به باور زبانشناسان، زبان كردي با لهجههاي گوناگون آن، ضمن آن كه خود يكي از فروع زبان های ايراني است، با فارسي رايج، در الفاظ و معاني، قرابت و پيوستگي بيمانندي دارد. به طوري كه بيشتر واژههاي دو زبان، هم در ريخت لفظ و هم در ساخت معني، از يك ريشهي مشترك مشتق ميگردند. از سوي ديگر، آن دسته از واژگان باستاني كه در زبان كردي به كار ميرود، ميان ديگر تيرههاي ايراني، چونان گيل، تات، پشتون، تاجيك و ... همچنان به كار گفتار ميآيد.
آيينهاي ايراني، مانند نوروز، مهرگان، يلدا، سده و ...، ميان كردان با شكوهی بي مانند، برپا ميگردد و از تقدسی ويژه برخوردار است. تا امروز هم در ميان گروههاي بزرگي از كردان كه به فرقههاي كهن ديني اين سرزمين منسوبند، ردپاي بسياري از باورهاي ” مغاني “، ” مزدايي “، ” مزدكي “، ”زرواني “ و ” مانوي “ ديده ميشود كه نمادي از اعتقاد مشترك باستاني، آنان با كيشهاي ملي ايرانيان ميباشد.
از اين گذشته، روايات تاريخي، طايفه مغان يا نگهبانان دين باستاني ايران را از قوم ماد، يعني از تيره كردان معرفي ميكنند.
وجود آتشكده بزرگ ” آذر گشنسب “ در تخت سليمان كه آتش مقدس آن بيش از هزار سال خاموشي نگرفت، اين نظر را تقويت ميكند.
به گواهي تاريخ، از همان آغازکه سرنوشت مشترك و تاريخي اقوام ايراني رقم زده ميشد، كردان نقش بنياديني در شكلگيري محتوم آن داشتهاند. چنانكه در جنبش بزرگ ايراني نژادان براي جايگيري در بخشهاي باختري و جنوبي فلات ايران، كردان به همراه پارسيان، پيشآهنگ ديگر ايرانيان بودهاند.
دولت بزرگ ماد، يا نخستين دولت معظم ايراني پايه گرفته بر فلات ايران، ” كرد “ شمرده ميشود. زيرا كه مادها، اسلاف كردها هستند. كوروش بزرگ كه توانست، آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ايران را به زير يك پرچم درآورد، از سوي مادر نسبت به كردان ميبرد. اردشير بابكان بنيانگذار دولت بزرگ ساساني كه نسبت به بازرنگيان ميرساند، كرد تبار به شمار ميآمد.
روايتهاي تاريخي به روشني مينماياندكه طايفه ” بازرنگيان “ فارس ، از تيرهي كردان آن سرزمين بودهاند، همانگونه كه طايفهي شبانكاره هم كه از اواخر دورهي آلبويه، در درازاي چند سده در بخشي از سرزمين فارس، صاحب قدرت و شوكت بودهاند، از تبار كردان سرزمين فارس بشمارند.
تيرهي ايراني نژاد كرد در طول تاريخ، نه تنها داراي سرنوشت مشترك با ديگر تيرههاي ايراني نژاد فلات ايران هستند، بلكه در دورههايي از زندگي ملت ايران، با بر دوش كشيدن رسالت راهبري جامعهي بزرگ اقوام ايرانی، توانستند شكوهمندترين دوران سرافرازي تاريخ ايران را نيز پديد آورد. كششهاي تاريخي اين سرنوشت مشترك، سبب شده است كه حتا در دوران تجزيهي سرزمينهاي كردنشين از ايران ( چه بههنگام تسلط جبارانه امپراطوري عثماني و چه در زمان حكومت غاصبانهي دولتهاي مخلوق استعمار بر اين سرزمينها )، فرياد آزادگي بخش وحدت خواه مردم كرد براي پيوند با ميهن بزرگ جامعهي اقوام ايراني، خاموشي نگيرد.
امپراطوري عثماني، از زمره حكومتهايي بود كه پس از حكومتهاي تازيان، ” دين “ را ابزار كشور گشايي و سركوب ملتها و اقوام ديگر قرار داد. به گفتهي ” فردوسي “
زیان كسان از پي سود خويش
بجويند و دين اندر آرند پيش
در اين ميان، تنها مانع برابر به بردگي كشاندن ملتها به نام دين از سوي امپراطوري عثماني، ملت ايران بود. از اين رو، امپراطوري مزبور نه تنها با ملت ايران، بلكه با همهي وابستگان نژادي و فرهنگي ملت ايران، در ستيز بود. قتلعام مكرر شيعيان و سركوب بيوقفه كردها، از چنين دشمنيها، ريشه ميگرفت.
در سالهاي پایانی دهه آغازين قرن بیستم، ” تركهاي جوان “ در صحنهي سياسي امپراطوري عثماني، پديدار شدند. تداوم انديشهي آنان در قالب ” حكومتهاي كنوني تركيه “ موج تازهاي از دشمني و تهاجم بر ضد تيرههاي وابسته به ملت ايران را در پي داشت.
بدينسان، در آستانهي فروپاشي امپراطوري عثماني و زايش حكومت تركيه، ” شوونيسم نژادي “، جانشين ” شوونيسم مذهبي “ شد. نماد اين سياست تهاجمي نژادگرايانه، خلق پندار ” پانتركيسم “ ، از سوي تركهاي جوان بود كه تا به امروز نيز، همهي حكومتهاي حاكم بر تركيه، ميراث خونين آن را به دوش ميكشند.
اگر در گذشته، امپراطوري عثماني ” دين “ را ابزار سركوب قرار داده بود، دولتهاي تركيه در قالب انديشههاي نژادگرايانه، سياست قومكشي و پاكسازي نژادي را به مورد اجرا گذاردهاند.
از آشكارترين تظاهرات سياستهاي مزبور، قتلعام بيش از يك ميليون و نيم تن از همفرهنگان، همتاريخان و همريشگان ارمني ما، در 24 آوريل 1915 ( پنجم ارديبهشت ماه 1294 ) و كوشش در زدودن هويت اصيل كردها، زير نام ” تركان كوهستاني “ است.
در آغاز، برخورد كردهاي سرزمينهاي تجزيه شده برابر تبليغات و اقدامات نژادگرايان ” ترك “، شكل فرهنگي ـ سياسي داشت. بدين سان كوشش بر اين بود تا بيشتر، بر هويت تاريخي و ايراني و آريايي كردها تاكيد شود. اما به زودي با افزايش فشار توام با خشونت و كشتار براي ” ترك ساختن “ كردها و كردستان، مقاومتها، ژرفاي بيشتري يافت. بدينگونه که مبارزه براي دفاع از حقوق تاريخي و نژادي كرد، به صورت خيزشهاي مسلحانه در گوشه و كنار كردستان آن سوي مرز، ظاهر شد. مبارزات مسلحانهي ” شيخ سعيد هرتوشي “ و ” سيد عبدالقادر نقشبندي “ از اقطاب فرقه نقشبندي در سالهاي پاياني دوران امپراطوري عثماني را، ميتوان از مهمترين هستههاي اوليه اين مقاومت و خيزش مسلحانه نام برد.
به دنبال فروپاشي امپراتوري عثماني در پايان جنگ جهاني نخست و ايجاد حكومتهاي به اصطلاح عربي از سوي استعمار انگليس و فرانسه بر پهنهي متصرفات امپراتوري مزبور در خاور ميانه، دامنهي تجاوز بر كردها نيز گسترش يافت.
اين بار در كنار عنصر ترك، عنصر عرب نيز دست اندر كار اجراي ” سياست زمين سوخته “ در سرزمينهاي كرد نشين و ” نسل كشي “ كردها شد. برابر شدت يافتن ” كرد ستيزي “، دولتهاي استعمارگر و حكومتهاي دست نشاندهي آنان، مقاومت رهايي بخش و نبرد مسلحانهي كردها نيز، به سرتاسر كردستان اشغالي گسترده شد.
در اين ميان، رستاخيز آزادگي بخش ايراني نژادان كرد در قلمرو كشور استعمار ساخته عراق، به سبب پيوندي كه از آغاز، با مبارزات ضد استعماري شاخه ديگري از وابستگان فرهنگي ايران، يعني اكثريت شيعيان آن سرزمين داشت، از برجستگي ويژهاي برخوردار ميباشد.
خيزشگران ” كرد “ و ” قيامگران “ شيعه ( دو شاخهي نژادي و فرهنگي وابسته به ملت بزرگ ايران ). در مواقع بسيار و با همآهنگ كردن مبازات بر ضد استعمار انگليس و حكومت دست نشاندهي بغداد، خيزشهاي همگاني و فراگيري را در سرتاسر عراق برپا كردند. چنانچه به هنگام قيام شيعيان در اوايل شهريور 1301 خورشیدی( اواخراوت 1922 ) بر ضد دولت استعمارگر انگليس و حكومت دستنشاندهي آن در عراق كه شهرهاي مذهبي ميانرودان و نيز شهر بغداد را فرا گرفت، ”شيخ محمود برزنجي “ قطب بزرگ فرقهي قادري براي كاستن از فشار نيروهاي مشترك انگليس و عرب بر قيامگران شيعه، سرتاسر كردستان واقع در قلمرو عراق را بر عليه آنان شورانيد. بدينسان، قيام عليه سلطهي ظالمانهي استعمار، همه جاي عراق را دربرگرفت.
رزمجويان ” كرد “ در اين نبردها، ضربات سختي بر نيروهاي مشترك انگلستان و عرب وارد ساختند و شهرهاي كردنشين بسياري را از اشغال آنان خارج كردند. شيخ محمود برزنجي در مناطق آزاد شدهي كردستان آن سوي مرز، حكومت ” آريايي كرد “ را اعلام داشت.
اگرچه دولت انگليس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسيار توانست به كمك نيروهايي كه از هندوستان آورده بود، قيام عمومي مردم ميان رودان را سركوب كند؛ اما اقتدار استعمار انگليس با اين قيام دچار آسيب فراوان گرديد و از هيبت و قدرت آن نه تنها در ” ميان رودان “، بلكه در شبه قارهي هند نيز، كاسته شد.
با آغاز جنگ جهاني دوم، همآهنگي ميان جنبش ” كرد “ و نهضت شيعيان، به صورت قيامهاي گسترده و عمومي بر عليه نيروهاي انگليس و حكومت زادهي استعمار در ميان رودان، نمايان شد.
بر اثر اين قيامها و پشتيباني عمومي مردم، رشيدعالي گيلاني در هژدهم فروردين ماه 1319 خورشیدی ( 7 آوريل 1940 )، قدرت را در عراق به دست گرفت.
سران حكومت دست نشاندهي بغداد از عراق گريختند. دولت انگليس با بهره گيري از نيروهاي مستقر در اردن و پايگاههاي هوايي خود در عراق، پس از نبردهاي خونين بسيار، سرانجام قيام را سركوب كرد؛ اما ميان رودان و به ويژه مناطق كرد نشين اين سرزمين، همچنان ناآرام باقي ماند.
كردان ساكن شمال عراق، در سال 1319 خورشيدي ( 1940 ميلادي ) براي ادامهي مبارزه، حزب هيوا ( اميد ) را بنيان گذاردند. اما كمونيستها كه در جريان جنگ جهاني دوم، متحد انگليسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب ” هيوا “، سبب انشعاب اين حزب شدند.
پس از اين ناكامي، گروههاي مبارز كرد و برخي عناصر ناسيوناليست جدا شده از حزب هيوا، تشكيلات جديدي را به نام حزب رزگاري ( آزادي ) سازمان دادند. در سال 1325 خورشيدي ( 1946 ميلادي ) گروههاي فعال دو حزب زرگاري و ” هيوا “ براي تشكيل جبههاي واحد، در همايشي گرد هم آمدند و ” پارت دموكرات كردستان “ ( آن سوي مرز ) را بنياد نهادند.
همايش به اتفاق آرا، ملا مصطفي بارزاني رهبر جنگجويان كرد را كه در آن هنگام در حال نبرد با نيروهاي حكومت بغداد بود، به عنوان دبير كل حزب جديد برگزيد. در بيانيهي اين همايش، دفاع از حقوق تاريخي و نژادي همهي ايراني نژادان و وابستگان فرهنگي آنان در عراق، آرمان مبارزاتي پارت دموكرات كردستان اعلام گرديد. به دنبال كنگرهي مزبور، روزنامه خبات (كوشش ) به عنوان ارگان رسمي و تئوريك پارت دموكرات كردستان ( آن سوي مرز ) منتشر گرديد.
با تشكيل پارت دموكرات كردستان ( آن سوي مرز )، مبارزه عليه حكومت بغداد و سياستهاي تبعيض نژادي آن ، فراگيرتر شد. رستاخيز كردستان ( آن سوي مرز ) برخلاف همهي توطئهها و كارشكنيهاي دشمنان، به پيروزيهاي بزرگي در بعد نظامي و سياسي دست يافت و توانست، حقانيت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشكار كند.
ملا مصطفي بارزاني با اعلام اين نظر كه ” هر كجا كرد زندگي ميكند آن جا ايران است “ همواره بر پيوند ناگسستني تاريخي و نژادي كردان با ديگر ايرانيان تاكيد داشت. خواست مردم ايران نيز در ابراز همبستگي با تيرههاي ايرانينژاد نشسته در سرزمينهايتجزيه شده، در اعلام برادري ميان پان ايرانيستها و پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، مرز متجلي شد.
آرمان حزب پان ايرانيست، بر وحدت تيرههاي ايراني تبار و صيانت از جامهي بزرگ اقوام ايراني استوار است. همدلي مردم ايران، با نداي وحدت خواه رستاخيز كردان آن سوي مرز، در ” منشور سربلندي “ پان ايرانيستها ( بيست و هشتم آذر ماه 1343 )، چنين اعلام گرديد :
بند 3 ـ از حقوق همميهنان كرد و ديگر ايرانيان كه در ميان عربها به سر ميبرند، پشتيباني كنيد.
بند 5 ـ عراق كشور عربي نيست. اين خطه از آن كردها و ديگر ايرانيان و اقليتي از تازيان است.
بند 6 ـ پيوستن حكومت عراق به جرگهي حكومتهاي عربي، سلب حقوق همميهنان ايراني ما، در خطه باستاني تيسفون است.
بند 7 ـ بگذاريد جهانيان به تبعيضات و حقكشيهاي حكومت عراق نسبت به كردها و ديگر ايرانيان آن سامان، آگاه شوند.
در مقدمهي اين منشور آمده بود كه پان ايرانيستها، خود را ملزم به دفاع از كردان و ديگر ايرانيان ساكن عراق ميدانند.
پان ايرانيستها كوشش فراواني در رساندن صداي مظلوميت رستاخيز كردان آن سوي مرز، به گوش جهانيان و آشكار كردن جنايات ضدبشري و تبعيض نژادي حكومت خودكامهي بغداد بر عليه كردان و ديگر وابستگان نژادي و فرهنگي ايران و ديگر اقليتهاي ساكن عراق، به عمل آوردند. از جمله اين اقدامات، ميتوان از نامههاي دفتر مركزي حزب پان ايرانيست به آقاي ” تانت “ دبير كل وقت سازمان ملل متحد در سالهاي 1343 و 1344، ياد كرد.
در بخشهايي از نامهي چهارم بهمن ماه 1344 ( 24 ژانويه 1996 )، دفتر مركزي حزب پان ايرانيست، به آقاي ” تانت “ دبيركل وقت سازمان ملل متحد آمده بود :
... حوادث و وقايع يك صد و پنجاه سال اخير كه به دنبال نفوذ سياستهاي استعماري اروپا در آسيا به وقوع پيوست، منجر بهحوادث غير طبيعي وغير اصولي در تقسيمبنديهاي سياسي در اين منطقه گرديد كه از آن جمله، طرح ايجاد دولت عراق پس از جنگ جهاني اول ميباشد. به همان جهت نيز حكومت اين منطقه را در اختيار اقليت عرب قرار دادند كه اين امر، خود تجاوز آشكار به حقوق اساسي و انساني و سلب حقوق حقهي اكثريت مردم كشور عراق بوده است.
از آن جا كه اكثريت مردم كشور عراق، همواره بر اعادهي حقوق اساسي و تاريخي از دست رفتهي خود كوششهاي پيگير داشتهاند، هدف اقليت حاكم بر كشور مزبور، اين بوده است كه با نهايت شدت، مبادرت به ريشهكن ساختن اين جنبش ها، نمايد. به همان جهات، مبارزه با زبان، آداب و فرهنگ اكثريت غير عرب سرزمين عراق، كوشش براي از بين بردن آثار تاريخي موجود در عراق، تهديد و تجاوز به سازمانهاي فرهنگي ايرانيان مقيم عراق و ممنوعيت برگزاري اعياد ومراسم ملي و مذهبي ايرانيان و ايراني نژادان سرزمين عراق، همواره وجههي همت حكومت عراق بوده است. به راستي ميتوان گفت كه تاريخ حيات حكومت عراق از آغاز تا كنون، مصداق صريح و گويايي است، از نقض حق حاكميت مردم و نقض حقوق انساني ...
... حكومت عراق براي اجراي سياست نژادي فوقالذكر به وسيلهي آخرين تجهيزات نظامي و قدرت آتش، اكثريت غيرعرب سرزمين عراق، به ويژه كردهاي اين منطقه را مورد تجاوز و يورشهاي پيگير خود قرار داده است. دولت عراق، نه تنها هيچ يك از حقوق اوليهي انساني را كه هر يك از دول عضو سازمان ملل متحد مكلف به رعايت آن هستند، نسبت به اكثريت غير عرب ساكن قلمرو خود، رعايت نمينمايد؛ بلكه هر روز، بر خانهها، روستاها و مردم بيدفاع غير عرب، سيل گلوله و بمب آتشزا، روانه ميسازد ...
... دولت عراق براي اجراي سياست نژادي و پيروزي در جنگ شوم خونين نژادي كه در قلمرو خود ايجاد كرده است، از سياست زمين سوخته پيروي ميكند. بدينسان كه مزارع، روستاها، آباديها و قراء و قصبات مردم غير عرب قلمرو خود، به ويژه كردهاي ايراني نژاد را پس از ويران ساختن، با بمبهاي آتشزاي ناپالم و وسايل ديگر ميسوزاند. به ناچار آن تعداد از ساكنان اين مناطق كه از چنگال مرگ گريختهاند، بايد به كوهستان پناهنده گردند ...
اكنون در اين نامه از ذكر جزييات امر در اين خصوص خودداري ميگردد و نظر آن جناب را به نامهي آقاي مصطفي بارزاني رييس انجمن فرماندهي رستاخيز ملي كردستان عراق و رهبر حزب دموكرات كردستان جلب مينمايم كه در تاريخ 1 / 1 /1966 به حضور آن جناب ارسال داشتهاند. در نامه مزبور و منضمات آن، فهرست كاملي از قراء و قصباتي كه توسط ارتش عراق به آتش كشيده شده است و نيز تلگرافهايي كه مقامات مسئول حكومت عراق براي آتش زدن آباديهاي كرد نشين به واحدهاي نظامي مخابره نمودهاند، ذكر گرديده است ...
در اين نامهها، موارد متعددي از نقض حقوق انساني و نژادي كردان و ديگر ايراني نژادان ساكن عراق از سوي حكومت بغداد، آورده شده است.
در پاسخ به اين نداي يگانگي خواه پان ايرانيستها، شادروان ملا مصطفي بارزاني رهبر پارت دموكرات آن سوي
مرز، نوشت :
... ما به نام همنژادان كرد ... از شما سپاسگذاري و قدرداني مينماييم برابر آن همه كوششهاي حزب پان ايرانيست و روزنامه خرم خاك و خون كه از هر جهت از رستاخيز ما پشتيباني ميكنند و براي روشن نمودن آرمانهاي احقاق كننده رستاخيز ما، همواره كوشا هستند. ما همه، آرزو داريم كه شما همواره براي خدمت به نژاد دلاور ايراني و رسيدن به آرمانهايتان نيرومند و پيروز باشيد.
پاينده باد همكاري و برادري ميان حزب پان ايرانيست و پارت دموكرات كردستان.
( روزنامه خاك وخون ـ شماره 178 ـ 15 دي ماه 1345 خورشيدي )
از سوي ديگر سازمانهاي حزب پان ايرانيست در خارج از كشور، با همكاري سازمان همميهنان كردهاي آن سوي مرز در اروپا و آمريكا، به افشاي جنايات حكومت عراق و نقض حقوق انساني كردان پرداختند. اين سازمانها، ضمن تماس با محافل و مجامع جهاني، درصدد جلب حمايت و كمك و همدلي و همكاري آنان با كردهاي ساكن عراق، برآمدند. نشريات حزب پان ايرانيست نيز در خارج از كشور مانند نشريه ” ناسيوناليسم “ در اروپا و ” پندار “ در آمريكا، به آگاهانيدن ايرانيان پيرامون جنايت حكومت بغداد پرداختند.
روزنامهي خاك و خون در شماره هاي خود، با چاپ خبر جنايتهاي رژيم خودكامه و تبعيض نژادي بغداد و گزارش اخبار نبردهاي آزادگي بخش رستاخيز كردستان آن سوي مرز، مردم ايران و جهان را در جريان حوادث و رويدادهاي آن سرزمين قرار ميداد. از اين راه، ضمن آشنا كردن مردم با خواست به حق رستاخيز كردان آن سوي مرز، همدليهاي بسياري را نسبت به سرنوشت ” كردان “ برميانگيخت. در اين ميان، برخي از همميهنان كرد آن سوي مرز نيز، داراي ستونهاي ثابت در روزنامه خاك وخون بودند. در اين ميان، بايد به ويژه از كوششهاي خستگي ناپذير ” ملا جميل روژبياني “ كه با مقالات خود زير نام ” صالح همميهن كرد آن سوي مرز “ مردم ايران و افكار عمومي جهانيان را با جنايتها و تبعضهاي نژادي و مذهبي حكومت خودكامه بغداد آشنا ميكرد، به نيكي ياد كرد.
همچنين پان ايرانيستها، تسهيلات تشكيلاتي خود را سرتاسر نوار مرز شمالغربي كشور، در اختيار پارت دموكرات آن سوي مرز قرار داده بودند. به طوري كه پرچم پان ايرانيستها و پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، بر فراز ساختمانهاي دفترهاي پان ايرانيستها در مناطق مزبور، در كنار هم در اهتزاز بودند. پيشمرگان رستاخيز كردستان آن سوي مرز، در كنار اندامان حزب پان ايرانيست درنشست هاو تظاهرات یکدیگرکه در شهرها و روستاهاي شمال غرب كشور تشكيل ميشد، شركت ميكردند.
به عنوان نمونه از اجتماعات توامان اندامان حزب پان ايرانيست و پيشمرگان پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز در شهرها و روستاهاي شمال غرب كشور، ميتوان به تظاهرات مشترك در آبان ماه 1353 خورشيدي در مناطق ياد شده اشاره كرد. گزارش كامل اين تظاهرات در شمارههاي آبان ماه سال 1353 روزنامه خاك و خون چاپ شده است.
در آبان ماه 1345 ( نوامبر 1966 ميلادي ) در هفتمين همايش پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، نامه دفتر مركزي حزب پان ايرانيست در دفاع از آرمان رستاخيز كردستان آن سوي مرز، خوانده شد. در اين نامه، بار ديگر روابط برادرانهي دو حزب و ادامه تلاش مشترك در راه تحقق آرمان وحدت جامعهي بزرگ اقوام ايراني، مورد تاييد قرار گرفت.
در بخشهايي از نامهي 18 / 8 /1345 حزب پان ايرانيست به همايش هفتم پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز آمده بود :
... ما به خوبي از مبارزات دليرانهي همنژادان كرد آن سوي مرز، آگاهيم و ميدانيم كه با چه شور و دليري برابر ظلم و تعدي به پا خاستيد و چه رزم شرافتمندانه و پيروزي بخشي را، براي كسب حقوق حقه خود استقبال نموديد.
... حزب پان ايرانيست تنها در سالهاي اخير كه رستاخيز نجات بخش هم نژادان كرد آن سوي مرز، تحت رهبري پارت دموكرات كردستان، گسترش و پيروزي بيشتري يافته است، بر حقوق تضييع شده آن همنژادان و نيز از رنجها و مصائبي كه سياستهاي استعماري بر همنژادان كرد آن سوي مرز و ديگر همنژادان ما در سرتاسر آسياي ميانه وارد آوردهاند، توجه و آگاهي نيافته است، بلكه از سالها پيش بر آنها، آگاه بوده است ...
... جنبش ما و رستاخيز شما، هر دو از يك ريشه سيراب ميگردند و هر دو به مانند شاخههاي برخاسته از يك بن نژادي و فرهنگي است. پان ايرانيستها در آن زمان كه پيشمرگان دلير كرد در سنگر دشتها و كوهستانهاي كردستان آن سوي مرز، نبرد دليرانهاي را دنبال ميكردند، نهايت كوشش وتلاش را نمودند تا حقيقت و حقانيت آن رستاخيز، بر همنژادان ايراني، هر چه بيشتر و درخشانتر آشكار گردد. براي انجام اين منظور روزنامه خاك وخون و همه سازمانها و نشريات حزبي تا آنجا كه قدرت و توانايي داشتند، چه در ايران و چه در كشورهاي ديگر، مجاهدت نمودند. ...
... براي دفاع از زندگي و دودمان و شهر وديار و نژاد و نياخاك خويش، بايد هر چه بيشتر با يكديگر باشيم و دستهاي دوستي و يگانگي را، هر چه گرمتر بفشريم. ...
... اين همدلي و همآهنگي ميان دو رستاخيز وابسته به نژاد و سرزمين ما، واقعهاي نيكو و پيروزي بخش است كه عليرغم خواستههاي استعمارگران و دشمنان ديرينهي ما، به وقوع پيوسته است ... ( روزنامه خاك وخون ـ شمارهي 157 ـ 22 آبان ماه 1345 )
نزديكي مواضع سياسي و يگانگي آرماني پان ايرانيستها و نهضتهاي رهايي بخش كردستان آن سوي مرز، باعث شد كه پس از سالها جدايي و تجزيه بلندترين گام در راه وحدت سرزمينهاي تجزيه شده برداشته شود و فريادهاي يگانگيجويي از دو سوي مرزهاي تجزيه، به هم بپيوندد و به ” وحدت “، تجسم بخشد.
روز آدينه، شانزدهم تير ماه 1346، هيات نمايندگي پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، با پيام همدلي، همآوايي و يگانگي ملا مصطفي بارزاني رهبر آن حزب، در همايش پان ايرانيستها در تهران شركت كرد.
اين نخستين بار بود كه براي تجسم بخشيدن به وحدت، دو حزب وحدت طلب از دو سوي مرزهاي تجزيه، با يكديگر، اعلام برادري ميكردند و هم آوا ميشدند، تا در راه وحدت، بيش از پيش كوشا باشند.
در اين همايش، پيام ملا مصطفي بارزاني رهبر پارت دموكرات آن سوي مرز، در ميان شور وهيجان بسيار، از سوي نمايندهي آن حزب خوانده شد. پيام گرم ” ملا “ و پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، پيام پيوند رستاخيز آزادگي بخش كردستان آن سوي مرز، با ديگر مردم ايران و نيز اعلام برادري ميان پارت دموكرات آن سوي مرز، با نهضت پان ايرانيست بود. اين پيام، نداي وحدت و يگانگي بود، از پس سدههاي تجزيه و پراكندگي. در بخشهايي از اين پيام وحدت آفرين، آمده بود :
چه بهجاست در آستانهي پنجمين همايش حزب پر افتخاري كه نشان داد جداييهاي ظاهري ميان تيرههاي يك نژاد، نميتواند پيوندهاي عميق و ناگسستني تاريخي و نژادي و فرهنگي آنان را از ميان بردارد، پاكيزهترين درودها و سپاسهاي خود و خالصانهترين و گرمترين سلام پارت دموكرات كردستان ” حزب برادر “ و شورانگيزترين درودهاي همه رزمندگان رستاخيز آزادگي بخش كردستان اين سو، به ويژه پيشمرگان دلاور و قهرمان رستاخيز را، به پيشگاه كنگره سرافراز حزب برادر و همه زنان و مردان آزادهاي كه در سنگر حزب شكست ناپذير پان ايرانيست، گرد هم آمدهاند، گسيل دارم ...
... به راستي، در آن زمان كه همه تيرههاي نژاد ما در پهنهي نياخاك خود، يگانه و آزاد و سربلند، زيستي در خور اين نژاد و اين نياخاك داشتند، جهان پيرامون ما، به ويژه آسياي ميانه، در آرامش وصفاي زندگي، در كار ساختن و آفريدن بود و مردان بلند بالاي نژاد ما، هر يورش را كه از باختر، آهنگ ويراني آسياي پرشكوه را داشت، با شكست دمساز ميكردند و نبردهاي هفت صد ساله ايران برابر روم، نشاني از اين قهرمانيها است كه نگذاشت آيين بردگي پرور روم، از معبر پولادين سرزمين آرينهاي آسيا، به سوي خاور راهي بگشايد.
اين به جاست كه ما و شما، به خود بباليم و چونان گذشته، دست در دست هم، در راه آزادگي نژاد و نياخاك خود و در هم شكستن توطئههاي استعماري شوونيستها، نبردي همآهنگ را دنبال كنيم.
در خاتمه ... بار ديگر درودهاي ” آرينها “ را از سوي خود و رستاخيز آزادگي بخش كردهاي اين سوي مرز و مكتب سياسي و كميته مركزي پارت دموكرات كردستان عراق به سوي كنگره پنجم حزب برادر ” پان ايرانيست “، ميفرستم.
رهبر رستاخيز و رييس پارت دموكرات كردستان عراق
ملا مصطفي بارزاني
دوازدهم تير ماه 1346 موافق دوم ژوئيه 1976
( روزنامه خاك و خون ـ شماره 246 ـ يكشنبه 18 تير ماه 1346 )
بدينسان، پس ازگذشت نزديك به دو سده از تجزيه سرزمينهاي ايراني نشين، روز شانزدهم تيرماه1346، سرفصل نويني در تاريخ همدلي و يگانگي مردم ايران در دو سوي مرزهاي تجزيه، بهشمار مي رود. بايد اين دوستي ها و برادري ها را ژرفتر كرده و آن را به وحدت و يگانگي رساند.
در سال 1347، به دعوت رسمي پارت دموكرات كردستان آن سوي مرز، هياتي از سوي حزب پان ايرانيست، به آن ديار گسيل شد. در اين هيات، آقايان دكتر عاملي تهراني، محمدعلي زرشكي، دكتر عباس روحبخش و دكتر هوشنگ، طالع عضويت داشتند.
در اقامت چند روزه در كنار اقامتگاه ملامصطفي بارزاني رهبر پارتدموكراتكردستان، سخن از برنامههاي آيندهي دو تشكيلات رفت و كارهاي مشتركي كه بايد انجام شود. هيات گسيل شده از تهران، از خواست افراد براي پيوستن به صفوف مبارزان پيشمرگان گفتند ؛ اما رهبر پارت دموكرات آن سوي مرز، اين كار را صلاح ندانست، زيرا بر اين باور بود كه اين كار، حربهي تبليغاتي به دست حكومت بعث بغداد به عنوان حضور رزمندگان غير محلي در مبارزه، ميداد. ”ملا “ سخن از بردن دوبارهي پايتخت ايران به تيسفون، ميگفت و با اميد و سرشار از نيرو، از پيروزي نزديك، سخن ميگفت. براي هيات گسيل شده از تهران، شاهنامه خواند، با آواي گرم و سبك ويژه، خيزش كاوهي آهنگر عليه ضحاك را فرو خواند.
در نشستهاي كاري فشرده، برنامههاي آيندهي مبازاتي مشترك، مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت و تصميمها از سوي دو طرف، يادداشت شد.
هيات از صحنهي نبرد ” هندرين “ كه در آن پيشمرگان، شكست سختي را به نيروهاي حكومت بعث عراق وارد كرده بودند، ديدن كرد و عكسهايي به عنوان يادگاري برداشته شد و ...
پيوست
جمعيت ” كرد “ در آن سوي مرزها
مجموع جمعيت ” كرد “ در آن سوي مرزها كمابيش، 29 ميليون تن برآورد ميگردد1 :
الف ـ در قلمرو جمهوري تركيه
كردهاي ساكن قلمرو جمهوري تركيه، در نشريات آماري و مكاتبات رسمي دولت تركيه، به عنوان تركهاي كوهستاني “، نام برده ميشوند.
جمعيت كردهاي ساكن تركيه، بيش از 21ميليون تن برآورد ميگردد. اين رقم كمابيش 29 درصد از كل جمعيت مزبور را دربرميگيرد2. كردها در ده استان تركيه، واقع در خاور و جنوب خاوري كشور مزبور، داراي اكثريت هستند. شهرهاي وان، ديار بكر، ارضروم، تبليس و ... در حوزهي سرزمينهاي كرد نشين قرار دارند.
در آمارهاي رسمي دولت تركيه، ارقام واقعي مربوط به جمعيت كردها، منتشر نميگرددو در بيشتر نشريات آماري كشور مزبور، نام ” كرد “ به چشم نميخورد و از آنان به نام ” تركهاي كوهستاني “ ، نام برده ميشود.
ب – در قلمرو جمهوري عراق
جمعيت كردهاي ساكن قلمرو حكومت عراق كه بيشتر در شمال كشور مزبور متمركزند، كمابيش3/5 ميليون تن برآورد ميگردد.
اين جمعيت 5/26 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيرد. شهرهاي مهم كردنشين قلمرو حكومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سليمانيه، كركوك، موصل و ...
پ – در قلمرو جمهوري سوريه
بيشتر كردهاي ساكن سوريه، در سهبر مرزي عراق ـ تركيه ـ سوريه و همچنين در اطراف دمشق ساكن هستند. جمعيت كردهاي ساكن كشور مزبور حدود 9/1 ميليون تن برآورد ميگردد كه كمابيش 9 درصد كل جمعيت كشور مزبور را تشكيل ميدهد. بخش قابل ملاحظهاي از ساكنان بلنديهاي گلان ( جولان ) نيز كرد هستند.
ت ـ جمهوري ارمنستان
جمعيت كردهاي ساكن قلمرو ارمنستان كه بيشتر در بخشهاي خاوري جمهوري مزبور ساكناند، كمابيش 350 هزار تن برآورد ميگردد كه 9 درصد جمعيت ارمنستان را تشكيل ميدهند.
ث ـ جمهوري آذربايجان ( اران )
كردهاي ساكن اين جمهوري در منطقه ” لاچين “ قرهباغ متمركز هستند و جمعيت آنان كمابيش 30هزار نفر برآورد ميگردد.
ح ـ جمهوري تركمنستان
كردها در اين جمهوري نوخاسته پراكندهاند. در برگهاي هويت جمهوري مزبور، ايرانيان و ايراني نژادان را، زير عنوان ” كرد “، رده بندي ميكنند. جمعيت كردهاي ساكن جمهوري تركمنستان، با تعريف بالا، بيش از پانصد هزار تن برآورد ميشوند. البته همچنانچه گفته شد، در اين آمار بيشتر ايرانيان، مردم اران و ...، را نيز در بر ميگيرد.
پينوشتها : 1 ـ بر پايهي منابع گوناگون . 2 ـ جمعيت تركيه و ديگر كشورها، برپايهي آمارنامه Fischer Welt Almanach 2009
عبدالله مرادعليبيگي منبع: مركز پژوهش هاي كاربردي
برچسبها: نهضت پان ايرانيسم و رستاخيز كردستان آن سوي مرز

