صفحه نخست ارتباط با ما آرشیو مطالب لینك RSS
كاربر میهمان خوش آمدید
جمعه ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
کودکی بیش نبود که پدر آسمانی شد.

هنگام ورود به دانشگاه همه گفتند : فرزند شهید است .

لغت نامه ؟

فرزند شهید = سهمیه

ولی هیچ کس ، هیچ وقت نخواهد دانست که کلاس اول وقتی خواستند

به او یاد بدهند بنویسد : بابا

یک هفته در تب سوخت...

 

 از زبان فرزند جانباز

دويدم و دويدم/سرکوچه رسيدم

بند دلم پاره شد/از اون چيزي که ديدم

بابام ميون کوچه/افتاده بود رو زمين

مامان هوار مي زد/شوهرمو بگيرين

مامان با شيون و داد/مي زد توي صورتش

قسم مي داد بابارو/به فاطمه ، به جدش

تو رو خدا مرتضي/زشته ميون کوچه

بچه داره مي بينه/تو رو به جون بچه...

تو سينه و سرش زد/هي سرشو تکون داد

رو به تماشاچيا/چشماشو بست و جون داد

سوي بابا دويدم/بالاسرش رسيدم

از درد غربت اون/هي به خودم پيچيدم

درد غربت بابا/غنيمت نبرده

شرافت و خون دل/نشونه هاي مرده

اي اونايي که امروز/دارين بهش مي خندين

براي خنده هاتون/دردشو مي پسندين

امروزشو نبينين/بابام يه قهرمونه

يه روز به هم مي رسيم/بازي داره زمونه

موج بابام کليده/قفل در بهشته

درو کنه هرکسي/هر چيزي رو که کشته

يه روز پشيمون مي شين/که ديگه خيلي ديره

گريه هاي مادرم/يقه تونو مي گيره


برچسب‌ها: فرزند شهید, سهمیه
ارسال شده توسط شورای نویسندگان در ساعت 21:18 |