تصاويري از محمد علي فروغي
ادامه مطالب کلیک کنید
برچسبها: تصاويري از محمد علي فروغي
تصاويري از محمد عليشاه پس از تبعيد از ايران
ادامه مطالب کلیک کنید
برچسبها: تصاويري از محمد عليشاه پس از تبعيد از ايران
دوره قاجار مصادف با رواج مظاهر جديد اروپايي از جمله ورود صنعت چاپ به ايران و رواج كتاب هاي چاپ سنگي در كشور است . استفاده از اين صنعت تحول فرهنگي بزرگي در ايران به وجود آورد . زيرا از آن پس ناشران توانستند از هر عنوان كتاب 800 و در برخي موارد تا بيش از 1000 نسخه به چاپ برسانند . شمارگان زياد كتاب هاي چاپ سنگي در مقايسه با كتابهاي خطي و نيز غير مرغوب بودن كاغذ و جلد كتاب هاي چاپ سنگي سبب ارزاني توليد كتاب و امكان دسترسي گروه زيادي از كتاب دوستان به كتابهاي مورد علاقه شان گرديد . برخي از پژوهشگران ايراني بر اين نظرند كه نخستين كتاب چاپ سنگي ، قرآن به خط ميرزا حسين خوشنويس به سال 1248 ق و سپس زادالعماد است كه به خط هم او و به سال 1251 ق در تبريز به چاپ رسيده است . اما تحقيقات جديد نشان ميدهد كه نخستين كتاب چاپ سنگي به نام جهاديه است كه به كوشش ميرزا بزرگ قائم مقام در 1234 ق در تبريز به چاپ رسيده است . نخستين كتاب چاپ سنگي كه در تهران به چاپ رسيد ديوان عبد الوهاب معتمدالدوله نشاط يا ديوان غزليات حافظ است كه در 18 محرم 1254 ق به چاپ رسيده است . اما برخي ديگر نخستين كتاب چاپ سنگي تهران را المعجم في آثار ملوك العجم دانسته اند كه در 1259 ق به چاپ رسيده است . پيش از انتشار كتب چاپي فارسي در ايران اين كتابها در خارج از كشور چاپ ميشدند . به نوشته شاردن فرانسوي در سياحتنامه ، وي در 1087 ق همراه با وزير اعظم شاه سليمان اول صفوي كتابهاي فارسي چاپ شده در خارج از كشور را به نظر شاه رساند .
نخستين دستگاه چاپ سنگي فارسي در 1225 ق در هند دائر شد كه از جمله اولين آثار چاپي آن انوار سهيلي است كه در 2 رجب 1243 ق در چاپخانه بمبئي به چاپ رسيده است . از جمله مطبعه هاي فارسي زبان هند ، « مطبعه نولكشور » است كه در 1270 ق تاسيس شد و تا 1330 ق بيش از 12000 عنوان كتاب معتبر فارسي از جمله فرهنگ هاي لغت و ديوان شعراي فارسي گوي ايراني و هندي را تصحيح و به چاپ رساند .
قديمي ترين كتاب چاپ سنگي فارسي در عثماني « فرهنگ شعوري» است كه در 1255 ق به چاپ رسيده است . در مصر نيز « مطبعه بولاق » كه در 1235 يا 1237 ق دائر شد به چاپ كتابهاي فارسي نيز مي پرداخت . نخستين كتاب چاپ فارسي مطبعه بولاق « مفاتيح الدريه في اثبات القوانين الدريه » است كه در 1242ق و سپس گلستان سعدي و پند نامه عطار است كه در 1244 ق چاپ و منتشر شدند . در شهر هاي اروپايي مانند پطروگراد ، وين ، لندن ، رم ، پاريس و ليدن نيز كتابهاي فارسي نفيس چاپ و منتشر مي شده است .
چاپ سربي نخست در 1227 ق در تبريز دائر شد و مدتي بعد كتاب فتحنامه با چاپ حروفي منتشر گرديد . پس از آن ميتوان از مآثر سلطاني عبدالرزاق بيك دنبلي ( اواخر رجب 1241 ق ) و رساله آبله كوبي ياد كرد كه اندكي پس از آن انتشار يافت . ظاهرا در همان وقت كه در تبريز چاپخانه سربي دائر بوده ، چاپخانه ديگري در تهران در حدود 1240 ق داير بوده است بدون آنكه چاپخانه تبريز به تهران منتقل شود . از نخستين كتابهاي چاپ حروفي تهران ميتوان از محرق القلوب ( 1239 ق ) ، عين الحيات و حيات القلوب در 1240 ق نام برد . قديمي ترين كتابي كه به زبان فارسي با چاپ حروفي منتشر شد دو كتاب داستان مسيح و داستان سن پيدرو است كه با ترجمه لاتين در 1049 ق در ليدن هلند به چاپ رسيدند . گرچه چاپ سربي زودتر از چاپ سنگي در ايران دائر شد اما پس از چند سال جاي خود را به چاپ سنگي داد و اين صنعت به مدت 60 سال در ايران ، تبريز ، اصفهان ، شيراز ، مشهد و چند شهر ديگر داير بود .
خط كتابهاي چاپ سنگي بيشتر نسخ و نستعليق و گاهي شكسته بود و كاغذ آنها غالبا روسي و روزنامه مانند بوده و گاهي هم از كاغذهاي فرنگي ديگر استفاده مي شده است . كتابهاي چاپ سنگي را در آغاز همانند كتب خطي ، مصور و مزين ميكردند . بدين ترتيب كه در صفحه اول ترنج يا شمسه ميانداختند و در صفحه دوم معمولا سرلوحه اي قرار داشت و در سرلوحه ها به جز نقوش هندسي ، گاه شير و خورشيد و گاه دو ملائكه يا دو شير كه تاجي در ميان دست هاي خود دارند ديده ميشد . مجلس سازي و تصوير هم به همان سياق نقاشي هاي عصر قاجاري انجام ميشد كه ممزوجي از شيوه مينياتورسازي و نقاشي اروپايي بود . تاريخ چاپ كتاب نيز غالبا در صفحه آخر كتاب ذكر ميشد و يا با نوشتن « ماده تاريخ » (عبارت منثور يا منظومي كه بر اساس حروف ابجد حكايت از پايان كتاب داشت ) ، تاريخ پايان نگارش كتاب آورده ميشد .
با افزايش چاپخانه ها در كشور و رشد تعداد روزنامه ها و كتابهاي چاپ شده كه بدون كنترل و نظارت دولتي ، چاپ و منتشر ميشدند ، رژيم ناصري در صدد نظارت بر مطبوعات و كتابهاي منتشره برآمد كه به صورت اعلان دولتي در شماره 552 روزنامه دولت عليه ايران مورخ 1280 ق چاپ و منتشر شد . برخي پژوهشگران فرمان شاه در 1287 ق و برخي ديگر « قانون جزاي 1296 ق » را كه از سوي كنت دو مونت ايتاليايي رئيس نظميه ايران به ناصرالدين شاه عرضه شد ، اولين سند و قانون سانسور يا مميزي دانسته اند . به هر روي پس از قانون اخير ، نظارت بر مطبوعات داخلي و خارجي شدت يافت و روزنامه هاي فارسي زباني چون قانون ، اختر ، و عروه الوثقي كه مخفيانه وارد كشور مي شدند ، دچار مميزي شديد گرديدند و دولتمردي چون ميرزا يوسف خان مستشارالدوله به اتهام نگارش مقاله در روزنامه قانون دستگير و شكنجه شد . حتي كتابهاي ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه كه مسئوليت « اداره انطباعات » و سانسور را داشت دچار سانسور گرديد . در دوره سلطنت مظفرالدين شاه ( 1313 – 1324 ق ) از شدت سانسور كاسته شد و با پيروزي جنبش مشروطه در 1324 ق تقريبا سانسور از كشور رخت بربست و هرگونه كتاب و مطبوعات ، آزادانه در كشور منتشر شدند . در ماده بيستم متمم قانون اساسي حدود و ثغور آزادي كتاب و مطبوعات تشريح شد و نخستين قانون مطبوعات در 5 محرم 1326ق به تصويب مجلس رسيد .
آزادي انتشار كتاب و مطبوعات ديري نپاييد ، زيرا پس از تيرگي روابط ميان محمد علي شاه و مجلس ، سرانجام شاه دستور گلوله باران مجلس را صادر كرد ( 23 جمادي الاول 1326 ق ) و به دنبال آن بسياري از آزاديخواهان و روزنامه نگاران دستگير ، تبعيد و برخي نيز كشته شدند و روزنامه هاي مخالف نيز تعطيل شدند .
پس از فتح تهران در 27 جمادي الآخر 1327 ق به دست مجاهدين گيلاني و بختياري بار ديگر آزادي سياسي نسبي در كشور برقرار شد . اما اين آزادي بارها توسط قدرت هاي بيگانه و دولتهاي دست نشانده آنها تهديد گرديد . چنان كه پس از اولتيماتوم 1907 روسيه به ايران ، دولت روسيه به تبريز ، رشت و مشهد لشكركشي كرد و در 10 محرم 1330 ق برخي آزاديخواهان تبريز را به دار كشيد و برخي ديگر دستگير و تبعيد شدند و بسياري از نويسندگان نيز قلم بر زمين گذاشتند . چند سال بعد كه با شجاعت و درايت تني چند از نمايندگان مجلس ، زيانهاي ناشي از قرارداد 1919 ايران انگليس بر ملا شد ، بعضي از روزنامه نگاران آزاديخواه دولت وثوق الدوله را به باد انتقاد گرفتند كه در نتيجه آن بعضي از روزنامه نگاران دستگير و روزنامه هايشان توقيف شد .
منبع:تاريخ كتاب در ايران ، محمد حسن رجبي ، انتشارات اطلاعات ، 1388 ، ص 35 تا 40
برچسبها: كتابخواني در عصر قاجار
با هماهنگی کارکنان مجموعه فرهنگی آرامگاه شهید مدرس به دیدن عباس عظیمیان میرویم که در نوجوانی شاهد اتفاقی بوده که در تاریخ ماندگار شده است.
پس از طی کردن چند خیابان در یکی از کوچه های محلات جدید کاشمر مقابل خانهای توقف میکنیم.
پس از فشردن زنگ و باز شدن در وارد حیاط میشویم.
انتظارش را نداشتیم، شاهد این رخداد تاریخی که سن و سالی دارد، خود به استقبالمان بیاید او دعوتمان کرد تا در طبقه اول ساختمان با او گفتوگو کنیم اما ما در طبقه همکف با عباس عظیمیان همکلام شدیم.
مهمان جدید «کوچه نخل»
عباس عظیمیان میگوید: حدود 15 سال سن داشتم و در کوچه نخل کاشمر قدیم زندگی میکردیم که بعدها به کوچه «تلفن خانه» معروف شد، مدتی بود که حضور آژانها در محل زندگیمان مرا کنجکاو کرده بود؛ از بزرگترها میپرسیدم که چرا آژانها مقابل خانه همسایه کشیک میدهند؛ خلاصه فهمیدم که روحانی سیدی در آن خانه زندانی است.
اوستا میرزای نجار و همسر روس تازه مسلمانش
وی میافزاید: آن موقع من شاگرد استاد میرزای نجار بودم. او مردی دیندار بود و با یک زن تازه مسلمان روس ازدواج کرده بود و همواره صحبت از راهی برای ارتباط برقرار کردن با سید بود.
یک بار تصمیم گرفتند به بهانه بردن چای برای سید وارد خانه شویم، زن اوستا میرزا چای دم کرد و با یک قوری و کاسه داد به من تا برای سید ببرم، چون آژانها برای ورود بزرگترها سختگیری میکردند.
اولین چایی
عظیمیان ادامه میدهد: یکی از آژانها کربلایی علی خان بود که مردی متدین بود و بعدها نیز چندین بار اجازه داد تا به دیدن آقای مدرس بروم. آن روز اجازه داد تا چایی برای سید ببرم داخل شدم و سینی را مقابل سید گذاشتم و به او تعارف کردم، اما با اصرار او اولین چای را خودم خوردم. خلاصه رفت و آمدهای من به داخل خانه بیشتر شد و چند بار هم شیر داغ برای او بردم.
وی میگوید: هم صحبتی با آقای مدرس ممنوع بود و رضاخان کسانی را که با او رفت و آمد داشتند سر به نیست میکرد، اما برخی آژانهایی که آنجا بودند خیلی برای مردم دردسر درست نمیکردند.
کرسی برای «سید»
عظیمیان میافزاید: برای آنکه بیشتر و راحتتر به داخل خانه رفت و آمد کنم از رخنه دیوار میان خانهای که آقای مدرس در آن بود و حیاط منزل کربلایی اسماعیل مفتش به آنجا میرفتم. یک شب وقتی به آنجا رفتم، دیدم خانه بسیار سرد است و به آقای مدرس گفتم، من شاگرد نجاری هستم و اگر اجازه بدهید برایتان یک کرسی بسازم و بیاورم و پس از قبول ایشان کرسی را ساختم و برایشان بردم.
نامه محرمانه «سید» برای شیخ اولیایی
وقتی پس از مدتی اعتمادشان به من جلب شد، گفتند نامهای به تو میدهم که باید به دست «شیخ اولیایی» برسانی (شیخ اولیایی از روحانیون معروف کاشمر در آن دوره بود) نامهای نوشتند و برای آنکه به دست آژانها نیفتد، آن را لای لبه کلاهم مخفی کردند.
وی ادامه میدهد: به سراغ علی اکبر معین الزوار رفتم و با کمک او به حضور شیخ اولیایی رسیدیم و وقتی نامه را خواندند، گفتند: «مگر شیخ تبعیدی در کاشمر است؟» بعد به من گفتند فردا بیا و جواب را ببر. فردای آن روز رفتم و باز جواب را در لبه کلاه مخفی کردم و برای آقا مدرس بردم.
سه نفر ناشناس!
عظیمیان میگوید: مدتی به این منوال گذشت و یکی از شبها صدای جرس اسبها از کوچه توجهم را جلب کرد. اسبها مقابل خانه محل نگهداری آقای مدرس ایستادند و 3 نفر وارد خانه شدند. سراغ همان رخنه دیوار رفته و از آنجا داخل خانه را نگاه میکردم؛ حضور چند آژان ناشناس برایم عجیب بود و نمیدانستم داخل خانه چه اتفاقی افتاده فقط منتظر بودم تا آنها بروند و من سراغ آقای مدرس بروم.
تاریکی هوا و میرزا کریم غسال
مدتی گذشت و هوا تاریک و تاریکتر شد؛ آن آژانها نرفتند و حتی ساعتی بعد دیدم که میرزا کریم غسال را به آنجا آوردند، تابوتی هم آورده بودند! دیگر نمیتوانستم صبر کنم؛ نوجوان بودم و شرایط سختی برایم پیش آمده بود. نمیدانستم باید چکار کنم.
شاهد دوم که بود؟
بناچار سراغ یکی از معتمدان محل به نام حاج علی کردستانی رفتم. جریان را برای او تعریف کردم و بیدرنگ همراه من آمد و بعد از خارج شدن آژانها از خانه که تابوتی را حمل میکردند یقین پیدا کردیم که آقای مدرس را کشتهاند! دنبال آنها راه افتادیم و با فاصلهای حدود 100 متر در تاریکی شب به تعقیب پرداختیم. آنها به قبرستان شهر نرفتند و از شهر خارج شدند!
آژانها از کشتزارهای گندم عبور کردند و به محلی که به «حوض قزاقها» معروف بود، رسیدند. در تاریکی شب مشغول کندن زمین شدند و پس از دفن پیکر آقای مدرس با پوشال گندم و خاشاک اطراف محل دفن را پوشاندند و رفتند.
علامتگذاری جای دفن
وی در ادامه این روایت میگوید: پس از دور شدن آژانها با حاج علی کردستانی به آنجا رفتیم و کاملاً مطمئن شدیم که آنجا محل دفن پیکر آقای مدرس است. برای آنکه دوباره بتوانیم آنجا را پیدا کنیم با چند تکه سفال کوزه شکسته علامت گذاشتیم و از محل دور شدیم.
افسوس شیخ اولیایی
وقتی خبر این جنایت را به شیخ اولیایی دادیم، حسرت خورد و گفت در حال تدارک فرار آقای شهید بودیم و بخاطر ماه مبارک آن را به تأخیر انداختیم؛ افسوس که نتوانستیم او را نجات بدهیم.
سه روز در مخفیگاه
با انتشار خبر قتل آقای مدرس وضعیت شهر بدتر شد و من از ترس اینکه مبادا به دام مأموران دولت بیفتم، سه روز در خانه شیخ اولیایی مخفی بودم و پس از آرام شدن اوضاع توانستم به خانه برگردم.
اعتراف آژان بازنشسته
عظیمیان که کمی هم از عوارض پیری در یادآوری جزئیات آن روزها رنج میبرد، میگوید: چند بار ما را به بهانه شرکت در عزاداری به نظمیه بردند؛ حتی یکی از آژانها سالها بعد و پس از بازنشستگیاش به من گفت: چند بار میخواستیم تو را بکشیم، اما نشد.
نان و ماست نذری «آقای شهید»
عظیمیان در پایان یادآوری میکند: هر چند دولت نمیخواست قبر مدرس مشخص باشد، اما چندان طولی نکشید که مردم قبر آقای شهید را به محلی برای نذر و نیاز تبدیل کردند و از همان زمان تاکنون نان و ماست نذری مزار آقای شهید حاجات خیلیها را برآورده است.
منبع: قدس آنلاین
برچسبها: روایت شاهد عینی قتل و دفن شهید «مدرس» پس از 75 سال
بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک بار هم به بندرعباس تبعید شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی، «تمام چهار راه مولوی تا شوش را فرش پوش کرد و طاق نصرت بست». به دلیل اقداماتی که در 28 مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک طپانچه از شاه هدیه گرفته بود. شهید طیب حاج رضایی را حر انقلاب لقب دادند. زیرا از لشکر یزید به زیر بیرق امام حسین پناه برد.او در دل عشق حسین را داشت.در اواخر سال 1341 و اوایل 42، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند که گفته بود: «خدایا پاکم کن، خاکم کن» حر (آزاده)در همه حال حر(آزاده)است هرگاه پتک ایام بر او ضربهای فرود آرد، سر را سندان صبوری کند، و اگر در سر هر ضربهای انبوه مصائب نیز هجوم آرند هرگزش نشکنند، هر چند به بندش کشند ، به بیچارگیش کشانند و راحت از او رخت بندد و روزگار بر او سخت گیرد. «یاران امام خمینی ، تمام مردم بودند. مردم با تمام خصوصیات آنها، و طبقهبندی که از جهات مختلف دارند. انسانهای مؤمن و پاک باختهای که از ابتدا به اندیشه برقراری حکومت دینی بودند و یا روحانیونی که سالهای سال برای افشاء ماهیت ضد دینی رژیم شاهنشاهی تلاش کرده بودند و اقشار فرهنگی ، معلمان ، دانشجویان ، دانشگاهیان، پزشکان ، مهندسان و همه و همهی افرادی که مؤمنانه به اسلام عشق میورزیدند. اما اینها همهی ملت نبودند. نهضت خمینی توانست همه ی ملت را همگام کند، حتی کسانی را که از پیشنیه خوبی برخوردار نبود و چه بسا برای برقراری رژیم شاهنشاهی نیز تلاش کرده بودند و خود از تقویت کنندگان پایههای رژیم شاهنشاهی به حساب میآمدند یا افرادی که به دلیل جو عمومی فساد، چون بی حجابی و فسق و فجور، درآن گرفتار شده بودند، دریای ایمان خمینی آنان را غسل توبه داد و ناگهان متحول شدند و چه بسیار از آنان که با توبه نصوح خویش، به اوج شرف و انسانیت دست یافتند. و این هنر کیمیاگری خمینی بود». "طیب حاج¬رضایی" فرزند "حسینعلی" در سال 1280ش.، در محله صام پزخانه «تهران» دیده به جهان گشود. پدرش از اهالی قزوین بود که به تهران مهاجرت کرده بود و ریاست بوته فروشیها را بر عهده داشت، کار او تقسیمبندی ¬بوته برای سوخت نانواییها بود. طیب از همان اوان جوانی به جرگه باستانی کاران و لوطیان پیوست و پس از بازگشت از خدمت سربازی نامش بر سر زبانها افتاد.[1] بارها به دلیل دعوا و درگیریهای جاهلانه دستگیر شده بود و به زندان رفته بود. وی در سال¬های جوانی سابقه خوبی نداشت، از جمله اينكه در سال 1316ش. به اتهام درگیری و زد و خورد با پاسبان شهربانی به دو سال زندان انفرادی محکوم شده بود. در سال 1319 نیز به اتهام نزاع، تحت تعقیب بوده که به قید کفیل آزاد شده است. در سال 1322 نیز به 5 سال حبس با اعمال شاقه محکوم گردید و در سال 1323ش. نیز به بندرعباس تبعید شد. او در سال 1332 از کودتاچیان 28 مرداد بود که «تاج¬بخش شاه» تلقی میشد[2]؛ اما در اثر یک تحول روحی، طیب در اواخر سال 1341 به سمت نهضت اسلامی متمایل شد و کم کم به یاران نهضت پیوست. همگی از نقش مرحوم طیب حاج رضایی در قیام 15 خرداد و جریان دستگیری او باخبرند. اما باید اذعان داشت که یکی از مقاصد رژیم از دستگیری طیب و حاج اسماعیل این بود که ماجرای 15خرداد را از روحانیت بهسمت چند نفر آشوبطلب و قلدر و دعواگیر تغییر دهد تا بدین نحو ماهیت دینی و مذهبی آن لاپوشانی شود. به همین دلیل، روزنامههای آن موقع تیتر زدند که جاسوسی مصری اعتراف کرد که قصد داشته چمدانی پر از پول را وارد کشور کند تا آن را به مزدوران عبدالناصر، از جمله طیب و حاج اسماعیل بدهد و آنها هم این پول را به آقای خمینی بدهند. اما هرقدر طیب را شکنجه دادند که به چنین دروغی اعتراف کند، نکرد که نکرد. طیب حرفش تنها یک چیز بود: «من به اولاد پیامبر خیانت نمیکنم.» و البته سر حرفش ماند و تا آخر عمرش هم به اولاد پیامبر خیانت نکرد. به همین دلیل در صبح روز یازدهم آبان 42، دادگاه ارتشی (نظامی) حکم اعدام طیب و حاج اسماعیل رضایی را به اجرا در آورد و آنها را شهید کرد. حکم اعدام او در بامداد روز 11/8/42 در ساعت 5:10 در میدان تیر حشمتیه به اجرا درآمد. ساواک در گزارش اعلام میکند: «تیرباران نمودن طیب برای عامه مردم و خصوصاً اهالی جنوب شهر که نامبرده در میان آنها وجههای خاص داشته است، کاملاً غیر منتظره و خلاف امیدواری آنان به عفو بوده است. طیب حاج¬رضایی و حاج اسماعیل رضایی در همان تاریخ اعدام شدند و جنازههای ایشان را در شاهزاده عبدالعظیم در راهروی ورودی دفن کردند، اين بنابر وصیت خود ایشان بود، تا زوار از روی قبرش عبور کنند. زمانی که طیب و حاج اسماعیل رضایی اعدام میشوند، خبر آن بسیار پر و سر و صدا در روزنامهها به چاپ میرسد. رژیم به این وسیله میخواست از مخالفین خود زهر چشم بگیرد. اما همین مسأله درست بر ضد رژیم تمام شد. در گزارشهای ساواک از تشکیل مراسم ختم و یادبود متعدد برای این دو شهید و تأثیر منفی اعدام آنها در اذهان عمومی، یادداشتهایی وجود دارد. پس از شهادت، به قدری محبوبیت آنها بالا رفت که ساواک مجبور شد با پخش شبنامههایی به مخدوش کردن چهرهی آنها بپردازد. اما این مسأله تأثیری بر ارادت مردم به حر انقلاب نداشت. به روایت سید تقی درچهای ،« در تمام کتابخانه های عمومی قم مثل مسجد اعظم، کتابخانه فیضیه ، کتابخانهی حضرت معصومه و کتابخانههای دیگری که دایر بود و طلبههایی که در حجره بودند ، همگی آن شب پانزده هزار نفر از سربازان امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) و امام صادق (علیهالسلام) برای مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی نماز وحشت خواندند. من فکر نمیکنم برای هیچ آیتاللهی شب اول قبر پانزده هزار نماز وحشت خوانده شود.





برچسبها: اعدام طیب حاج رضایی

از آن جمله می توان به عکسی از ایشان اشاره کرد که در سال 1964 به هنگام تبعید در ترکیه گرفته شده و آن به خاطر ممنوعیتی بود که دولت وقت ترکیه در پوشیدن لباس روحانیت برای حضرت امام (ره) وضع کرده بود.
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاویر حضرت امام خمینی, ره, با لباس شخصی

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاویر اسناد مبارزاتی دوران طاغوت سردار سرافراز اس

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاویر کمتر دیده شده از حضرت امام خمینی, ره

برچسبها: قدغن نمودن تدریس زبان فارسی, بحرین

برچسبها: تشكر سفير انگليس از رضاخان
برچسبها: اشغال پالايشگاه آبادان توسط نظاميان انگليسي
اولين آتش نشاني در ايران با نام « اطفائيه » 170 سال پيش در تبريز داير شد . افرادي بر بالاي يك برج 23 متري دائما شهر را رويت ميكردند تا در صورت مشاهده دود و آتش، زنگي را به صدا درآورند . ماموران اطفائيه با شنيدن صداي زنگ ، محل دقيق حادثه را شناسايي ميكردند . سپس بشكههايي را به روي گاري قرار ميدادند و خود را به محل حادثه ميرساندند و با پركردن بشكههاي خود از آبانبار همسايه ها عمليات اطفاي حريق را آغاز ميكردند..............ادامه مطالب
برچسبها: اطفائيه
برچسبها: تقسيم منافع روس و انگليس در منطقه خليج فارس

تصاويري از فاجعه 17 شهريور
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از فاجعه 17 شهريور

قسمت سوم عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: قسمت سوم عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری, غلامحسین افشردی
![]()
تصاويري از فضل الله زاهدي مجري كودتاي 28 مرداد
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از فضل الله زاهدي مجري كودتاي 28 مرداد

تصاويري از كودتاي 28 مرداد (آلبوم 2)
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از كودتاي 28 مرداد, آلبوم 2

تصاويري از قواي تحت امر رضاخان
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از قواي تحت امر رضاخان

پول هاي قديمي ايران
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: پول هاي قديمي ايران

قسمت اول عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: قسمت اول عکس های گرفته شده توسط شهید حسن باقری, غلامحسین افشردی

|
تصاويري از كودتاي 28 مرداد (آلبوم 1 ) برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.
|
برچسبها: تصاويري از كودتاي 28 مرداد, آلبوم 1

مسجدالاقصی نام مسجدی در بخش شرقی شهر بیت المقدس است که در سال 710 میلادی ساخته شد، به همین دلیل صرف نظر از قداست یکی از قدیمیترین مساجد جهان اسلام به شمار میاید.
مسلمانان نخست به سمت بیت المقدس نماز میخواندند. این نام همچنین در آیه اول سوره اسرا آمدهاست، تصاویری که در زیر میآید، مربوط به سالهای 1940 تا 1946 یعنی دو سال پیش از موجودیت رژیم صهیونیستی و اشغال فلسطین به دست صهیونیستهاست.
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: عکس مسجدالاقصی دو سال پیش از موجودیت رژیم صهیونیست
سربازان رژيم شاه در خيابانهاي تهران

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: سربازان رژيم شاه در خيابانهاي تهران

برچسبها: ايستگاه آتش نشاني آبادان

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: نفربرهاي نظامي رژيم شاه در خيابانهاي تهران
جناب آقاي زاهدي سفيركبير دولت شاهنشاهي ايران – لندن
متمني است دستور فرماييد تعداد 12 صندوق از نوع بطري بزرگ جاني واكر نوار سياه جهت پذيرايي خارجي كاخ بندگان علياحضرت ملكه پهلوي خريداري و با اولين وسيله ايراني (هوايي و دريايي) كه موجود باشد فرستاده شود و بهاي آن را مرقوم فرماييد تا وجه آن حواله گردد. با تقديم احترام
دفتر علياحضرت ملكه پهلوي
ناصر مشيري

برچسبها: خواست خريد 12 صندوق مشروب از لندن براي فرح پهلوي
| تصاويري از تيمور بختيار اولين رئيس ساواك |
|
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
برچسبها: تصاويري از تيمور بختيار اولين رئيس ساواك
| شاهنشاه به بيعرضه ها احترام ميگذارند ! |
|
![]() |
برچسبها: اسناد, شاهنشاه به بيعرضه ها احترام ميگذارند
| يك آمريكايي دونپايه: هويدا عوض نميشود! |
|
از: 322 تاريخ: 29/7/46 ![]() |
برچسبها: اسناد, يك آمريكايي دونپايه, هويدا عوض نميشود
عکس هایی از احمد شاه قاجار

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: عکس هایی از احمد شاه قاجار
| نام من بايد بر سر زبانها باشد! |
|
به: 322 تاريخ: 4/11/47 |

برچسبها: اسناد, نام من بايد بر سر زبانها باشد
|
همبستگي علما با امام خميني در تيرماه 1342 |
|
![]() ![]() |
برچسبها: اسناد, همبستگي علما با امام خميني در تيرماه 1342
|
تصاويري از دوران انقلاب
برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.
|
برچسبها: تصاويري از دوران انقلاب
| عيش و عشرت در سفارت ايران در پكن |
|
از: 233 تاريخ: 26/4/2537 ![]() |
برچسبها: اسناد, عيش و عشرت در سفارت ايران در پكن
برچسبها: دستگيري فرد شعار دهنده « آمريكائي برو گمشو » توسط

برچسبها: اتاق جراحي بيمارستان شركت نفت آبادان
برچسبها: ميرزا رضا كرماني, عامل ترور ناصرالدين شاه قاجار در زندان قزوين
اتوبوسهاس قديمي تهران

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: اتوبوسهاس قديمي تهران
تصاويري از تهران جديد و قديم

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از تهران جديد و قديم
تصاويري از سيد حسن امامي امام جمعه مادام العمر عصر پهلوي دوم

برای دیدن دیگر تصاویر----------- ادامه مطالب را کلیک کنید.

برچسبها: تصاويري از سيد حسن امامي امام جمعه مادام العمر عصر

برچسبها: مقبره كوروش در عهد قاجار

برچسبها: عيش و نوش متفقين در تهران
برچسبها: پمپ بنزين بازار آبادان سال 1306

برچسبها: عمليات احداث واحدهاي جديد در پالايشگاه آبادان
برچسبها: نگراني ساواك از اقدام يك هيئت مذهبي

مستند من وآقا موسی تاریخ شفاهی آیت الله عبدالجلیل جلیلی به کوشش حمید قزوینی
انتشارات مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی از امام موسی صدر با عنوان «من و آقا موسی» را منتشر کرد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، نخستین جلد از مجموعة «تاریخ شفاهی» که مشتمل بر خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی از علما و روحانیان برجسته کرمانشاه است، در پاییز 1390 به همت این مؤسسه منتشر شد.
این مجموعه که به کوشش حمید قزوینی تولید میشود با هدف ثبت و ضبط خاطرات نزدیکان و دوستان و همکاران و مرتبطان با ایشان در دستور کار مؤسسة فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر قرار دارد.
در بخشی از خاطرات آیت الله جلیلی میخوانیم:
«از سال یک هزار و سیصد و بیست و پنج که من برای ادامة تحصیل به قم رفتم، کم کم به کوچه حرم، که خانة آیت الله صدر آنجا بود، آمد و شد پیدا کردم و معاشرت ما، با آقا موسی، از همانجا شروع شد.»
«درس که میرفتیم، ایشان هم میآمدند. کم کم خیلی نزدیک و دوست شدیم. دانشکدة حقوق و حوزة نجف را نیز با هم رفتیم. خلاصه از ابتدای ورود به قم مرید آقاموسی شدم.»
«من و آقا موسی مثل دو برادر صمیمی با هم زندگی کردیم؛ شبها و روزها با هم بودیم و با هم مسافرت میرفتیم...»
این کتاب در 205 صفحه و با قیمت 5500 تومان برای نخستین بار در سال 1390 در 1000 نسخه منتشر شده است.
برچسبها: کتاب من وآقا موسی تاریخ شفاهی آیت الله عبدالجلیل ج

برچسبها: عکس اسماعيل جنگلي, ميرزا كوچكخان و سيدحبيبالله مدني

برچسبها: عکس وسائل اوليه حمل و نقل فرآورده هاي نفتي

برچسبها: عکس پستچی در دوره قاجار

پرویز ثابتی، سخنگوی غیر رسمی ساواک -سازمان اطلاعات و امنیت کشور- و مرد امنیتی مرموز حکومت شاه، بعد از سی و سه سال سکوت در گفتگو با صدای رسمی دولت آمریکا، به بیان خاطرات خود و دفاع از رژیم شاه و ساواک پرداخت.
ثابتی که مدیر امنیت داخلی ساواک بوده است در مورد نوشتن خاطراتش گفت: خاطراتم را از همان اول انقلاب نوشته ام ولی تاحالا منتشر نکرده ام، مسائل منفی را نگفته بودم که مورد سوءاستفاده جمهوری اسلامی ..................ادامه مطالب
برچسبها: روایت مرد مخوف ساواک از دلایل فروپاشی رژیم شاه


















