشت.هر دو ابر قدرت طیفی از منافع 
ایدئولوژیکی،سیاسی،اقتصادی،امنیتی و...را در این مناطق در زمانهای مختلف، بشیوه های 
متفاوت دنبال می کردند و در این راه از مداخله محدود و گسترده در امور داخلی 
کشورها،پیمانهاو بلوک بندیهای منطقه ای تا جنگ های وکالتی و ...در راستای پیشبرد 
منافعشان و جلوگیری از گسترش نفوذ رقیب بهره می بردند.هیچیک از ابر قدرتها نیز 
بدلیل اهمیت استراتژیک و چندگانه خاورمیانه بطور کلی و خلیج فارس نمی توانستند نسبت 
به منافع خود در این مناطق بی توجه باشند.(28) هر یک از طرفین با کمک همپیمانان 
منطقه ای خود سعی در تضعیف رقیب دیگر داشت؛ لذا تأثیر این رقابتها برتحولات این 
منطقه و تشدید منازعات بویژه در دهه 70 امری غیر قابل انکار است.
ایران و عراق 
نیز دو کشور مهم و ثروتمند منطقه، بواسطه تهدیدات خارجی، مشکلات داخلی ونیازهای 
اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیکی، نظامی، امنیتی و... در کنار هر یک از ابر قدرتها قرار 
گرفته بودند.ایران از دیر باز و بویژه بعد از کودتای 28 مرداد، ازکمکهای 
اقتصادی،نظامی ایالات متحده آمریکا بهره مند بود؛ عضو سنتو، پیمانی منطقه ای برای 
جلوگیری از نفوذ کمونیسم مابین کشورهای هوادار بلوک غرب در خاورمیانه بود. علاوه بر 
این بعد از عقب نشینی بریتانیایی ها از خلیج فارس در پی ایفای نقش فعالتری در منطقه 
با حمایت غرب بود. ایالات متحده نیز در راستای دکترین نیکسون از ژاندارمی ایران در 
این منطقه و حفاظت از منافع غرب حمایت می کرد. به همین واسطه بود که در این دوره با 
حمایت آمریکا،ایران در پی گسترش تواناییهای نظامی خود بر آمد؛چنانچه مخارج نظامی 
ایران از 67 میلیون دلار در سال 1953 به 844 میلیون دلار در 1969 رسید؛ این رقم در 
سالهای 1972به بعد با جهشی حیرت انگیز به 3/1 میلیارد دلار و سپس 6/3 میلیارد و در 
نهایت به 4/9 میلیارد دلار در سال 1977 میلادی رسید.(29) در این سالها ایران به 
مقابله با تحرکات ضد غربی نیز پرداخت؛ به عنوان مثال نیروهای ارتش ایران در دسامبر 
1972 در سرکوب جنگجویان جنبش چپگرایانه و ضد غربی ظفاردرعمان نقش عمده ای ایفا 
کردند. در راستای تضعیف مهمترین رقیب منطقه ای خود یعنی عراق بواسطه نزدیکی و هم 
پیمانیش با اتحاد جماهیر شوروی، بعد از 1969 با ایالات متحده و اسرائیل به حمایت از 
کردهای عراق به رهبری بارزانی پرداخت.(30)
عراق نیز با به قدرت رسیدن حزب بعث که 
گرایشات سوسیالیستی و پایان عربیستی افراطی داشت،در جبهه اتحاد جماهیر شوروی قرار 
داشت ودر سال 1972 با این کشوربه انعقاد پیمان نظامی پرداخت.گرایش فوق به جبهه بلوک 
شرق  و ضدیت با اسرائیل و جاه طلبیهای منطقه ای این کشورباعث شد، ایالات متحده با 
اسرائیل و ایران به حمایت از کردهای عراق در راستای تضعیف این کشور برآیند. درهر 
صورت جدا از مساله اختلافات مرزی، سیاست و جاه طلبیهای منطقه ای، دو کشور به لحاظ 
ایدئولوژیکی نیزبه دو جهان جدا تعلق داشتند؛ایران یک پادشاهی مروج ناسیونالیسم 
ایرانی و اقتصاد سرمایه داری دولتی،همپیمان اسرائیل و حامی منافع غرب در منطقه بود. 
در حالیکه عراق دارای یک دولت جمهوری و رهبرانش عمیقاٌ مروج  و حامل ناسیونالیسم 
رادیکال عرب و اقتصاد سوسیالیستی،ضدیت با اسرائیل و همپیماناتحاد جماهیر شوروی 
بود.(31) نزدیکی عراق به اتحاد جماهیر شوروی در این مقطع، جدا از مساله ایدئولوژی، 
به نیاز این کشور در راستای مواجه شدن با تهدیدات خارجی و داخلی (از ناحیه کردها ) 
باز می گشت؛عراق در این مقطع به تقویت رابطه خود با کشورهای عربی نیز بر آمد و به 
تدریج در پی ایفای نقش رهبری در جهان عرب بود؛ همچنین از اعراب ایران و نیروهای 
سیاسی اپوزیسیون آن، بلوچها در سالهای 1972 تا 1977 در برابر نیروهای 
ایرانی-پاکستانی حمایت بعمل آورد.(32)
درواقع رقابت دوابرقدرت درمنطقه منجر به 
تنش آمیزتر شدن بیش از پیش مناسبات ایران وعراق در این سالها گردید.برخی از 
صاحبنظران توافقات شوروی وآمریکا را در گرایش دوکشور به مصالحه وگفت وگوهای سازنده 
در جریان اجلاس اپک که منجر به قرارداد الجزایر شد، تعیین کننده دانسته 
اند.
سازش موقت و تنش زدایی در مناسبات:
بدنبال صدور قطعنامه و دخالتهای 
سازمان ملل جهت تنش زدایی در روابط دو کشور، بتدریج از شدت منازعات کاسته شد و 
مکاتبات و مذاکراتی برای حصول توافق جریان یافت؛روابط دیپلماتیک نیز در سطح سفارت 
برقرار شد. بعدها نمایندگان ایران و عراق، دو دوره مذاکره در استانبول به تاریخهای 
31مرداد تا 6 شهریور و 26 تا 30 دی ماه سال 1353 ش/1975 را آغاز کردند که نتیجه ای 
در بر نداشت.(33)
نهایتاٌ در جریان اجلاس سران اپک در 4 مارس 1975 در الجزایر و 
با مساعدت ریس جمهور بومدین ، دو کشور به توافقی دست یافتند که به قرار داد الجزایر 
معروف گشته است؛که از سوی شاه و معاون ریس جمهور عراقصدام حسین امضا گردید و در 
خصوص موارد زیر به توافق رسیدند:
1. هر دو کشور مرزهای زمینی خود را بر اساس 
پروتکل قسطنطینه سال 1913 و کمیسیون تعیین در سال 1914 علامتگذاری کنند
2. تعیین 
مرزهای آبی بر اساس خط تالوگ
3. ایجاد امنیت و اعتماد دوباره در مرزهای مشترک 
بین دو کشور از طریق کنترل سخت و شدید که هدفش پایان دادن نفوذها و اعمال 
خرابکارانه در دو سوی مرز می باشد
4. موارد زیرکلیت تجزیه ناپذیری برای یک راه 
حل بوده و نقض یکی از موارد فوق، مغایر روحیه توافق الجزیره است.(34)
همچنین 
قرارداد رسمی دو کشور در 13 ژوئن1975 در بغداد به امضاء رسید؛که شامل یک مقدمه و 
هشت ماده و سه پروتکل  ضمیمه آن میباشد؛ پس از آن مجالس قانونگذاری دو کشور آنها را 
تصویب کردند.
بعد از آن نیز کمکهای دولت ایران به کردها، در راستای اجرای بند 3 
توافق (اعلامیه مشترک) قطع شد. از طرف ساواک نماینده ای به مرکز فرماندهی کردها رفت 
و به خشک ترین لحن به آنها اطلاع داد که الف)مرزها در مقابل هر حرکت و سفر مکرر 
بسته خواهد شد ب)...دیگراز متحدما انتظار هیچگونه کمکی نداشته باشند ج)...باید با 
دشمن متحد ما در صورتی که باشد به توافق برسند د)به واحدهای نظامی آنها اجازه داده 
خواهد شد که به خاک کشور متحد ما پناهنده شوند،فقط مشروط بر آنکه در گروههای کوچک 
سفر کنند و تمام اسلحه و مهمات خود را به ارتش متحد ما تسلیم کنند.(35) در اثر همین 
قطع کمکها بود که جنبش کردهادچارفروپاشیشد. از نتایج قرارداد الجزایر، جدا از حل و 
فصل اختلافات مرزی میتوان به موارد زیر نیزاشاره کرد:
1- حل مسئله پناهندگان 
کُرد عراقی 2- بهبود روابط اقتصادی-بازرگانی فی ما بین 3- از سر گرفته شدن پرواز 
هواپیماهای ایرانی و عراقی 4- به اجرا در آمدن مسافرت های گروهی زوار ایرانی و 
عراقی برای زیارت اماکن مقدس 5- افتتاح سه کنسولگریهای ایران در کربلا و بصره و سه 
کنسولگریهای عراق درخرمشهروکرمانشاه.(36)
پس از عقد قرارداد فوق، روابط دو کشور 
بسیار گرم و دوستانه شد؛امیر عباس هویدا از عراق دیدن کرد و بعد از آن صدام حسین به 
ایران آمد و با شاه و نخست وزیر و سایر مقامات ایران ملاقات نمود.این روابط حسنه 
باعث انعقاد قراردادها و موافقتنامه های مختلف گردید؛همچنین در خلال این سالها ده 
ها تن از مقامات دو کشور با هم دیدار کردند و روی اجرای مفاد قرارداد و بسط روابط و 
تحکیم آن تاکید می کردند.
 نتیجه گیری:
مناسبات ایران با عراق درخلال قرن 
بیستم فرازوفرودهای عمده ای داشته است. مناسبات دوکشور چه دردوره پادشاهی ودوران 
جمهوری از سال 1958 تا 1968، جز درمقطع کوتاهی آنهم در دوره عبدالکریم قاسم که توام 
باتنش بود، همواره دوستانه بود، اگرچه همیشه اختلافات مرزی منشا اختلافات طرفین 
بوده است. با به قدرت رسیدن بعثیها در بغداد تحت تاثیر یکسری عوامل داخلی چون 
اختلافات مرزی، نخبگان بلند پرواز وماجراجویی دو طرف، ایدئولوژی های مسلط دردو 
کشور، مساله اقلیت ها، رقابت دو کشور برسر هژمونی در خلیج فارس وعوامل خارجی از 
قبیل دوقطبی بودن ساختار نظام بین الملل و رقابت شدید ابرقدرتها در منطقه، مناسبات 
طرفین بشدت تنش آمیز وحتی منجر به برخوردهای مرزی نیروهای دوکشور و دخالت شورای 
امنیت سازمان ملل وصدور بیانیه در این زمینه گردید . انعقاد قرارداد الجزایر در سال 
1675 زمینه را برای تفاهم ومصالحه در کوتاه مدت تا وقوع انقلاب ایران در سال 1979 
فراهم آورد.
یادداشت ها:
1. برای اختلافات ایران و عثمانی پیرامون مسائل مرزی به ویژه 
مساله اروندرود(شطالعرب )و قراردادهای که بین آنها منعقد شده است نگاه کنید به:  
unseler Peter, The historical Antecedents of the Shatt all – Arab dispute, 
in the Iran – Iraq war, edit by M.s. el Azhary , London. University of Exeter, 
1984, pp. 10-12 
bid, pp. 14-15 
2.  جعفری ولدانی  اصغری، بررسی تاریخی 
اختلافات مرزی ایران و عراق ،انتشارات دفترمطالعات سیاسی وبین المللی، 1370، تهران، 
چاپ دوم، ص 190
3.  برای پیمان بغداد و دکترین آمریکا در خاورمیانه نگاه کنید:  
RamezaniRouhollah k., Iran foreign policy 1941 – 1973, 1975, The university 
press of irginia, pp.274 – 280
4. .Hunseler, op. cit, p.15
5. Anvari 
Tehrani, Ibrahim, Iraqi Attitude and Interpretation of the 1975 agreement, in 
the Iran – Iraq war. The politics of aggression, edited by FarhangRajaee, 
University press of florida, 1993, p.11
6. Hunseler, op. cit, 
p.15
7. Anvari Tehrani, op.cit. p.12
8. جعفری وادانی، ص 272
9. همان، 
274 – 273
10.  G. Haim Sylvia, Arab nationalism an Anthology, university 
California, 1976, pp. 233 – 241
11. گزیده اسناد مرزی ایران و عراق، واحد نشر 
اسناد، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه،1371، تهران،ص 157 
12. Sreedhar, 
Iraq – Iran war, ABC Publishing house, 1985, India, p.4
13.  گازیورسکی مارک 
جی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز1371،تهران، چاپ اول، 
ص 267
14.  احمدی، حمید، ایران، هویت، ملیت، قومیت، نشر موسسه تحقیقات و توسعه 
علوم انسانی، زمستان ، 1383 تهران، چاپ اول،  ص 507 
15.  Rajaeefarhang, the 
Iran – Iraq war. The politics of aggression,universityflorida, 1993, p. 
12
16. فولر. گراهام، قبله عالم، ژئوپولیتیک ایران،ترجمه عباس مخبر، نشر 
مرکز،1377، تهران، چاپ دوم، صص 86 – 85 هالیدی فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری 
در ایران، ترجمه فضل الله نیک آیین،انتشارات امیرکبیر، 1358، تهران، ص 
258.
17. همچنین برای سیاست اداره نیکسون در خاورمیانه نگاه کنید به: 
Tareq 
Y. Ismael, the middle east in world politics, Syracuse university press, , 1974, 
New York, pp. 128 – 136
18. هالیدی، فرد، همان، ص 263 
19. فوران  جان، مقاومت شکننده، 
تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، ترجمه احمد تدین،انتشارات موسسه خدمات 
فرهنگی رسا،1385 تهران، چاپ ششم ، ص 515.
20. جعفری ولدانی، همان، ص 419 
i. Rajaeefarhang, the Iran – Iraq war, op. cit, p.1322
21. گزیده اسناد 
مرزی ایران و عراق، واحد نشر اسناد،دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی ، 1371، تهران 
، چاپ سوم،ص 189
22. EntessarNader,KurdishEthnonationalism,LynneRienner 
Publishers,1992,pp.68-77.
23.  مک داول  دیوید، تاریخ معاصرکرد، ترجمه ابراهیم 
یونسی ،انتشارات پانیذ،1380، تهران، چاپ اول، ص 512.
24. کوچرا  کریس، جنبش ملی 
کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، موسسه انتشارات نگاه ،1377 تهران، چاپ دوم، 
ص398.
25.  همان،ص 402.
26. برای اهمیت خاورمیانه وخلیج فارس درسیاست جهانی 
نگاه کنید به :
27. Tareq Y. Ismael, The Middle East in World 
Politics,1974,New York,Syracus University Press, 1974,New York,p.1. And Adam 
Tarock , The Super powers,
28. involvement in the Iran-Iraq war,Nova Science 
Publishers,Inc, 1998,pp.22-23.
29.  هالیدی فرد، همان،ص 103.
30. -Entessar 
Nader, op , cit,pp.70-74.
31. Tarock Adam,op, cit , p. 32.
32. -Ibid, p. 
32
33. .ولایتی علی اکبر،تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی علیه  جمهوری اسلامی ایران، 
دفترنشرفرهنگ اسلامی ، 1376، تهران، چاپ اول،  ص35.
34. - Sreedhar ,op, 
cit,p.5.
35. - هالیدی فرد، همان، ص285.
36. - ولایتی علی اکبر، همان،ص 
37.
برچسبها: ایران وعراق, از رقابت وتنش تا مصالحه کوتاه مدت, 1968 تا 1975

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس صدام حسین و هویدا در ایران

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس صدام حسین ومحمدرضا پهلوی در ایران
متن این سند به شماره ۱۶۰۱ و به تاریخ ۱۰/۱۲/۱۹۸۹ که از مدیر اطلاعات استان تأمیم (کرکوک) برای مدیر کل اطلاعات ارسال شده است بدین شرح است: «محرمانه و فوری به مدیر کل اطلاعات. موضوع: اقدامات. پس از فرمان رهبری سیاسی و انجام عملیات اول و دوم انفال که طی آن افراد مختلفی دستگیر شدند، گروهی از دختران بین ۱۴ تا ۲۹ سال نیز در میان ایشان بودند که حسب الامر شما این گروه را به کلوپ های شبانه جمهوری مصر عربی گسیل داشتیم. در ذیل به درخواست شما نام و سن هر یک از ایشان آمده است. لازم به ذکر است که این سند نام ۱۸ دختر از شهر گرمیان نزدیک کرکوک را در بر دارد که تا کنون سرنوشت ایشان معلوم نیست.

برچسبها: فروش دختران کرد به مراکز فساد قاهره اسناد

برچسبها: عکس صدام و محمدرضا پهلوي پس از امضاي پيمان الجزير
27جولاى 79 ـ 5 مرداد ماه 1358 سرّى
از: دفتر حفاظت منافع 
آمريكا در بغداد به: وزارت امورخارجه در واشنگتن دى ـ سى 
عطف به: الف) بغداد 
1601، ب) بغداد 1593
موضوع: بازداشتها در بغداد، مبارزه دموكراتيك
     1ـ 
(تمام متن سرّى است.) 
     2ـ خلاصه: يكى از توجيهات معقولتر براى بازداشتهاى 
اخير آن است كه صدام، در قبال كسانى كه خواستار انتقال قدرت به نحو دموكراتيكترى 
بودند و توسط نظاميان و غيرنظاميان با سوق دادن روزافزون سياست عراق به سمت غرب، 
تقويت مىشوند، عكسالعمل نشان داده است. هر دو موضوع تحريككننده هستند و صدام بر 
همين اساس و احتمالاً بهطور افراطى در قبال آنها عكسالعمل نشان داده
است.  
پايان خلاصه
     3ـ گرچه تعدادى نكات كاملاً مبهم در اين داستان وجود دارد و 
قسمتهاى مختلف اين معما دقيقا بهيكديگر نمىخورند، سناريوى بعدى ممكن است نسبتا به 
توالى واقعى حوادث نزديك باشد. در هر مورد
ما متكى به منابع موثق 
بودهايم. 
     4ـ در جلسه مورخ 19 تير ماه شوراى فرماندهى انقلاب، كه طى آن 
استعفاى البكر پذيرفته شد، آشكار گرديد كه صدام حسين به كمك يك تصويب صورى قصد دارد 
رياست جمهورى را تصاحب كند. عدهاى از حضار، احتمالاً مشتمل بر كسانى كه به دلايل 
ديگرى با صدام مخالف بودند، ظاهرا احساس كردند كه چنين عملى مطابق با ايدئولوژى 
بعثى و يا اصول دموكراتيك آن نخواهد بود. آنها معتقد بودند كه چيزى شبيه انتخابات 
پنج ساله كه براى ژانويه گذشته برنامهريزى شده بود (و گويا به خاطر مخالفت صدام 
هرگز عملى نشد) بايد به مرحله عمل درآيد. آنان براين اساس در تاريخ 20 تير ماه (يا 
در حدود آن) در منزل محمد عايش ملاقات كردند. در آن جلسه تصميم گرفتند كه در جلسه 
بعدى شوراى فرماندهى انقلاب به صدام گفته شود كه براى انتخاب جانشين البكر و براى 
مشروعيت دادن به هر كسى كه نامزد شده است (و همگى قبول داشتند كه البته اين نامزد 
صدام خواهد بود) برگزارى يك انتخابات لازم است. وظيفه طرح مسئله بهعهده دبير كل 
شوراى فرماندهى انقلاب محيى عبدالحسين مشادى (MASHADI) گذاشته شد. 
     5 ـ در 
جلسه 21 تير ماه شوراى فرماندهى انقلاب مشادى مطلب خود را طرح كرد. بنا بر گزارش او 
مطلب را خيلى با قدرت پيش كشيد بهطورى كه بعد از جلسه دستگير شد و بعدا با عطف 
بماسبق، و علنا از
عضويت حزب و شوراى فرماندهى انقلاب خلع شد. بدلايلى كه 
نامعلوم است، وى تا 24 تير ماه فقط يك
نام يعنى عايش را به افراد طرف صحبت خود 
گفت. 
     6ـ به اين دليل بود كه عايش قبل از اعلام استعفاى البكر در تاريخ 25 
تير ماه، از دولت اخراج و روانه زندان شد. از قرار معلوم عايش براى مدت زمان كافى 
از صحنه دور نگاه داشته خواهد شد تا صدام كه توسط شوراى فرماندهى انقلاب به رياست 
جمهورى برگزيده شده بتواند خود را بدون اطلاع از اينكه چه كسانى در مبارزه عليه او 
شركت داشتهاند، با صفبندى جديد منطبق كند. بالاخره عايش وا داد؟ و طبق گزارش، 
نوارى در مورد جلسهاى كه در منزلش تشكيل شده بود ضبط كرد. هنگام پخش اين نوار در 
تاريخ 29 تير ماه، صدام دريافت كه دو نفر از نزديكترين همكاران وى، يعنى عدنان حسين 
و غانم عبدالجليل، نيزدر جلسه فوق حضور داشتهاند ولى در اين مورد چيزى نگفت. گفته 
مىشود كه صدام حسين به خاطر
اينكه به نظر خودش توسط قابل اعتمادترين طرفدارانش 
به وى خيانت شده، گريسته است. يك رئيس
سابق معدن به نام محبوب به خاطر اينكه عضو 
برجسته شوراى فرماندهى انقلاب در جلسه مزبور بود، بازداشت شد، ولى ما مطلع شدهايم 
كه كسانى هستند كه در آن جلسه حضور داشتهاند و هنوز بازداشت
نشدهاند، (اين 
ممكن است به خاطر اين باشد كه موضعى كه آنها در آن جلسه ابراز داشتهاند، به حمايت 
از
روش غير دموكراتيك صدام در بدست گرفتن قدرت بوده است.) در هر حال احتمال 
زيادى وجود دارد كه توقيفهاى بيشترى صورت گيرد.  
     7ـ بنا بر گزارش، صدام 
از اين نوار براى توضيح مطلب جهت گروه زيادى از طرفدارانش كه در حدود يكم مرداد ماه 
گردهم جمع شده بودند تا علت اين توقيفها براى آنان روشن شود، استفاده كرده است. در 
مورد درك اينكه چرا اتهاماتى نظير طرفدارى از انتخابات زمينه معقولى براى زندانى 
كردن بعضى اشخاص به حساب مىآيد، برخى ناظران معتقدند كه عباراتى نظير: جريانات 
دموكراتيك، به سوى مردم رفتن، و بخصوص كلماتى مانند انتخابات معنى ويژهاى براى 
بعثىها دارد. اينها اصطلاحاتى است كه  همواره مورد تأكيد جناح طرفدار شوروى (ولى 
غير كمونيست) حزب بعث و بسيارى از افسران ارتش كه از مدتها پيش احساس كردهاند كه 
صدام حسين عراق را از متحدين طبيعىاش يعنى كشورهاى پيشرو و  مترقى به رهبرى شوروى، 
دور كرده بوده است. 
    تغيير الگوهاى تجارى عراق به الگوهاى غربى، قرارداد 
بستن با سرمايهداران به جاى كشورهاى سوسياليستى، تقويت و گسترش فوقالعاده روابط 
با اروپا و غيره همگى به عنوان نكات مضر به حال روابط
(عراق) با بلوك (شرق) و 
خلاف مصالح عراق تلقى شده است. بنابراين در اين زمينه، انتخابات يك حرف
بىربطى 
است و عكسالعمل را در صدام برانگيخت كه حتى از نفرت فوقالعاده وى نسبت به جريانات 
دموكراتيك نيز فراتر رفت، زيرا اين مطلب كل سياست وى را مورد سؤال قرار 
مىدهد. 
     8ـ در اين مبارزه واقعيات تحريككننده ديگرى نيز وجود دارد. روش 
خشونتآميزترى كه در ماههاى اخير دنبال شده باعث گرديده است كه بعضى از بدگويان 
صدام وى را متهم كنند كه رفتارش به جاى اينكه به سوى دوستان عراق باشد به نفع 
دشمنانش و بخصوص آمريكاست. براى مثال شايع است كه وى نامهاى از كارتر دريافت كرده 
است كه حاوى قدردانى به مناسبت افزايش توليد نفت مىباشد. وى همچنين متهم است كه 
ايران را، به خاطر موضع تهديدآميز و خشنى كه دولت عراق در قبال مسائل كردستان و 
خوزستان اتخاذ كرده وادار ساخته است كه درصدد باز گرداندن مشاورين نظامى آمريكايى 
باشد. بهعلاوه اعراب خليج فارس به خاطر ترسشان از اهداف نهايى عراق، به آرامى به 
آغوش آمريكا رانده مىشوند. 
     9ـ نظريه: هنگام تغيير رئيس جمهورى منطقا از 
نظر بسيارى از افراد موقع تأمل و ملاحظه اين نكته است كه كشور به كدام سو در حركت 
است و چه كسى بايد آن را رهبرى كند. بنابراين آنان كه مخالف صدام هستند و يا صرفا 
با به قدرت رسيدن وى موافقت ندارند به هر دليل ـ به نظر مىرسد كه قادر 
بودهاند
حمايت كافى براى مبارزه با وى فراهم آورند. حداقل مطلب اين است كه وى 
چگونه با موضوع برخورد كرده است. او اقدامات سريع و مهمى در قبال تهديد مشهود به 
عمل آورد، و حتى ممكن است كه عكسالعمل اضافى نشان داده باشد. كسانى كه مدتها معتقد 
بودند كه صدام حسين علىرغم ظاهر خوبش انسان خوبى نيست. احتمالاً اينك خود را محق 
احساس مىكنند. همچنين احتمال دارد كه تهديد بسيار بزرگتر از آنچه كه تاكنون مكشوف 
شده بود باشد و عكسالعمل صدام كاملاً بجا بوده است.  -  پك 
از مجموعه اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي در تهران – كتاب هشتم
برچسبها: به قدرت رسيدن صدام

«سید محمد صالح قائم مقامی نجفی حسینی» متولد به 5 اردیبهشت سال 1319 شمسی در خانواده ی ایرانی «قائم مقامی» بود. وی مدرک کارشناسی خود را در رشته فیزیک اتمی از دانشگاه بغداد دریافت نمود و پس از آن به دلیل مبارزه علیه رژیم بعثی حاکم بر عراق دستگیر و زندانی شد. وی توانست از زندان بگریزد و به لبنان مهاجرت نماید. محمد صالح در لبنان ، ابتدا به عنوان یکی از مشاوران امام موسی صدر خدمات خود را آغاز نمود و در گام اول به آموزش کادرهای آموزشی شیعه برای مواجهه با مکاتب الحادی مشغول شد. سپس معاونت مدرسه صنعتی جبل عامل (متعلق به امام موسی صدر) را بر عهده گرفت اما پس از چند سال به دلیل اختلاف با امام موسی صدر درباره نحوه تعامل با رژیم وقت لبنان و گروه های مبارز فلسطینی ، از مدرسه صنعتی خارج شد و مسیر مبارزات خود را به طور مستقل ادامه داد. وی در میان گروه های مبارز فلسطینی ، خصوصا «الفتح» و رجال سیاسی و نظامی لبنان نفوذ و محبوبیت منحصربفردی داشت و رکنِ ارتباطی میان فلسطینیان و نهضت امام خمینی به شمار می رفت. با توجه به همین ویژگی ، محمدصالح حسینی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، عامل اصلی روابط سیاسی نظام انقلابی با فلسطینیان بود و از این مسیر در ماه های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی ، خدمات فوق العاده ارزشمندی را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارائه نمود و سرانجام نیز ، هنگامی که برای خرید تسلیحات مورد نیاز سپاه در لبنان به سر می برد ، به تاریخ 14 اسفند 1359 ، توسط سازمان اطلاعات رژیم بعث عراق ترور شد و به شهادت رسید.
برچسبها: سپاه پاسداران

برچسبها: نیروی زمینی عراق

برچسبها: عکس عراق ایران
برچسبها: یک نقشه, کالک, عراقی محور هجوم به خوزستان

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: اسرای عراقی در عملیات الی بیت المقدس
تصاویر منتشر نشده از حضور منافقین در سرکوب مردم عراق
برای دیدن دیگر تصاویر به -------------------ادامه مطالب بروید.
برچسبها: عکس, منافقین



