نگاهي به يك ترجمه
منصور نصيري*
چكيده
اگر بخواهيم مترجم خوب را در يك عبارت مشخص كنيم بايد بگوييم: «مترجم خوب كسي است كه علاوه بر احاطه بر موضوع و رشتة مورد ترجمه، به زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد». عدم مهارت در رشتة مربوط و عدم تسلط به هر يك از اين دو زبان و يا عدم رعايت اقتضائات و قواعد هر يك از اين دو، موجب بروز خلل در انتقال مقصود ميگردد. در اين نوشته ترجمهاي از يك مقالة 18 صفحهاي را كه در يكي از مجلات تخصصي كشور(مجله قبسات) به چاپ رسيده است انتخاب كردهايم و براي ارتقاي دانش فهم و درك متون انگليسي، به بررسي اجمالي آن پرداختهايم.
در اين نقد براي بيان ترجمة مترجم از كلمه «ترجمه» و براي اشاره به ترجمة درست و مورد نظر خود از عنوان «ترجمة پيشنهادي» استفاده كردهايم و در صورت لزوم، ذيل عنوان «توضيح» به بيان نكته يا نكات كليدي در عبارت مربوط پرداختهايم.
كليد واژهها: تمدن، گفتگوي تمدنها، شرائط وارد شدن در گفتوگو، موانع گفتوگو، مكاينتاير.
1. Samuel Huntington offers a political analysis of the contemporary world as divided into several civilizations with different religions, histories, identities and values.
ترجمه: ساموئل هانتينگتون تحليلي سياسي از دنياي معاصر ارائه ميدهد كه در آن جهان به چند تمدن، اديان، تاريخها، هويتها، و ارزشها تقسيم شده است.
ترجمة پيشنهادي: ساموئل هانتينگتون تحليلي سياسي از جهان معاصر ارائه ميدهد كه در آن جهان معاصررا، به چند تمدنِ داراي اديان متفاوت, تاريخ، هويت و ارزشهاي گوناگون تقسيم كرده است.
توضيح: مترجم محترم، واژه «with» را به معناي «علاوه بر» و «توأم با» فهميده است و حال آنكه اين كلمه در عبارت مزبور به اصطلاح قيد براي several civilizations ميباشد و مراد اين است كه هانتينگتون در تحليل خود، جهان را به چند تمدن كه داراي اديان متفاوت، تاريخ، هويت و ارزشهاي گوناگون است تقسيم كرده است.
2. So, if we are to make any sense out of the idea of a dialogue among civilizations we have to find some way to cash out the metaphor.
ترجمه: بنابراين، اگر بناست كه معنايي برون از (معناي مطابقي) ايده گفتوگوي بين تمدنها پرداخته شود، بايد طريقي به يافتن وجه استعاره يافت.
ترجمه پيشنهادي: از اين رو، اگر قرار است از انديشه گفتوگوي تمدنها چيزي سردربياوريم، بايد راهي پيدا كنيم كه استعارة مذكور را معنا كنيم.
توضيح: در عبارت مزبور، مترجم محترم بدون توجه و دقت كافي يك اصطلاح را بهگونة تحتاللفظي معنا كرده است و اين موجب خلط معنا شده است. واژه «make sense of» به معناي سردرآوردن و درك كردن است.
3. But there are obstacles to dialogue among civilizations beyond the fact that civilizations lack the appropriate body parts, and these must also be considered as we reflect on how to understand the idea of a dialogue among civilizations.
ترجمه: اما مواضعي فراتر از اين واقعيت كه تمدنها فاقد اجزاي بدنياند در كار است و بايد مورد ملاحظه قرار گيرد. از اينرو، بايد تأمل بيشتري كرد در مورد اينكه چگونه ايدة گفتوگوي بين تمدنها را درك كنيم.
ترجمة پيشنهادي: اما گذشته از اينكه تمدنها فاقد اعضاي بدني و جسمي مناسب براي گفتوگو هستند، موانع ديگري وجود دارند كه سد راه گفتوگوي تمدنها هستند و چنانچه بخواهيم در نحوة فهم و درك انديشه گفتوگوي تمدنها به تأمل بپردازيم، بايد اين موانع را در نظر داشته باشيم.
توضيح: در عبارت مذكور، كلمة «obstacles» به معناي موانع است و نه مواضع. همچنين «beyond» در اين سياق به معناي «بجز» ميباشد. عدم توجه به اين دو مورد موجب شده است كه ترجمه نامفهوم شود و ارتباط دو جمله مشخص نباشد. علاوه بر اين دو نكته، مترجم محترم معناي جملة دوم را اساساً متوجه نشده است و چون نتوانسته است نقش «as» را در «as we reflect on» متوجه شود، معناي نادرستي از جملة دوم ارائه كرده است.
4. If the dialogue is to be effective for the sort of transformation of which Platospeaks, it may be a useful reminder to think of bridging the gap from other to self instead of the more common phrase, ‘self and other’
ترجمه: اگر بناست كه گفتوگو براي نوعي از دگرگوني كه افلاطون از آن سخن ميگفت مؤثر باشد، يادآوري اين مطلب مفيد خواهد بود كه به جاي عبارت رايج «خود و ديگري» از پلزدن بر شكاف ديگري با خود انديشيد.
ترجمة پيشنهادي: اگر بناست «گفتوگو» در ايجاد همان تحولي كه افلاطون از آن سخن ميگويد مؤثر باشد، يادآوري اين نكته مفيد است كه بايد به جاي تعبير بسيار رايج «خود و ديگري»، در انديشة آن باشيم كه چگونه ميتوان از «ديگري» به سوي «خود» پلي ايجاد كرد.
توضيح: درست است كه كلمه «for» به معناي «براي» و جز آن است، اما در اينجا به اقتضاي كلمه «effective» و معناي فارسي آن، ترجمة آن به «در» يا «در مورد» بهتر و روانتر است. همچنين واژة «from» در سطر سوم ـ به اصطلاح ـ متعلق به «bridging» است، اما مترجم محترم به اين نكته پي نبرده و از عبارت «bridging…» معناي نامفهومي را ارائه داده است. روشن است كه فعل «انديشيدن» با حرف «از» به كار نميرود.
5. In a metaphorical sense, all of the products of a civilization may be considered its speech.
ترجمه: به معنايي مجازي، تمام محصولات (= توليدات) يك تمدن را بايد سخنان آن در نظر گرفت.
ترجمة پيشنهادي: در يك معناي استعاري ميتوان همة فرآوردههاي يك تمدن را سخنان آن دانست.
توضيح: مترجم محترم، بدون توجه و دقت، واژة «may» را به معناي «بايد» دانسته است. در واقع، اين واژه را به اشتباه با واژه «must» يكسان دانسته است، در حالي كه اين واژه بيانگر امكان و جواز ميباشد.
6. Often it takes ages before the products of a culture may be seen to influence those of another, as the styles of an ancient civilization become fashionable in a modern one. There are also cases of fairly rapid exchange, as Japanese technology imitated that of the West, and was soon itself emulated in European and American factories.
ترجمه: غالباً سالياني طول ميكشد تا محصولات يك فرهنگ در محصول فرهنگ ديگري نفوذ پيدا كند؛ همچون سبكهاي تمدن باستاني كه در قالب تمدني جديد مُدپذير ميشوند. همچنين مواردي از مبادلة نسبتاً سريع وجود دارد، همچون فنّاوري ژاپني كه فنّاوري غرب را سرمشق قرار داده و به سرعت با كارخانههاي اروپايي و آمريكايي به رقابت برخاسته است.
ترجمة پيشنهادي: در غالب موارد سالها طول ميكشد تا بتوان تأثير و نفوذ محصولات يك فرهنگ را در محصولات فرهنگ ديگر مشاهده كرد؛ نظير آنكه سبكهاي يك تمدن باستاني در يك تمدن مدرن رايج شود. البته مواردي نيز وجود دارد كه در آنها اين تبادل فرهنگي نسبتاً سريع انجام پذيرفته است؛ مثلاً ژاپن در فنّاوري، نخست غرب را الگوي خود قرار داد، آنگاه طولي نكشيد كه همين فنّاوري ژاپن، مورد تقليد كارخانجات اروپايي و آمريكايي واقع شد.
توضيح: ترجمة واژه«fashionable» به مُدپذير، علاوه بر آنكه نادرست است، هيچگونه مفهوم معقول و قابل دركي را نميرساند. همچنانكه در ترجمة پيشنهادي آمده است منظور از اين واژه با فعل قبل از آن، رايجشدن ميباشد. همچنين منظور از تعبير «emulated» رقابتكردن نيست، بلكه همانطور كه از سياق متن روشن ميشود، مرادْ مورد تقليد قرارگرفتن است.
7. Through imitation and modification, through montage and even outright purchase, people, cultures, nations and civilizations show that they are listening to one another.
ترجمه: از طريق تقليد و جرحوتعديل، از طريق مونتاژ و حتي خريد كامل، مردم، فرهنگها و تمدنها نشان ميدهند كه چگونه با يكديگر سخن ميگويند.
ترجمة پيشنهادي: مردم، فرهنگهاي متفاوت، ملتها و تمدنهاي گوناگون از طريق تقليد، جرح و تعديل، مونتاژ و حتي خريد كامل محصولات فرهنگي نشان ميدهند كه به سخنان يكديگر گوش فراميدهند.
توضيح: اشتباه مترجم محترم، در دو مورد است؛ نخست آنكه نهاد جملة فارسي را همانند انگليسي پس از قيد آوردهاند، در حالي كه نهاد همواره در ابتداي جمله قرار ميگيرد. عدم رعايت اين نكته موجب سنگينشدن عبارت گشته است؛ دوم آنكه كلمة «listening» را به معناي سخنگفتن دانستهاند و حال آنكه اين واژه به معناي گوش فرا دادن است.
8. Rhetoricians use the term synecdoche for the trope in which a part or individual represents the whole or type, as well as the reverse. So, we might say that a dialogue among civilizations takes place when individuals belonging to different civilizations engage in dialogue.
ترجمه: بلغاء از اصطلاح «synecdoche» (= ذكر جزء و ارادة كل و يا بالعكس) براي معناي مجازياي استفاده ميكنند كه جزء يا فرد كل يا نوع را نشان دهد و بالعكس. بنابراين، ميتوان گفت، گفتوگوي بين تمدنها وقتي رخ ميدهد كه افراد وابسته به تمدنها وارد گفتوگو شوند.
ترجمة پيشنهادي: دانشمندان علم بلاغت از اصطلاح «synecdoche» براي دلالت بر معناي مجازياي استفاده ميكنند كه در آن جزء يا فرد، نمايانگر كل يا نوع و يا برعكس است. از اينرو، ما ميتوانيم بگوييم: گفتوگو ميان تمدنها هنگامي تحقق ميپذيرد كه افراد متعلق به تمدنهاي گوناگون وارد گفتوگو شوند.
توضيح: منظور از واژه «rhetoricians» دانشمندان علم بلاغت است، نه بلغا يا افراد بليغ. علاوه بر آن، ذكر معناي يك واژه در پرانتز با توجه به اينكه در جملات بعدي اين كار انجام شده است، زائد و موجب سردرگمي خواننده است.
9. Even if there were free and fair elections held in the lands in which the various civilizations advance and decline, it is doubtful whether true representatives of those civilizations would be elected.
ترجمه: حتي اگر انتخابات آزاد و عادلانه در سرزمينهايي كه محل رشد و افول تمدنهاي متنوعياند وجود داشته باشد، (همچنان) اينكه نمايندگان راستين آن تمدنها برگزيده شده باشند، مورد شك است.
ترجمة پيشنهادي: حتي اگر در سرزمينهايي كه محلّ رشد و افول تمدنهاي گوناگوناند، انتخابات آزاد و عادلانهاي برگزار شود، محل ترديد است كه آيا در اين انتخابات نمايندگان واقعي آن تمدنها برگزيده ميشوند يا نه.
توضيح: ترجمة پيشنهادي تنها براي روانترشدن ترجمه است. درست است كه واژه «doubtful» از ريشه «doubt» است كه معناي اوليه آن شككردن است، اما بايد توجه داشته باشيم كه در اينجا مراد از شكْ شكِّ منطقي نيست، بلكه مرادّ عدماطمينان به درستي نتيجة انتخابات است. علاوه بر آنكه، درانگليسي نيز اين واژه به اين معنا به كار ميرود.
10. There can be no meaningful dialogue when the participants are busy taking up defensive postures.
ترجمه: هنگامي كه شركتكنندگان كاملاً حالت دفاعي را ادامه دهند، گفتوگو معناي محصلي ميتواند داشته باشد.
ترجمة پيشنهادي: چنانچه طرفين كاملاً موضع دفاعي به خود گرفته باشند، گفتوگو نميتواند معنايي داشته باشد.
توضيح: ترجمة پيشنهادي براي روانتر كردن و نزديكساختن عبارت به معناي واقعي آن است. در عبارت انگليسي از فعل «continue» خبري نيست تا بتوان مفهوم ادامهدادن را از آن أخذ كرد، بلكه از «busy» استفاده شده است كه همراه با واژگانِ بعدي نشاندهندة حالتي است كه در ترجمة پيشنهادي آمده است.
11. MacIntyre continues with a discussion of personal identity in Aristotelian/Augustinian traditions.
ترجمه: مكاينتاير بحث هويت شخصي را در سنتهاي ارسطويي و آگوستيني ادامه ميدهد.
ترجمة پيشنهادي: مكاينتاير، سخن را با بحثي دربارة هويت شخصي در سنت ارسطويي ـ آگوستيني ادامه ميدهد.
توضيح: در انگليسي، همانند بسياري از زبانهاي ديگر، گاه مفعول يك فعل به دلايلي، از جمله به دليل روشنبودن آن حذف ميشود. در عبارت مزبور نيز مفعول «continue» حذف شده است، اما مترجم محترم متوجه اين نكته نشده و «discussion of personal identity» را مفعول آن قرار داده است، در حالي كه فعل مزبور با «with» به كار نميرود و گذشته از آن، چنين معنايي مفهوم قابل قبولي ندارد.
12. To belong to a civilization is to see one’s own personal identity as a part of the identity of one’s civilization.
ترجمه: اينكه شخصي متعلق به تمدني است بايد باعث شود هويت شخصي آن فرد را بخشي از هويت تمدنش ديد.
ترجمة پيشنهادي: تعلق به يك تمدن بدان معناست كه فردْ هويت شخصي خود را به عنوان بخشي از هويت تمدن خود بداند.
توضيح: در عبارت انگليسي واژهاي كه حاكي از عليت و موجب شدن باشد، وجود ندارد.
13. To be accountable in a dialogue of civilizations is to be open to having to give an account of what one has either said or done, or of the ideas and practices of the civilization with which one identifies, and then to be open to having to amplify, explain, defend, and if necessary, either modify or abandon that account, and in this latter case to begin the work of supplying a new one in terms the alien can understand, or be taught to understand.
ترجمه: مسئولبودن در گفتوگوي بين تمدنها به معناي بازبودن براي ارائة گزارش نسبت به آنچه شخص قبلاً گفته يا انجام داده، يا نسبت به ايدهها و كردارهاي تمدني كه او با آن پيوند دارد، است و بدينسان به معناي بازبودن براي شرح و بسطدادن، تبيين، دفاع و در صورت لزوم تعديل يا ترك آن شرح است. در اين مورد اخير (= ترك آن شرح) بايد شروع به ارائة شرح جديد در ضمن اصطلاحاتي كه شخص بيگانه بتواند بفهمد، يا پس از آموختن بفهمد، كند.
ترجمة پيشنهادي: پاسخگوبودن در گفتوگوي تمدنها بدان معناست
كه انسان در قبال گفتار و اعمال خود يا ايدهها و اعمال و رفتارهاي تمدني كه
به آن احساس تعلق و وابستگي ميكند آمادة پاسخگويي باشد و نيز حاضر
باشد تا به شرح، تبيين، دفاع و در صورت لزوم به اصلاح توصيف و بيانات خود بپردازد و يا حتي از آن دست شويد و چنانچه از آن دست شست، كار را با عرضه و ارائة بيان جديد و در قالب اصطلاحاتي آغاز كند كه براي آن طرف بيگانه قابل فهم باشد و اگر قابل فهم نيست، بتواند ازطريق آموزش آن را به صورت قابل درآورد.
توضيح: مترجم محترم عبارت مذكور را كاملاً تحتاللفظي ترجمه كرده است. ترجمة تحتاللفظي حتي در صورتي كه مفهوم نويسنده را برساند پذيرفته نيست. اين در حالي است كه در مورد مزبور، معنا و مراد نويسنده نيز به درستي منتقل نشده است.
14. In fact, the idea that there are any representatives of a single civilization, a single unspoiled tradition, ought to be recognized as a potentially dangerous myth in the modern world
ترجمه: در واقع اين ايده كه هيچ نمايندهاي از تمدن منفرد، يك تمدن فاسدنشدة منفرد، وجود ندارد بايد بسان اسطورهاي بالقوه خطرناك در جهان جديد تصديق شود.
ترجمة پيشنهادي: در واقع، بايد اين نظر را كه نمايندگان تنها يك تمدن, يعني تنها يك سنت دستنخورده و طبيعي وجود دارد، بايد اسطورهاي بالقوه خطرناك در جهان متجدد دانست.
توضيح: عدم فهم مراد نويسنده موجب شده است كه مترجم محترم دست به ترجمهاي تحتاللفظي و در عين حال كاملاً مغاير با نظر نويسنده بزند. مراد نويسنده آن نيست كه بايد اين ايده را همانند يك اسطوره تصديق كرد، بلكه مراد اين است كه بايد اين انديشه را به عنوان يك افسانة بالقوه خطرناك تلقي كرد. ترجمة تحتاللفظي واژة «recognized» و نيز عدم توجه به واژة «dangerous» موجب شده است كه معنايي مغاير با مراد نويسنده القا شود. مترجم محترم، به قدري به ظاهر الفاظ و جمله دل بسته است كه تعبير «a single unspoiled tradition» را كه در متن، همانند بدل يا عطفبيان است به همان حالت زبان مبدأ آورده كه بسيار مبهم بوده و جايگاه آن در ترجمه مشخص نيست.
15. MacIntyre expresses grave doubts about the direction of modern society, which seems to have cut itself off from the traditions which have the most to offer it.
ترجمه: مكاينتاير در مورد سمتوسوي جامعة جديد ابراز ميدارد كه به
نظر ميرسد رابطهاش را با سنتي كه بسيار چيزها به آن عطا كرده است،
قطع ميكند.
ترجمة پيشنهادي: مكاينتاير، شك و ترديدهاي جدي و مهمي دربارة جهتگيري جامعة متجدد ابراز ميكند؛ جامعهاي كه به كلي از سنتهايي كه مطالب فراواني براي عرضه به آن دارد، قطع رابطه كرده است.
توضيح: مترجم محترم، واژگان «grave doubts» را از نظر انداخته و علاوه بر آن، مفهوم جمله را به درستي متوجه نشده است.
16. Volf thinks that MacIntyre must want to eliminate the impurity, the hybridity, of traditions in order to make them into the sort of coherent systems from which moral and rational evaluations can be issued.
ترجمه: ولف خيال ميكند كه مكاينتاير خواستار ريشهكنكردن ناخالصي (چند رگه و مخلوط بودن) از سنتهاست. آنها را به نوعي نظامهاي منسجم تبديل كند و از آنها ارزشگذاري عقلاني و اخلاقي بيرون كشد.
ترجمة پيشنهادي: از نظر ولف، مكاينتاير لابد در صدد بوده است كه ناخالصي؛ يعني چندرگهبودن, سنتها را برطرف كند تا از اين طريق آنها را به همان نوع نظامهاي منسجمي تبديل كند كه بتوان از آنها نحوة ارزيابيهاي اخلاقي و عقلي بيرون كشيد.
توضيح: مترجم محترم، به درستي منظور نويسنده را درنيافته است؛ از اينرو، حتي صدر و ذيل ترجمه از ارتباط معقول برخوردار نيست.
17. Indeed, the tradition of which he is most fond, the Thomistic, is admittedly a hybrid of Christian and Aristotelian thought, with strong influences traceable to Muslim thought.
ترجمه: در واقع، سنتي كه بسيار مورد علاقة اوست، توماسگرايانه، اختلاطي از تفكر مسيحي و ارسطويي همراه با تأثيرات عميقي كه قابل رديابي در تفكر اسلامي است.
ترجمة پيشنهادي: درواقع، سنتي كه او شيفتة آن است، يعني سنت توميستي، مسلماً آميزهاي از انديشة ارسطويي و مسيحي است كه به شدت از تفكراسلامي تأثير برگرفته است.
توضيح: اشتباهات مترجم محترم روشن است؛ اولاً، ترجمة عبارت كاملاً تحتاللفظي و نامفهوم است، به گونهاي كه اساساً واژة «the Thomistic» را بدون هرگونه تصرف و با همان ساختار جملة انگليسي، در جملة فارسي تكرار كرده است؛ ثانياً، جملة فارسي را به طور ناقص بيان داشته است.
18. Moreover, we should expect that MacIntyre would argue that the ‘basic commitments’ Volf finds at the essence of Christianity will mean different things to different people depending upon the traditions of thought upon which they draw to interpret them.
ترجمه: به علاوه متوقع است كه مكاينتاير چنين استدلال كند: ولف از تعهدات اساسي كه جوهره مسيحيت مييابد معناي متفاوتي براي مردم مختلف بر حسب سنتهاي فكرياي دارد كه بر اساس آنها بايد آن تعهدات را تفسير كرد.
ترجمة پيشنهادي: به علاوه بر اين، ما بايد متوقع باشيم كه مكاينتاير چنين استدلال كند كه تعهدات اساسياي كه ولف در جوهرة مسيحيت مييابد از نظر افراد گوناگون، بسته به سنتهاي فكرياي كه آنها براي تفسير اين تعهدات اساسي دارند، معاني متفاوتي خواهد داشت.
توضيح: همانگونه كه از دقت در متن انگليسي به دست ميآيد، مراد نويسنده آن نيست كه ولف معناي متفاوتي را مييابد، بلكه مراد اين است كه اين تعهدات اساسي معاني گوناگوني خواهد داشت، به تعبير ديگر، فاعلِ فعل «mean» كلمة مركب «basic commitments» است نه «Volf»، اما مترجم محترم، بدون توجه به ارتباط دستوري عناصر تشكيلدهندة جمله، معناي نامفهوم و نادرستي از عبارت به دست داده است.
19. Against MacIntyre, however, I have argued that a Christian theologian will not necessarily want to get rid of the “hybridity”—she will be much more interested in affirming basic Christian commitments in culturally situated ways than in forging coherent traditions.
ترجمه: اما من عليه مكاينتاير استدلال ميكنم كه يك الهيدان مسيحي اينگونه نيست كه الزاماً بخواهد چند رگهبودن را بزدايد ـ آن زن (مثلاً يك زن مسيحي) علاقة بيشتري به ابراز تعهدات مسيحي خواهد داشت تا در سنتهاي منسجم بيگانه.
ترجمة پيشنهادي: اما من برضد مكاينتاير استدلال كردهام كه يك الهيدان مسيحي، ضرورتاً خواهان حذف ناخالصي (موجود در سنتها) نخواهد بود؛ يعني او بيشتر به تثبيت تعهدات اساسي مسيحي به شيوههاي مربوط به يك فرهنگ خاص علاقهمند خواهد بود تا به جعل سنتهاي منسجم.
توضيح: مترجم محترم كلمة «she» را به معناي «آن زن» معنا كرده است و چون اين سؤال را به ذهن ميآورد كه «كدام زن؟» در داخل قلاب توضيحِ «مثلاً يك زن مسيحي» را افزوده است، در حاليكه ضمير مؤنث «she» در اينجا نبايد ترجمه شود. نويسندگان انگليسي زبان به دلايلي، از جمله غلبة روحية فمنيستي، براي اشاره به اسم مورد بحث، گاه به جاي استفاه از ضمير مذكّر كه همواره معمول بوده، از ضماير مؤنث استفاده ميكنند و چنانچه معلوم است ترجمة اين ضماير به مرجع مؤنث، موجب تشويش و نامفهومشدن منظور نويسنده ميگردد. در واقع، مرجع اين ضمير در متن همان «Christian theologian» ميباشد و ترجمة آن به «او»، مراد نويسنده را كاملاً ميرساند. نكتة ديگر آنكه مترجم محترم، واژة «forging» را ـ به غلط ـ به معناي بيگانه گرفته و در واقع به جاي كلمة «foreign» (بيگانه) معنا كرده است. همچنين متعلق حرف «in» را كه پس از «than» آمده است به طور درست متوجه نشده است.
20. We will suspect that hybrid traditions will be more open than coherent traditions not only to be shaped by these commitments but also to be enriched by each other.
ترجمه: و ما گمان ميكنيم كه سنتهاي چند رگه بازتر از سنت منسجم خواهند بود، نه فقط در شكلي كه اين تعهدات به آنها ميدهند، بلكه همچنين به اين جهت كه موجب غناي يكديگر خواهند شد.
ترجمة پيشنهادي: به گمان ما، سنتهاي چندرگه بيش از سنتهاي منسجم، نه تنها پذيراي آنند كه با اين تعهدات شكل گيرند، بلكه پذيراي آنند كه يكديگر را غنا ببخشند.
توضيح: غفلت از معاني اصطلاحي واژگان، موجب ارائة معنايي نامفهوم و نادرست خواهد شد. «Be open to sth» به معناي پذيرابودن چيزي و يا نظاير آن است و عدم توجه به اين معناي اصطلاحي موجب نامفهوم شدن ترجمه شده است. اين امر همچنين ـ آنگونه كه از ترجمه و مقايسة آن با ترجمة پيشنهادي پيداست ـ سردرگمي مترجم محترم را در ترجمة جملات بعدي دوچندان كرده است.
21. Although the expressions ‘clash of civilizations’ and ‘dialogue among civilizations’ seem naturally enough opposed,
ترجمه: گرچه اظهارات «برخورد تمدنها» و «گفتوگوي تمدنها» ظاهراً به حد كافي مطرح شده.
ترجمة پيشنهادي: هرچند دو تعبير «برخورد تمدنها» و «گفتوگوي تمدنها» به طور مسلم به اندازة كافي مغاير و متضاد به نظر ميرسند،
توضيح: واژه «expression» در اينجا به معناي تعبير است و نه اظهارات و اين با اندكي دقت در عبارت روشن ميگردد. و چون در انگليسي معدودِ عددِ دو نيز جمع بسته ميشود، ميتوان براي روانشدن عبارت، آن را به «دو تعبير» ترجمه كرد. همچنين واژة «opposed» به معناي در تغايربودن و تنافيداشتن و مانند آن است و ترجمة آن به مطرح شدنْ نادرست است.
22. To speak of dialogue is to speak of a means by which the gap between other and self may be bridged.
ترجمه: براي سخنگفتن در باب گفتوگو بايد از ابزاري سخن گفت كه با آن بتوان بر شكاف بين ديگري و خود پل زد.
ترجمة پيشنهادي: سخنگفتن از «گفتوگو» در واقع سخنگفتن از شيوهاي است كه به مدد آن ميتوان اختلاف ميان «خود» و «ديگري» را برطرف كرد.
توضيح: در متن مبدأ كلمهاي كه بايستگي را برساند وجود ندارد. همچنين ترجمة كلمه «means» به ابزار در اينجا مرجوح است.
23. The solution to the problem of how to understand dialogue among civilizations I would like to suggest draws upon elements of both the anthropological analogy model and the representational model.
ترجمه: براي راه حل مسئلة چگونگي فهم گفتوگوي بين تمدنها لازم است پيشنهاد كنم كه از عناصر هممدل هميشگي مردمشناختي و هممدل نمايندگي استفاده شود.
ترجمة پيشنهادي: راه حلّي را كه مايلم براي چگونگي فهم گفتوگوي تمدنها پيشنهاد كنم آن است كه هم از عناصر مدل تمثيل مردمشناسانه و هم از عناصر مدل نمايندگي گفتوگوي تمدنها استفاده شود.
توضيح: در عبارت انگليسي واژهاي كه دلالت بر لزوم (لازم است..) كند وجود ندارد. كلمة«like» بيانگر تمايل نويسنده است. همچنين مترجم محترم در ترجمة عبارت «both…» به نحوي نادرست همان ساختار انگليسي را رعايت كرده است و از اين رو موجب ابهام عبارت فارسي شده است. (ترجمه واژة «analogy» به هميشگي يا سهو قلم نويسنده است و يا خطاي انگشت تايپگر شتابزده!
در پايان، دوست دارم به متوليان مجلات علمي، به ويژه مجلات و نشرياتي كه در حوزة دينپژوهي مشغول خدمت و نشر معارف ديني هستند توصيه كنم كه با استفاده از كارشناسان و محققان كاركشته، مقالات و ترجمههايي را كه براي چاپ در نظر ميگيرند به دقت مورد مطالعه و بررسي قرار دهند و بدين ترتيب هم از صرف هزينة بيجهت خودداري كنند و هم اعتبار غناي نشرية خود را حفظ كنند.
* عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. دريافت: 1/11/87 ـ پذيرش: 1/12/87
برچسبها: تاریخ شفاهی, پژوهش

