روح الله رضواني1
چكيده
تحليل محتوا يكي از مباحث مهم و كاربردي است كه پژوهشگران با استفاده از اين روش، به وارسي دادههاي خود ميپردازند. روش تحليل محتوا كمّي است و در مباحث علوم اجتماعي كاربرد زيادي دارد. از اين طريق ميتوان به تحليل گفتار، نوشتار، از قبيل مقالات، كتابها، سنخرانيها، فيلم، تصاوير، حركات، نحوۀ اداي كلمات، تكرار كلمات، لحن بهكار رفته در كلام و غيره پرداخت. تحليل محتوا به محقق كمك ميكند تا لايههاي پنهان و زيرين پديدههاي مرتبط با موضوعِ پژوهش را بدست آورده، به اهدافي كه پژوهش در راستاي آن انجام ميگيرد، نزديك شود. اين مقاله با رويكرد تحليلي و اسنادي به بررسي كم و كيف تحليل محتوا ميپردازد.
كليد واژهها: تحليل، محتوا، متن و پيام.
مقدمه
تحليل محتوا روشي است كه ميتوان آن را درباره انواع گوناگون پيامهاي مندرج در آثار ادبي، مقالهها، اسناد رسمي، خطابهها، اعلاميههاي سياسي، گزارشهاي اجتماعات، برنامههاي شنيداري و ديداري و گزارش مصاحبههاي نيمه رهنمودي به كار بست. واژههايي كه نويسنده، سخنران يا پاسخگو به كار ميبرد، بسامد آنها، وجه آرايش آنها در جمله، ساختمان خطابه و چگونگي بسط آن، منابع اطلاعاتي هستند كه بر مبناي آنها محقق ميكوشد به شناختي دست يابد. اين شناخت ممكن است درباره خود گوينده باشد. مثلاً، ايدئولوژي يك روزنامه، تصورات يك شحض يا منطق يك سازمان يا يك گروه، از راه مطالعه اسناد داخلي، يا درباره وضعيتهاي اجتماعي كه خطابه در آن توليد شده است. مثلاً، شيوه جامعه پذيري در خطبههاي نماز جمعه، كتابهاي درسي، و يا دربارة تجربهاي تعارضآميز همچون، تبليغات زمان جنگ.
روشهاي تحليل محتوا ايجاب ميكند كه از فنون نسبتاً دقيقي استفاده شود. مثل محاسبه بسامدهاي نسبي يا همبستگيهايي كه ميان واژهها به كار رفته. تنها به كمك روشهاي ساخته شده و با ثبات است كه محقق ميتواند تفسيري عيني و خارج از مدار ارزشها و تصورات شخصي خود ارائه دهد.
برخلاف زبان شناسي، هدف تحليل محتوا در علوم اجتماعي فهم كاركرد زبان به عنوان زبان نيست. همچنين منظور از مطالعه دقيق و موشكافانه جنبهها صوري خطابه اين نيست كه از آنها معلوماتي درباره موضوعي خارج از خودشان كسب كنيم. از اين رو، جنبههاي صوري ارتباط كلامي به عنوان شاخصهاي فعاليت معرفتي گوينده، معاني اجتماعي يا سياسي گفتار وي يا مصرف اجتماعي، كه از ارتباط كلامي بهدستميآورد، ملاحظه ميشوند.
تحليل محتوا در تحقيق اجتماعي روز به روز اهميت بيشتري پيدا ميكند. دليل آن، امكاني است كه براي تحليل منظم اطلاعات و اظهار نظرهاي عميقتر و پيچيدهتر مثل گزارش مصاحبههاي نيمه رهنمودي عرضه ميكند. روش تحليل محتوا، يا دست كم برخي گونههاي آن، وقتي كه موضوع كار آن از مواد ارزشمند تهيه شده باشد، بهتر از هر روش تحقيق ديگري اجازه ميدهد تا دقت عمل روش شناختي و ژرفا نگري را، كه معمولاً به آساني بدست نميآيد، به شيوه هماهنگي بر آورده سازد.
تحليل محتواي كمّي، زماني كه با يك فرضيه يا سوال روشن روبرو باشد، داراي كارايي بيشتري نسبت به زماني خواهد بود كه محقق بدون فرضيه و سؤال به جمع آوري دادهها بپردازد. داشتن فرضيه و سؤال به اين معناست كه طرح تحقيق ميتواند فقط روي دادههاي مربوط متمركز شود. از آن مهمتر اينكه محقق با يك فرضيه يا سؤال روشن ميتواند نوع تحليلي را كه به فرضيه يا سؤال ميپردازد، در ذهن خود مجسم سازد.
تاريخچة تحليل محتوا
استفاده از مباحث تحليل محتوا در متن، به دوران بسي دور بر ميگردد. آنگونه كه از تاريخ بر ميآيد، در عصر طلايي تمدن يونان باستان مباحث تحليل محتوا مورد بهرهوري قرار ميگرفته است.1 به نظر ميرسد، استفادة تاريخي تحليل محتوا در بعد علمي آن را ميتوان به بهرهگيري از تحليل محتوا در شناخت كلمات، لغات و اصطلاحات كتابهاي مقدس مثل تورات، انجيل، قرآن نسبت داد. با توجه به عمق معاني در كتابهاي مقدس، مفسران به تحليل محتواي لغات و مفاهيم آن ميپرداختند. از سوي ديگر، براي تفكيك عبارتي كه به متون مقدس نسبت داده شده بود، به واسطه تحليل محتوا مورد شناسايي قرار ميگرفت.2 گويا اولين مورد مستند تحليل كمي متون به قرن هجدهم بر ميگردد. فردي سوئدي به نام دورينگ(1955-1954) ماجرايي را در مورد90 سرود مذهبي شرح ميدهد كه بحث دربارة خطرناك بودن مضمون اين اشعار ميباشد و براي رهايي از اين ماجرا، به كمك از تحليل محتوا، مقايسه اي ميان متون انجام ميگيرد. در آلمان، لوبل(1903) طرح طبقه بندي گسترده را براي ساختار دروني محتوا با توجه به كاركرد روزنامهها انتشار ميدهد.3 بايد توجه داشت كه در متون ادبي تحليل محتوا براي شناخت سبك كلمات و مضاميني كه به مؤلف نسبت داده ميشده و شناخت دوره اي كه نويسنده به آن تعلق داشته، با در نظر گرفتن شرايطي كه بر جامعه آن روز حاكم بوده انجام ميگرفته است. براي مثال، ميتوان از سبك ملك الشعراي بهار ياد نمود كه براي شناخت ورود لغات عربي در كتابهاي فارسي در طي قرن چهارم و پنجم از تحليل محتوا استفاده ميكرده است.4
تعريف تحليل محتوا
تحليل محتوا روش تحقيقي است براي گرفتن نتايج معتبر و قابل تكرار از دادههاي استخراج شده از متن.5 تحليل محتوا «هر فني است كه به كمك آن، ويژگيهاي خاص پيامها را به طور نظام يافته و عيني مورد شناسايي قرار ميدهند.»6 وَليزر و وينر تحليل محتوا را هر رويه نظام مندي كه به منظور بررسي محتواي اطلاعات ضبط شده باشد تعريف ميكند. كريپندورف آن را به عنوان يك فن پژوهشي براي ربط دادن دادهها به مضمون آن به گونهاي معتبر و تكرار پذير تعريف ميكند.7 بنابراين، تحليل محتوا عبارت است از: فني كه به وسيله آن مشخصات خاص پيام به طور روشمند و دقيق جهت استنباط علميشناسايي ميشوند. دقت و عينيت امر متضمن آن است كه تحليل مبتني بر قواعد مشخصي باشد تا به دانش پژوهان امكان دهد از پژوهشهاي مختلف به نتايج يكسان مورد نظر دست يابند.8 كرلنگر بر اين باور است كه تحليل محتوا داراي ويژگيهاي زير ميباشد:
الف) تحليل محتوا روشي نظاممند است؛ به اين معنا محتوايي كه قرار است مورد ارزيابي قرار گيرد، بايد براساس قواعد روشن و ثابتي برگزيده شود.
ب) تحليل محتوا روشي عيني است. بنابراين، ساختههاي ذهني پژوهشگر نبايد در آن دخالت داشته باشد.
ج) از آنجايي كه تحليل محتوا كمي است، هدف اصلي تحليل محتوا بازنمايي دقيق مجموعه اي از پيام ميباشد.9
مراحل تحليل محتوا
تحليل محتوا نوعي بررسي اسناد و مدارك ميباشد كه ممكن است شخص پژوهشگر يا افراد ديگـر به جمعآوري آن پرداختـه باشنـد. ولي تحليـل و وارسي آن توسط شخص محقق انجـام ميگيرد كه كلمات، عبارات، اسامي، بندها، تصاوير، موضوعها يا هر جلوة ويژهاي كه مورد نظر پژوهشگر است در برگه ثبت ميگردد. با وجود تنوع اسناد و مدارك، از روش علميبراي تحليل آن استفاده ميشود. فرايند كلي عمليات تحليل محتوا عبارت است از:
1. موضوع مورد مطالعه از قبل تعيين ميگردد كه ميتواند لغات، جملات، عناوين اصلي مقالات و موارد مشابه آن باشد. به عنوان نمونه، پژوهش براي بدست آوردن بار ارزشي به كار رفته در يك مقاله انجام ميگيرد.
2. بيـان يك چارچوب كه تئـوري تحقيق بر آن مبتني است. با توجـه به تئوري موجود، فرضيهها و متغيرهاي مرتبط با مفاهيم مشخص ميگردد و با استفاده از روش مناسب براي متغيرهاي مورد نظر و با اهدافي كه بر آن مترتب ميباشد، به تحليل دادهها پرداخته ميشود.
3. در نظر گرفتن وسيلهاي براي اندازه گيري متغيرها. به عنوان مثال، تهيه فهرستي از واژگان كليدي به قصد شمارش آن و بدست آوردن معاني كه در آن واژگان قصد گرديده است.
4. تهيه و تنظيم ابزارِ جمع آوري اطلاعات با توجه به موضوعي كه قرار است پژوهش در آن انجام گيرد.
5. جمع آوري اطلاعات مربوط به طرح تحقيق. با در نظر گرفتن زمان مشخص و مكاني كه قرار است عمليات در آن انجام گيرد. در ضمن لازم است به جمع آوري متنها يا واژههايي پرداخته شود كه به طور عموم در مسئلة مورد پژوهش كاربرد داشته باشد. پس از انجام مراحل فوق، دادههاي جمع آوري شده به دستههاي مختلف طبقه بندي ميگردند.
6. پژوهشگر پس از جمع آوري اطلاعات، به تجزيه و تحليل آن دسته از دادههايي ميپردازد كه با فرضية تحقيق مرتبط ميباشد تا بتواند نتايج مورد نظر را بدست آورد.10
محورهاي مناسب براي تحليل محتوا
از جمله محورهاي مناسب براي تحليل محتوا عبارتند از: گزارشهاي بايگاني شده، اسناد و مدارك، نامهها، خاطرات، مقالات روزنامهها، يادداشتهاي جلسات زنده، فيلمها، برنامههاي همايش راديو و تلويزيون.11 به عنوان مثال، ميتوان از طريق تحليل محتوا، به مقايسه ميان قرآن و نهج البلاغه در مورد تعداد كلماتي كه لفظ «الله» به كار رفته پرداخت. با تهيه يك جدول به جمع آوري كلمات بكار رفته با لفظ جلالة «الله» در اين دو كتاب در دو ستون جداگانه مبادرت ورزيد. آنگاه با روش تحليل محتوا، در عين توجه به تأكيدات به كار رفته با لحنهاي خاص، همراه كلمة «الله» در اين دو كتاب به ويژه در كتاب نهج البلاغه ميتوان به شرايط حاكم بر جامعه اي كه حضرت علي(ع) در آن ميزيسته دست يافت؛ زيرا از نقل قولهاي تاريخ اين گونه بر ميآيد كه گروه كثيري از مردم به دليل كرامتي كه از حضرت علي(ع) مشاهده مينمودند، نسبت به حضرت غلو مينمودند. از اينرو، حضرت در سخنان خود واژه «الله» را همراه با تأكيدات خاص بسيار به كار ميگرفت تا جاهلان را از ظلالت و گمراهي نجات بخشد.
كاربرد تحليل محتوا
1. معمولترين استفاده از تحليل محتوايي، توصيف خصوصيات پيام است. به عنوان مثال، براي فهم درست متون درسي، سخنرانيها، روزنامهها و مجلات، ميتوان آنها را تحليل محتوا نمود تا بتوان ارزشها و نظريات به كار رفته در آنها را بدست آورد.
2. تحليل محتوا به ما كمك ميكند تا اهداف فرستندة پيام را به دست آوريم و دلايل ارسال پيام و نتايج مترتب بر آن را مورد بررسي قرار دهيم. از اينرو، تحليل متون براي فهم و درك پيام و بيان دلايل ارسال كنندگان پيام و هدفي كه بر آن مترتب ميباشد، لازم به نظر ميرسد. به عنوان نمونه، با تجزيه و تحليل محتواي پيام، رهبر يك حزب سياسي به مخاطبان خود، ميتوان به راحتي اهداف آن را بدست آورد.
3. در تحليل محتوا، پژوهشگران به دنبال شناخت اثر پيام بر روي مخاطبـان و گيرندة آن ميباشنـد. مثلاً، افرادي كه پيام براي آنها ارسال ميشود، مورد مطالعه قرار ميگيرند تا ميزان تأثير پيام بر افراد اندازه گيري شود و اثر مثبت و يا منفي آن بدست آيد. و در صورت لزوم، به اصلاحات پيام پرداخته شود.
4. شناخت اثـر و نويسنـدة آن، در اين روش، پژوهشگـر محـور فعاليت خـود را متمركز بر واژههاي به كار رفته در متن ميكند كه تحليل محتوا بر روي آن انجام ميگيرد. مثلاً، افراد با توجه به ويژگيهاي شخصيتي خود از واژگاني خاص در نوشتار خود سود ميجويند. فراواني واژهها و نحوه تركيب آنها در ميان افراد متفاوت ميباشد. بنابراين، با در دست داشتن اثري از افرادي كه احتمال دارد اثر مجهول الهويت به او تعلق داشته باشد، به شناسايي صاحب اثر پي برد.
5. از تحليل محتوا ميتوان براي پاسخ به پرسشهايي كه ممكن است پژوهشگران مطرح نمايند نيز استفاده نمود.
6. كاربرد تحليل محتوا ميتواند براي بررسي جنبههايي از فرهنگ و تغييرات فرهنگي مورد استفاده قرار گيرد. به عنوان مثال، ميتوان اشعار، ادبيات و هنر يك فرهنگ را در زمان خاصي مورد تحليل قـرار داد تا ارزشهاي موجـود در آن عصـر بدست آيد و يا به مقايسـة ارزشها در زمانهاي متعدد مبادرت ورزيد و دگرگوني ارزشها را در طول زمان اندازه گيري نمود. به عنوان مثال، ميتوان از پژوهشي نام برد كه توسط شخصي به نام «ديويد مك كله لند» انجام گرفته است. ايشان «توفيق افراد در فرهنگهاي مختلف» را از طريق تحليل محتواي ادبيات آنان مورد ارزيابي قرار داد و بدين نتيجه رسيد كه افراد موفق داراي ارادۀ قوي هستند و براي بدست آوردن موفقيت تلاش ميكنند. اين گونه افراد معمولاً از ناهمنواييهاي بيشتري برخوردار ميباشند. از اينرو، دست به فعاليتهايي ميزنند كه داراي خطر زيادي ميباشد.12
7. از طريق تحليل محتوا ميتوان به خصوصيات و ويژگيهاي اجتماعي زماني خاص دست يافت؛ زيرا بيشتر نويسندگان در آثار خود به انعكاس مسائل و امور با اهميت زمان خود ميپردازند. با محور بندي ويژگيهاي اثر و بيان شاخصهاي به كار رفته در آن، ميتوان به بُعد نامحسوس و پنهان مسايل اجتماعي زمان نويسنده دست يافت.
8. با تحليل نامه، نوار، نوشته و سفرنامه ميتوان به بيماري، خصوصيات روحي و ذهني افراد پي برد. از طريق روش روانكاوي، پژوهشگر در تحليل محتواي خود به دنبال شناخت عوامل مختلفي است كه شامل خطوط كلي بر فكر، انديشه، جهان بيني، دنياي ذهني و نگرشهاي ايده آليستي صاحب محتواي آن ميباشد. به علاوه، از طريق تحليل محتوا ميتوان به شناخت جريانهاي عميق و پنهان اجتماعي دوره اي كه نويسنده در آن ميزيسته دست يافت. در سال 1966 تحقيقاتي براي شناخت خصوصيات افراد مبتلا به اسكيزوفرني انجام گرفت كه هدف شناخت زبان افراد سالم و بيمار بود، در تحليل اسناد به دست آمده از افراد دو گروه، بدين نتيجه دست يافتند كه افراد سالم از كلمات وصفي (به صورت مفعولي) كمتر استفاده ميكردند. درحالي كه، افراد بيمار كلمات وصفي بيشتري به كار ميبردند.13
واحدها و طبقات
1. واژة «كلمـه» يا اصطلاح، كوچك ترين واحدي است كه در تحليل محتـوا به كار گرفته ميشود. به واسطة آن ميتوان فهرستي از فراواني واژگان مورد نظر در متن را معين نمود. مثلاً، واژة «صلح» و كلمات وابسته به آن را ميتوان در يك پيام برشمرد و از طريق تحليل آن، به نتايجي دست يافت.
2. موضوعها: واحد مناسبتري جهت ثبت دادههاست و معمولاً يك جمله ساده است كه از تركيب نهاد و گزاره، مبتدا و خبر بدست ميآيد. براي مطالعة رفتار، تصاوير، بندها، ارزشها و تبليغات بيشتر كاربرد دارند. آنچه در موضوعها ضروري به نظر ميرسد، بايد مشخص شود كه كدام يك از مكانها مورد جستجو قرار گيرد و يا كدام بخش از پيام مورد نظر است؛ زيرا موضوعها در جمله وارهها بسيار به كار گرفته ميشوند.
3. شخصيتها يا اسامي: در بعضـي مطالعـات از شخصيتها و اسامي به جاي جملات و واژهها استفاده ميشود. پژوهشگر ميتواند از طريق ثبت اسامي افراد و اشخاص استفاده شده در متنهاي مختلف، به نتايج مورد نظر دست يابد.
4. پاراگرافها يا بندها: اين واحد كمتر مورد استفاده قرار ميگيرد؛ زيرا به سختي ميتوان از طريق پاراگراف چيزهاي مختلف را طبقه بندي و كدگذاري نمود.
5. مقولات يا مورد: واحدي كلي است كه توسط فرستنده پيام به كار گرفته ميشود كه ممكن است كتاب، مقاله و سخنراني باشد. استفاده از مقولات براي تجزيه و تحليل مناسب ميباشد؛ زيرا انواع كتابها در كتابخانهها به صورت موضوعي طبقه بندي شده است كه ميتواند مفيد باشد.14
مقولههاي تحليل محتوا
در تحليل محتوا ميتوان از مقولههاي مختلفي سود جست. بنابراين، تحليل محتوا منحصر به مقوله خاص نميباشد، بلكه باتوجه به متن محور پژوهش، سلايق و توانايي محقق ميتوان از مقولههاي مختلف استفاده نمود. در اينجا به عنوان نمونه به برخي از اين مقولهها اشاره ميشود.
الف. مقوله از حيث ساختي: در اين گونه مقولهها نظر پژوهشگر به شدت، به بيانات يا عقايدي كه در متن ابراز شده معطوف ميباشد. مثلاً؛ در تحليل متن ميتوان به بررسي عواطف و ميزان شدت خشم، بدبيني يا خوش بيني، كه در رابطه با موضوع خاصي ابراز ميشود، پرداخت تا به گرايشها و شدت و ضعف آن پي برد.
ب. سبك شناسي متن: معمولاً اظهار نظرها با علائم و كلمات گوناگون صورت ميگيرد. از اينرو، ميتوان گفت: هر فرد سبك خاصي در كاربرد و نحوة استفاده از كلمات دارد، بنابراين، ميتوان از اين طريق به قالب بندي سبكها پرداخت، مثلاً، افراد در گفتارشان از كلمه من، ما، بنده، اينجانب، در نوشتار از كلمات مردم، اكثريت قريب به اتفاق مردم و واژگاني از اين قبيل استفاده ميكنند كه بيانگر معناي خاصي است. ميتوان از طريق سبك شناسي به لايههاي زيرين مقصود گوينده دست يافت.
ج. موضوع بندي مقولهها: بر اساس معياري خاص با توجه به اهداف مترتب بر آن صورت ميگيرد. مثلاً، يك متن مذهبي را در مقولههاي كلامي، فقهي، فلسفي و غيره ميتوان دسته بندي كرد. يا يك سخنراني سياسي را ميتوان به سياست داخلي، خارجي و اين گونه موارد دسته بندي نمود.
د. مقوله بندي ارزشي: در اين نوع مقولهها، هدف معطوف به قضاوتهاي ارزشي گفتار، متن و به بطور كلي پيامها ميباشد. چنانچه بعضي از سياستمداران كلمات مردم سالاري، حكومت مردمي، آزادي سياسي و عدالت محوري را در سخنان خود زياد به كار ميبرند. بايد توجه نمود كه آنها كلمات را در جهت مثبت يا منفي به كار ميگيرند يا ميزان علاقه و تنفر ايشان نسبت به اين كلمات چه مقدار ميباشد. از آن مهمتر، بايد به علاقه يا تنفر دروني سياستمداران، نسبت به واژگان پي برد تا از روي ظاهرسازي يا به خاطر مصلحت انديشي سياسي خود آنها را به كار نبرند15.
ردههاي دلالتي پيام
به اختصار گونههاي دلالتي پيام عبارتند از:
1. موضوع پيام و اين كه پيام دربارة چيست؟ در مورد امور سياسي، اخبار، اقتصادي، بازرگاني، اعتقادي، عمومي.
2. نحوة برخورد و جهت گيري نسبت به موضوعي كه ميتواند مثبت يا، منفي يا حالت خنثي داشته باشد.
3. اصولاً جهت گيري بر چه اساسي شكل گرفته است. مثلاً، در مخالفت با يك اظهار نظر چگونه، برخورد صورت ميگيرد: ترديد به لحاظ اخلاقي، ترديد در صداقت، تمسخر و نفي اعتبار، ترديد در درستي و پيشرفت، ترديد در روش، فقدان اصالت و اموري از اين سنخها.
4. ارزش: بايد توجه داشت كه پيام حاوي كدام ارزشها، باورها، آرمانها و نيازها است. عزت نفس، اقتدار، آسايش، مهر و محبت، مهارت، دوستي، پيشرفت، استقلال، چيرگي، آزادي، پرخاشگري، عشق، و امثال اينها.
5. ويژگيهايي كه پيام براي توصيف مردم يا سازمانها به كار ميبرند، كدامند؟ تعلقات سياسي، ديني، مذهبي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و يا موارد ديگر.
6. عامل: بايد ديد كه چه كساني عامل و مسبب عمل معرفي ميشوند. گروههاي داخلي، احزاب، روحانيون، اقوام، عوامل خارجي يا عوامل ذي نفوذ ديگر.
7. استناد مطالب ابراز شده به چه كساني نسبت داده ميشود؟ گروههاي سياسي، رهبران ديني، اقليتهاي مذهبي، دانشمندان علوم طبيعي و غيره.
8. براي رسيدن به هدف چه روشي بايد دنبال شود. راههاي قانوني، خشونت، عطوفت مهرباني، روش درماني، مذاكره، مصالحه، پرداخت جرايم و امور ديگري كه كارايي دارند.
9. منشأ: پيام از كجا سرچشمه گرفته است؟ كدام ارگانهاي سياسي يا نظاميدست به اين كار زده، يا كدام رسانة خبري منشأ اين كار بوده است.
10. مخاطبشناسي پيام: اينكه پيامها براي چه كساني ارسال شده است؟ چه گروههايي را در بر ميگيرد؟ همة مردم، فرهنگيان، نخبگان يا سازمانهاي دولتي و غيره.
11. ماهيت پيام: در تحليل محتوا يكي از امور مهم توجه به ماهيت پيام ميباشد. بايد ديد ماهيت پيام چيست؟ تا به تحليل آن پرداخت.
12. زمان: ماجرا در چه زماني رخ داده است و در كدام عصر به وقوع پيوسته است.
13. محل: حادثه در كجا به وقوع پيوسته است؟ در داخل كشور يا در خارج، در منزل يا در خيابان، محفل سياسي يا مكانهاي ديگر.
14. ستيز: سرچشمه و نوع ستيزها چيست؟ در ميان اقوام، ملل، گروهها، طبقات اجتماعي و غيره.
15. پايان: سرانجام ستيز به كجا منتهي ميشود، پايان خوبي دارد يا بد؟16
تحليل محتواي كميو معنايي
تحليل محتوا و نمادهاي موجود در متن ممكن است كمي يا معنايي باشد. نمادهاي كميرا ميتوان به واسطة رايانه و نرم افزارهاي خاص شناسايي نمود، ولي واحدهاي معنايي را نميتوان به طور آشكار بيان و معرفي نمود كه تم(theme) يا موضوع نامگذاري شده است. بنابراين، محقق بايد كلمات خاص يا معناي كلمه را مورد ارزيابي قرار دهد. شمارش كلمات به صورت واحدهاي كمّي، كاري دشوار نيست، ولي تفسير آنها مقداري مشكل ميباشد؛ زيرا كلمات در زمينههاي گوناگون بار معنايي ويژهاي دارند. به همين دليل، پژوهشگران امروزه بر كمينمودن كلمات تأكيد دارند. براي كميكردن كلمات بايد فرايند زير را پيمود:
1. در نظر گرفتن زمان و مكان، براي مطالعه دادهها. به عنوان مثال، فضاي لازم را بايد براي يك مقاله و يا زمان لازم را براي يك سخنراني از راديو در نظر گرفت.
2. بررسي ويژگيها و مشخصات ظاهري كه بايد جستجو شود. از اين رو، محقق توجه خود را معطوف به تكرار ويژگيهايي ميكند كه در فرايند نتيجه گيري پژوهش تأثير گذار ميباشد. مثلاً، به واسطه شمردن كلمه «قسط» در قرآن و تكرار آن با ويژگيها و مشخصههاي مختلف، به مقصود و مفهوم اصلي «قسط» از منظر قرآن دست خواهد يافت.
3. شمردن فراوانيهايي كه با هر مشخصه مورد نظر به كار رفته است.
4. بررسي آهنگها و لحن به كار رفته در كلمات و واژههاي محور تحليل، كه بيشتر در امور باورها و عقايد به كار ميرود، با ساختن مقياس خاص ميتوان آنها را اندازه گيري نمود.17 مثلاً، به كار رفتن كلمه «عذاب» در قرآن را ميتوان با اين روش تحليل محتوا نمود.
تحليلهاي كيفي
همان گونه كه بيان شد، ابتدا پژوهشگران بيشتر از روش كيفي استفاده ميكردند، اما امروزه از ميزان استفاده از روشهاي كيفي كاسته شده است. براي كاربرد روش كيفي در تحليلهاي تاريخي در اين بخش، لازم است به اختصار به توضيح اين روش بپـردازيم. دادههاي كيفي از طريق و روشهاي گوناگوني جمع آوري ميشوند برخي از اين روشها عبارتند از: يادداشتهاي ميداني، مصاحبهها، اسناد پژوهشي، نامهها، متون چاپي، سخنرانيهاي شخصيتهاي سياسي، پروندههاي دادرسيهاي قضايي و اشكال بسيار متنوع ديگر. رويكردي كه بر پژوهش كيفي حاكم است، بيشتر جنبه اثبات گرايانه و تفسيري به خود ميگيرد. از اينرو، تحليل دادهها با توجه به آن رويكرد انجام ميگيرد.18
يكي از اموري كه در تحليل محتواي كيفي بايد مورد توجه قرار گيرد، تعيين چارچوب تئوري براي تحليل دادهها است. بنابراين، محقق در ابتدا نياز به يك چارچوب نظري دارد تا براساس آن، فرضيهها و متغيرهاي خود را مشخص نمايد، سپس درصدد روشي بر آيد كه با تحليل دادهها مناسب باشد.19
تحليل دادهها به احتمال زياد دشوارترين بخش پژوهش كيفي به شمار ميرود؛ زيرا قواعد مشخصي براي تحليل دادهها وجود ندارد. به همين دليل، در بسياري از موارد پژوهشگر روش تحليل دادهها را خود ابداع ميكند. تايلور بر اين باور است:«علت اينكه بسياري از مردم تحليل دادههاي كيفي را دشوار مييابند اين است كه اين تحليل يك فرايند مكانيكي يا فني نيست، بلكه فرايندي از استدلال استقرايي، تأمل، و نظريه پردازي است». كويين پتن نيز فرايند تبديل دادههاي كيفي خام به صورت نوشتار روشمند را نوعي تركيب تحليلي پيچيده و چند وجهي، كه برخوردار از خلاقيت پژوهشگر است، ميداند. از اينرو، فرمول خاص و دستور العمل صريح، در اين رابطه را منتفي ميداند.20
در برخي از روشهاي كيفي، به ويژه رسانهها، هـدف پژوهشگر معطـوف به تأثير پيام در مخاطبـان و گيرندة پيام ميباشد تا آن را مـورد ارزيابي قرار دهد. لـذا محقق بار ارزشي كلمـات به كار رفته در پيام را ميشمارد؛ زيرا تكرار كلمات خاص، حاوي پيامهايي است كه گيرندگان پيام را بر ميانگيزد تا در برابر آن واكنش نشان دهند.21
تفاوت تحليل محتواي كمّي و كيفي
1. تفاوتهاي روش پژوهش كمّي و كيفي، ابتدا از نوع دادههايي كه در اين دو گونه تحقيق به كار گرفته ميشود، تمايز مييابد؛ زيرا دادههاي كمّي بر آمار و ارقام استوار است. در حالي كه، دادههاي كيفي از اين قاعده متابعت نمي كند.
2. در روش كمّي اين امكان وجود دارد كه ميان مرحله گردآوري دادهها و تحليل دادهها تفكيك نمود، ولي در روش كيفي تفكيك كامل ميان اين دو مرحله ممكن نيست. از اينرو، در روش كيفي پژوهشگر همواره دست به تحليل دادهها ميزند و با افرايش اطلاعات جديد، تحليلهاي پيشين خود را غني تر ميكند و يا در معرض تجديد نظر قرار ميدهد.
3. روشهاي تحليل كمّي از منطق و ضوابط معين، كه مبتني بر آمار و احتمالات است، پيروي ميكند. در مقابل، در تحليلهاي كيفي محقق معمولاً به سادگي دست به نوآوري و ابداع ميزند و از شيوهاي بهره ميگيرد كه در تحليل دادههاي خود راحتتر سود جويد. هرچند اين بدان معنا نيست كه قواعد كلي بر فرايند تحقيق را ناديده بگيرند.22
كدگذاري در تحليل محتوا
كدگذاري در تحليل محتوا بر اساس مفاهيم و معاني مورد نظر و عملياتي نمودن متغيرها صورت ميگيرد. بنابراين، محقق به پالايش مفاهيم ميپردازد و ارتباط موجود ميان مفاهيم را به دست ميآورد و از طريـق كدگـذاري يا طبقه بندي مفاهيـم مورد نظـر، به عملياتي نمودن بررسي محتوا دست مييابد. مثلاً، در اين روش ميتوان برنامه سخنراني فرد سياسي يا تلويزيون را بر اساس آزادي خواهانه يا محافظه كارانه كدگذاري نمود.23 يا احاديث حضرات معصومانعليهمالسلام را از حيث سند به سند قوي و ضعيف كدگذاري كرد.
در كدگذاري محتويات بايد دقت لازم داشت؛ زيرا ممكن است كلمات افراد به گونه اي بيان شده باشد كه حالت مبهم و دو پهلو داشته باشد و به سادگي نتوان مقصود آن را تشخيص داد، خصوصاً سياستمداران از كلمات دوپهلو زياد استفاده ميكنند. در متون ديني نيز تشابهاتي وجود دارد. مانند آيات متشابه قرآن كه موجب گمراهي افراد كم خرد گرديد. بنابراين، نبايد مقالات سردبير مجله خاص را هم به آزادي خواهانـه و هم محافظه كارانه توصيف نمود و كدگذاري كرد. بايد ويژگيها به گونه اي تنظيم شوند كه مانع الجمع باشد و صفات پنهاني و مستتر آن مورد توجه قرار گيرد.
محتويات آشكار و پنهان
براي توضيح اين بحث، به مباحث محتويات قرآني ميپردازيم. از جمله مباحثي كه از ديرباز اذهان مفسران قرآن را به خود مشغول ساخته، مفاهيميهمچون «بطن قرآن» ميباشد. ظاهر قرآن براي افرادي كه به زبان عربي تسلط دارند، قابل فهم ميباشد و به آن محتويات آشكار اطلاق ميگردد. ولي معاني قرآن منحصر به همين ظواهر نميباشد، بلكه لايههاي زيريني از معاني در قرآن وجود دارد كه حاوي محتويات پنهان آن ميباشد. بنابراين، براي بدست آوردن لايههاي پنهان و زيرين معاني قرآن، دقت و تخصص لازم ميباشد. در تحليل محتواي ساير متون نيز لايههاي پنهاني از معاني وجود دارد كه نياز به تأمل بيشتر دارند. به ويژه در زمان كدگذاري محتويات، بايد به اهداف پنهاني، كه مترتب بر اين محتويات ميباشد، توجه نمود.
ويژگيهاي تحليل محتوا
به اختصار ويژگيهاي تحليل محتوا عبارتند از:
الف. عيني و عملي بودن: به اين معنا كه مباحث كيفي به گونة عيني تبديل گردد تا اگر پژوهشگر ديگري همان متن را دوباره با روش قبلي تحليل محتوا نمود، به نتايج محقق اولي دست يابد. اين امر در صورتي تحقق مييابد كه معيارهاي به كار رفته در تحليل محتوا روشن باشد تا ديگران نيز با طبقه بندي و تجزيه و تحليل متن به همان اندازه توفيق يابند.
ب. نظم بخشيدن به عمليات: تحليل محتوا در صورتي كامل انجام ميگيرد كه محقق به وارسي همة محتويات مربوط به موضوع مبادرت ورزد و از انتخاب عناصر بر اساس سلايق شخصي خودداري نمايد. نبايد با پيشداوري و ذهنيتهاي نادرست، به تحليل متن پرداخت، بلكه بايد آنچه واقعاً در متن به كار رفته است، مورد تحليل قرار گيرد.24
تحليل محتواي صوتها
در اين نوع تحليل محتوا محقق ميكوشد كه هر نوع عكس العمل افراد را مورد بررسي قرار دهد. هرچند افراد در هر شرايط و مكاني، با اقتضاي مجلس به ايراد سخن ميپردازند، ولي در بعضي مواقع به جهت دلائل مختلف مثل ترس، عصبانيت، خوشحالي و امثال آن، نحوة صدا، تن و لحن اداي كلمات افراد تفاوت ميكند. گاهي صدا همراه با لرزش، لكنت زبان، حالت گريه و حالات ديگر بروز ميكند.
بيان حالات، كاربرد صدا به روشني قابل تشخيص ميباشد، خصوصاً سياستمداران در حالت عصباني تن، لحن و نحوة كاربرد كلماتشان كاملاً تغيير ميكند و از اين طريق براحتي ميتوان به عصبانيت آنان پي برد. سخنگوي دولت هر هفته برنامه اي با خبرنگاران دارند. در بعضي ايام اتفاق ميافتد كه به دليل مسائل سياسي، كه به وقوع پيوسته، منحني تن صداي سخنگو و آهنگ آن تغيير مييابد. از طريق منحني تن صدا، ميتوان به نيرو و انرژي فرد پي برد و تشخيص داد كه به چه ميزان در اداره كشور نيرومند است و تا چه مدت ميتواند به ادارة يك كشور بپردازد و يا داراي چه نوع بيماري است و تا چه مدت ميتواند به حيات خود ادامه دهد.25
تحليل تصويري
محقق علاوه بر استفاده از صداي گوينده كلام، در صورت امكان ميتواند از مشاهده تصويري فرد متكلم در تحليل محتوا استفادة بهتري ببرد. مثلاً، ميتوان علاوه بر تن صداي فرد، به لرزش صدا، بدن فرد و حالت حركات دست و سر به تحليل روشنتري دست يافت، به ويژه ظهور حالات چهرهاي كه فرد توانايي پنهان نمودن آن را ندارد، به محقق كمك ميكند تا به واكنشهاي دروني گويندة كلام دست يابد. واكنشهاي بدني يك سياستمدار هنگام صحبت كردن در رابطه با يك واقعه، به محقق كمك ميكند تا اهميت آن موضوع را بدست آورد. تنفس عميق، در هم كردن اخمها، برخاستن از جا، نگاه خيره مانند، كندن ناخن و حركات ديگر ميتواند راهنماي خوبي براي پژوهشگر باشد. همين طور استفاده از صندلي مجلل براي افرادي كه از ساده زيستي سخن ميگويند، بيانگر گرايشهاي دروني آنها ميباشد.26
مزاياي تحليل محتوا
در مورد مزايا و نقاط قوت تحليل محتوا ميتوان گفت كه تحليل محتوا از لحاظ هزينه و به لحاظ زماني، نسبت به انواع ديگر تحقيقات، بسيار مقرون به صرفه ميباشد. به همين دليل، هر پژوهشگر به راحتي ميتواند به تحليل محتواي يك موضوع بپردازد. در صورتي كه تحقيقات پيمايشي به تنهايي و براحتي براي او ميسر نيست، براي تحليل محتوا به تجهيزات زيادي نياز نيست. محقق در صورت دست يابي به منابع و اطلاعات ميتواند به تحليل آن بپردازد.
از مزاياي ديگر تحليل محتوا اين است كه، در صورت غفلت محقق در ايام انجام كار، به راحتي ميتوان بخش مورد غفلت قرار گرفته را بازنگري نمود. درحالي كه، در تحقيقات ميداني در صورت وقوع اشتباه چه بسا عمليات به طور كلي نياز به بازنگري داشته باشد. گاهي اوقات با توجه به محدوديت زماني و هزينههاي گزاف، نميتوان به بازنگري دوباره موضوع پرداخت. ازاينرو، به ناچار بايد از ادامه كار تحقيق دست برداشت.27
ويژگي ديگر تحليل محتوا اين است كه زمينه اذيت يا مزاحمت ديگران نميگردد؛ زيرا براي بدست آوردن اطلاعات، نياز به مراجعه به مردم نيست، بلكه بيشتر به تحليل متونهاي مختلف پرداخته ميشود. علاوه بر اين، تحليل محتوا سبب ميشود كه پژوهشگر از تعجيل در تفسير متن خودداري كند. بنابراين، محقق را وادار ميكند تا با دقت لازم به تفسير و تحليل مطالب بپردازد.28
امتياز ديگر تحليل محتوا اين است كه به پژوهشگر اجازه ميدهد تا به تحليل مسائلي بپردازد كه طي فرآيند زماني طولاني رخ داده است. از اين طريق ميتوان تاريخ گذشته را مورد وارسي قرار داد. مثلاً، ميتوان برخورد عربهاي جاهليت قبل از اسلام و پيامبر را در مورد زنان مقايسه نمود و به تحليل ادبيات و اشعار اعراب جاهلي و احاديث پيامبر در مورد زنان و حقوق اجتماعي آنان پرداخت.
معايب تحليل محتوا
با همة مزايا و فوائدي كه براي تحليل محتوا بيان گرديد، طبيعي است هر روش تحليل دادههاي اجتماعي معايبي نيز دارد. بنابراين، تحليل محتوا نيز از اين قاعده مستثني نيست. از جمله معايب تحليل محتوا عبارتند از:
1. در تحليل محتوا برخي از روشها مانند تحليل ارزيابي، بسيار سنگين و دشوار و نياز به كار و فعاليت زيادي دارند. بايد زمان لازم براي اجراي آنها را در نظر گرفت و در سازگاري آن با تحقيق تلاش لازم را نمود.
2. كاربرد تحليل محتوا هر چند دامنة وسيعي را در بر ميگيرد، ولي در هر مورد وضع كار تفاوت ميكند. بايد از روشي خاص بهره برد. از اينرو، محقق به محدوديت در كاربرد روشها برخورد ميكند. 29
3. محدوديت ديگر تحليل محتوا فقدان برخي پيامهاي است، كه با موضوع تحقيق در ارتباط ميباشد. مثلاً، بسياري از شخصيتها بسيار اندك در رسانههاي جمعي پوشش داده ميشوند. لذا دست رسي به آنها دشوار ميباشد.30
نتيجهگيري
به طور كلي، تحليل محتوايي شامل يك تحليل نظامدار از متن است. متون، شامل هر نوع نوشتهاي از قبيل كتاب، مجلات، نامهها، صورت جلسات، نوشتههاي نامههاي تلويزيوني، رونوشت مصاحبه و نوشتههاي ميداني است. در اغلب تحليلهاي محتوايي نمودارهاي كمّي، فراواني را با هر يك از كلمات مشخص يا موضوعاتي كه در متون آمده، محاسبه ميكند و سپس تحليلهاي آماري را بر روي اين فراوانيها منتقل ميسازند.
تحليل محتوا در مباحث اجتماعي كاربرد زيادي دارد. از جـمله پژوهشگر را ياري ميرساند تا به كمك اين روش، در تحليل مسائل اجتماعي به نتـايج دقيـقتري دستيابـد و از نسبتهـاي ناسنجيـده و پيشداوريهاي ناروا دوري نمايـد. به خصوص در جامعة مدرن كه شناختها به سادگي امكانپذيـر نميباشد. بنابراين، در تحليل محتوا در ابتدا بايد موضوع مورد مطالعه به دقت مشخص و معين گردد. سپس، جامعه آماري و جمعيت نمونه تعيين گردد. در مرحله بعد، اثر يا آثاري كه موضوع بحث ميباشد، بايد بارها مورد مطالعه قرارگيرد. طي اين فرايند ممكن است پيش فرضها تصحيح شوند و فرضيههاي جديد در ذهن پژوهشگر بروز نمايد. بنابراين لازم است در تحليل متحوا، اهداف از پيش تعيين گردد، چارچوب نظري با توجه به اهداف تحقيق شناسايي شود، فرضيهها مورد آزمون قرار گيرد، مقولههايي كه تحليل محتوا براساس آن انجام ميگيرد، از ويژگي فراگير، طرد مقابل و همگوني برخوردار باشد. مقولههايي كه بايد مورد توجه قرار گيرد عبارتند از: مقولههاي ساختي، مقولههاي موضوعي، مقولههاي ارزشي و.. پرداختن به تكنيك تحليل محتوا در پژوهشهاي اجتماعي از اين جهت ارزشمند است كه از طريق اين روش ميتوان به تحليل محتوا و منابعي پرداخت كه در زمانهاي گذشته و يا در فرهنگهاي ديگر توليد شدهاند؛ زيرا مطالعه اين آثار به صورت مستقيم براي ما مقدور نيست و از طريق تحليل محتوا ميتوان به پردازش اطلاعات در مورد آنها پرداخت.
منابع
ارل بَبي، روش تحقيق در علوم اجتماعي، چ دوم، ترجمه رضا فاضل؛ تهران، سمت، 1384.
جمع نويسندگان؛ كتاب آگاه، تهران، آگاه، 1366.
چاوا فرانكفورد، ديويد نچمياس، روشهاي پژوهش در علوم اجتماعي، ترجمه فاضل لارجاني و رضا فاضلي، تهران، سروش، 1381.
دانيل رايف، استفن ليسي، فريدريك جي. فيكو، چ دوم، تحليل پيامهاي رسانه اي (كاربرد تحليل محتواي كمّي در تحقيق)، ترجمه مهدخت بروجردي علوي، تهران، سروش، 1385.
راجردي. ويمر و جوزف آر. دومينيك، تحقيق در رسانههاي جمعي، ترجمه دكتر كاووس سيدامامي، تهران، سروش، 1384.
رفيع پور، فرامرز، تكنيكهاي خاص تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، انتشارات انتشار، 1382.
ريمون كيوي، روش تحقيق در علوم اجتماعي، چ هفتم، ترجمه عبدالحسين نيك گهر، تهران، توتيا، 1382.
ساروخاني، باقر، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1382.
ساروخاني، باقر، روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ چهارم، 1382.
سرمد، زهره و همكاران، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، چ دوازدهم، تهران، آگاه، 1385.
سيدامامي، كاووس، پژوهش در علوم سياسي (رويكردهاي اثباتگرا، تفسيري و انتقادي)، تهران، دانشگاه امام صادق، 1386.
طالقاني، محمود، روش تحقيق نظري، چ ششم، قم، دانشگاه پيام نور، 1381.
كلوس كريپندورف؛ تحليل محتوا، مباني روش شناسي، چ سوم، ترجمه هوشنگ نايبي، تهران ني، 1386.
موريس دوورژه، روشهاي علوم اجتماعي، چ سوم، ترجمه خسرو اسدي، تهران، امير كبير، 1375.
يارول مانهايم و ريچارد ريچ؛ روشهاي تحقيق در علوم سياسي، ترجمه ليلا سازگار، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
برچسبها: تاریخ شفاهی, پژوهش

