حجت الله کریمی
دوران شانزده ساله حکومت رضا شاه (1304-1320) از بسیاری جهات از منحصر به فردترین
دورههای تاریخی ایران معاصر به شمار میرود. افسر قزاقی که به کمک انگلیسیها
کودتا نموده سپس پلکان قدرت را به سرعت طی کرده، سلسلهای تاسیس نمود و به عنوان
پادشاه زمام کلیه امور کشور را به دست گرفت و حکومتی دیکتاتوری را پایهریزی کرده
دست به اقداماتی برد که ساختارهای کهن اجتماعی - سیاسی کشور را زیر و زبر کرد.
اقدامات و “اصلاحاتی” که رضا شاه انجام داد در طول تاریخ ایران بیسابقه بود.
وی در تمامی ابعاد و شئون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... زندگی مردم تغییر
ایجاد نمود. رضاشاه حساسترین نقاط زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را هدف قرار
داد و آن چنان تغییراتی در موارد حساس به وجود آورد که پس از گذشت سالیان دراز تصور
و باورچنین دگرگونیهایی با آن سرعت، دشوار به نظر میرسید.
از مهمترین اقدامات
و تغییراتی که توسط رضاشاه انجام شد سکولاریزه کردن جامعه و حمله به باورها،
اعتقادات، آداب و رسوم دینی و مذهبی مردم بود. تغییر پوشش مردان، تغییر قوانین
اسلامی، ممنوعیت برخی از مراسمها و شعایر مذهبی، محدود ساختن و تحت فشار قرار دادن
روحانیت، کشف حجاب و... اعمالی بود که وی در راستای دینزدایی انجام داد. هرچند
باتوجه به عمق اعتقادات مذهبی در میان مردم و سقوط مفتضحانه رضا شاه، وی به طور
کامل به انجام هدف خود نایل نگردید اما نباید از نظر دور داشت که تغییراتی بنیادین
در این حوزه به وقوع پیوست. مسئلهای که مطرح است اینکه چرا جامعه ایران باتوجه به
تاریخ پرافتخار مبارزه با استبداد و استعمار و کارنامه درخشان مقاومت در برابر
تهاجمات و حملاتی که به ساحت دین و مذهب خود صورت گرفته بود این بار در مقابل
دیکتاتوری رضا شاه مجبور به تسلیم گردید؛ بیشک بخش عمدهای از این مسئله و علل
کامیابی رضا شاه به قدرت نظامی و حکومت سرکوبگر پلیسی وی بر میگردد. اما به نظر
میرسد در این میان تجربه ناکام و تلخ اولین حرکت و قیام گسترده علیه وی توسط
روحانیون تاثیر بسزایی در تفوق رضا شاه داشته است. ذیلا با بررسی اولین قیام مهم
روحانیت علیه اقدامات و برنامههای رضاشاه و تشریح ابعاد و تحلیل آن به بررسی و
تبیین مسئله پیش گفته میپردازیم.
حاج آقا نورالله - اصفهانی که نام اصل وی
مهدی و فرزند شیخ محمد باقر نجفی نوه دختری سید صدرالدین عاملی بوده و در 1278 ق در
اصفهان به دنیا آمد پس از تحصیلات مقدماتی در اصفهان در 1295 هـ. ق عازم عتبات
عالیات شد و تا سال 1304 که به درجه اجتهاد نایل آمد در آنجا مشغول به تحصیل بود.
در همین سال به اصفهان بازگشت و به تدریس پرداخت. در سال 1307هـ. ق به همراه برادرش
آقا نجفی به قلع و قمع بابیها اقدام نمود که موجب تبعید آن دو به تهران گردید. در
جریان قیام تنباکو فعالانه شرکت داشت و از آن پس اندیشه رفع عقب ماندگی و اصلاح
کشور و برنامهریزی جهت تحقق آن و رسیدن به استقلال سیاسی و اقتصادی دغدغه وی بود و
در همین راستا به کمک برادرش “شرکت اسلامیه” را تاسیس نمود. در جنبش مشروطه ابتدا
به تائید آن پرداخت ولی پس از انحراف آن راه خویش را جدا نمود و حتی زمانی که به
عنوان یکی از پنج فقیه ناظر بر مصوبات مجلس انتخاب شد آن را نپذیرفت اما بیشک
مهمترین اقدام سیاسی این عالم مبارز قیام علیه رضاشاه بود. قیام حاج آقا نورالله در
اعتراض به قانون نظام وظیفه اجباری بود که در 16 خرداد 1304 به تصویب مجلس چهارم
رسیده و در پنجم آبان سال 1305 طی دستوری از سوی رضا شاه به اجرا گذارده شد.
اینکه اعتراض به تصویب چنین قانونی باتوجه به نیاز کشور به نیروی نظامی قوی و
متمرکز برای حفظ مرزها و مقابله با تجاوزات تا چه حد توجیهپذیر است مدنظر نگارنده
نبوده و آنچه در مورد این موضوع مهم به شمار میرود تقدمی است که این حرکت به عنوان
اولین حرکت اعتراضی در مقابل برنامهها و اقدامات رضا شاه داشت و اگر به نتیجهای
مقبول منتهی میشد چه بسا تا حد بسیار بالایی جلوی اقدامات بعدی رضا شاه گرفته
میشد. ولی همین مقدار اشاره میشود که اولا پس از قیام حاج آقا نورالله دولت
پذیرفت که لایحه دارای نقص بوده و قول اصلاح داده شد. ثانیا طرز برخورد مامورین
دولت که مامور اجرای این مصوبه شده بود مردم را آزرده و معترض ساخته و آنان نیز به
علما پناه برده بودند به طوری که به عنوان مثال در اراک اجرای این قانون موجب
اعتراض شدیدی گردید و در حدود پانزده هزار نفر به خیابان ریخته و ماجرا به درگیری و
ضرب و شتم ختم گردید. (1)
در اصفهان پس از اعلام مصوبه مذکور مردم با راهنمایی
روحانیون محلی راه خانه حاج آقا نورالله را پیش گرفته به وی پناه جستند، بزودی
اطراف خانه ایشان در امامزاده احمد تبدیل به محل تجمع مردم ناراضی گردید. (2) ایشان
نیز مردم معترض را در بیرونی منزل میپذیرفت و برای آنها سخنرانی میکرد و به علت
ازدحام جمعیت، افرادی سخنان او را با صدای بلند برای مردم تکرار میکردند، وی در
یکی از سخنرانیهایش گفت: ”آی مردم! این خری [رضاشاه] راکه بالا رفته خودمان پایین
خواهیم آورد. ”(3)
این تجمع اعتراضآمیز که به سرعت دامنه آن گسترش پیدا
میکرد.، موجب واکنش دولت گردید و مخبرالسلطنه هدایت - رئیس الوزرای وقت با انتشار
ابلاغیهای تلویحا روحانیون را مانع وحدت ملی خوانده و امر به معروف و نهی از منکر
توسط آنان را فساد انگیز دانسته آنان را در زمره مفسدین فیالارض دانست و تهدید به
تعقیب و تنبیه نمود. (4) به دنبال انتشار این ابلاغیه اصفهان به رهبری حاج آقا
نورالله به تعطیلی کشیده شد. و پس از آن جلسهای متشکل از روحانیون سرشناس اصفهانی
تشکیل شده و بعد از استخاره تصمیم به مهاجرت از اصفهان گرفته شد.
از فردای آن
جلسه حاج آقا نورالله اسباب مهاجرت علما را فراهم ساخت و چون تلگرافخانه دولتی تحت
سانسور بود، قاصدهایی به شهرهای مختلف فرستاده و از آنان درخواست مساعدت نمود. (5)
و سپس به همراه علمای سرشناس اصفهان و چهرههای شناخته شده خانواده نجفی و بیش از
هزار نفر از طلاب و روحانیون در 21 شهریور 1306 روانه قم گردید. ایشان به همراه
یاران خویش در چهارم دی ماه 1306 پس از 105 روز به قم رسیده در این شهر به توصیه
آیتالله حائری از مهاجرین استقبال پرشکوهی به عمل آمد. پس از رسیدن به قم نیز
حاجآقا نورالله دعوتنامههایی برای تمامی علما و روحانیون اقصی نقاط کشور ارسال
نموده از ایشان خواست به قم عزیمت نموده تا متحدا در پیشرفت هدفی که به عقیده ایشان
وظیفه شرعی و به نفع عامه مردم بوده اقدام نمایند. (6) به این ترتیب علمای نقاط
مختلف کشور از جمله از خراسان حاج میرزا عبدالله از شیراز سید عبدالباقی و سید
عبدالله شیرازی، از کاشان حاج میرزا شهابالدین کاشانی، از همدان شیخ الاسلام
همدانی و از خمین حاج میرزا محمد مهدی احمدی به مهاجرین پیوستند. و از سایر نقاط
تدارک وسیعی برای پیوستن به مهاجرین به عمل آمد. آقانورالله پس از ورود به قم و
استقرار در آن شهر هیئتی تحت عنوان “هیئت علمیه روحانیه مهاجرین قم” تشکیل داد که
مامور اجرای مقاصد و ابلاغ تصمیمات به طلاب بود. (7) مهاجرت علما به قم کمکم
دامنه وسیعتری پیدا کرده باعث هیجان سیاسی در تهران و سایر شهرها گردید و تبدیل به
مسئله اصلی دولت و کشور شد.
رضا شاه که به شدت از این واقعه هراسان شده بود از
آن به عنوان لشکرکشی یادکرد و حاج آقا نورالله را آدمی خطرناک معرفی کرد. (8) در
شهرهای مختلف از جمله شیراز و مشهد به طرفداری از قیام تعطیل عمومی اعلام شد و
تلگرافهایی از سوی روحانیون و مردم نقاط مختلف کشور به تهران و خطاب به دولت
مخابره گردید که در آنها خواستههای “هیئت علمیه مهاجرین قم” تائید گردید. دولت
همزمان با ورود علما به قم در تلگرافی خطاب به آنها علت مهاجرت ایشان را جویا شد.
علمای مهاجر طی نامهای خطاب به مخبرالسلطنه هدایت - رئیس الوزارء - چنین پاسخ
دادند:
“با وجود داوطلب زاید بر کفایت از شهری و دهاتی و بیکار نباید کارگران
را بیکار کرد و به جهت تمرین افکار به فنون قشونی تعلیم اجباری مناسبتر از نظام
اجباری است. مستدعی است برای رفع نگرانی عموم در الغای نظام اجباری اقدام سریع
بفرمایید که عموم داعیان به دعای دولت ابد مدت [مشغول باشند]“(9) پس از چندین بار
تبادل تلگراف و نامه بین مهاجرین و دولت، علمای مهاجر درخواستهای خویش را بدین شرح
اعلام نمودند: -1 جلوگیری یا اصلاح و تعدیل نظام وظیفه -2 اعزام پنج نفر از علما
مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی به مجلس -3 جلوگیری کامل از منهیات شرعیه -4 ابقا و
تثبیت محاضر شرع -5 تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ -6 جلوگیری از
نشر اوراق مضره و تعطیلی مدارس بیگانگان. (10) همان گونه که از متن درخواست علما بر
میآید، انگیزه و هدف مهاجرین اصفهانی علیالخصوص رهبران آنها صرفا اصلاح قانون
نظام وظیفه نبوده بلکه ایشان اهداف بزرگتر و وسیعتری را مد نظر داشتند و در واقع
در صدد اعاده اختیارات گذشته روحانیون که در پی اقدامات رضا شاه از ایشان سلب
گردیده بودند و نشان دهنده فراست سیاسی رهبران قیام میباشد که با بهرهبرداری از
فرصت به دست داده سعی داشتند به مقابله همه جانبه با برنامهها و اقدامات رضا شاه
که در صدد سکولاریزه کردن جامعه و تحدید قدرت روحانیون بود بپردازند. نمونه دیگری
از تیزبینی سیاسی و آیندهنگری رهبر قیام یعنی حاج آقا نورالله اصفهانی در برخورد
با درخواست دولت مبنی بر دعوت از علمای مهاجر به تهران برای مذاکره بروز نمود.
مخبرالسلطنه در تلگرافی به علمای مهاجر در تاریخ 2 آبان 1306 از ایشان خواسته بود
جهت حل و فصل مشکلات به تهران عزیمت نمایند. اما حاج آقا نورالله که از قصد و نیت
اصلی دولت یعنی پراکنده ساختن اجتماع روحانیون و از بین بردن تقدسی که قیام در شهر
مذهبی قم از آن برخوردار بود و نهایتا تحت کنترل در آوردن ایشان در شهر تهران اطلاع
داشت با روشن بینی پاسخ داد که به علت کسالت نمیتواند به تهران بیاید و با این عذر
استقرار مهاجرت در قم تداوم یافت.
عدم دستیابی به موفقیت از سوی دولت، رضا شاه
را شخصا وادار به دخالت کرد. وی طی تلگرافی در تاریخ 14 آبان 1306 با تاکید بر این
موضوع که “هیچ مقامی در ایران حق ندارد در مصوبات مجلس تجدیدنظر نماید”، شاه با
اشاره به وظیفه دولت در رفاه حال عموم، منتهی از راه قانونی، از علما خواست باتوجه
به اینکه هجرت به قم مستلزم خسارت اهالی اصفهان خواهد بود، به اتفاق عموم اشخاصی که
به قم آمدهاند به اصفهان معاودت نمایند و به آنان اطمینان داد که با صدور اوامر
لازم به هیئت دولت تسهیلات لازمه در ضمن اجرای قانون رعایت خواهد شد. (11) اما این
اقدامات دولت و شاه ثمری نبخشید و مهاجرین همچنان بر خواستههای خود پای فشردند و
کار تا جایی بالا گرفت که تیمورتاش، وزیر راه دربار رضا شاه پیشنهاد کرد که قم به
توپ بسته شود. اما مخبرالسلطنه مذاکره را راه درستی تشخیص داده و نهایتا دولت تصمیم
گرفت با علمای مهاجر به مذاکره بپردازد و از تقاضای آن بیواسطه و به روشنی آگاه
گردد. (12) در پی این تصمیم علمای مهاجر به رهبری حاجآقا نوالله نیز تصمیم گرفتند
نمایندهای برای مذاکره با دولت به تهران گسیل شود و قرار بر این شد تا شیخ کمال
نجفی معروف به شریعتمدار به تهران عزیمت نموده و از نزدیک از روند جریانات مطلع شده
و علما را از تصمیم دولت آگاه نماید.
شیخ کمال نجفی در تاریخ 15 آذر 1306 با
شاه دیدار نموده در این دیدار شاه، وی را از انجام تمامی خواستههای علمای مهاجر
مطمئن ساخت و خواستار خاتمه مهاجرت علما گردید و قرار شد به منظور هماهنگی و توافق،
نمایندگان دولت شامل؛ مخبر السلطنه هدایت (رئیس الوزراء) تیمور تاش (وزیر دربار)
امام جمعه و ظهیرالاسلام با سفر به قم با علما دیدار نمایند. (13) در دیداری که بین
نمایندگان دولت با علمای مهاجر صورت گرفت، علیرغم اختلاف نظرهای اولیه پس از یک
هفته نمایندگان دولت پذیرفتند که دربار رسما تقاضای روحانیون را پذیرفته و انجام آن
را تعهد نماید. در این زمینه صورت جلسهای نیز تنظیم و تصاویر آن به ایالات و
ولایات مختلف ارسال گردید. (14)
در پی این توافقات وزارت دربار پهلوی طی انتشار
اعلامیهای در تاریخ 21 آذر ماه 1306 به اطلاع عموم رسانید که؛ درباره قانون نظام
وظیفه اجباری خود دولت و وزارت جنگ پس از تجارب حاصله و مطالعه بر روی قانون مزبور،
آن را برای تجدید نظر به مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهند کرد. در مورد حضور پنج نفر
از علمای تراز اول در مجلس اعلام داشت: لازم است که به ترتیبی که در قانون اساسی
مقرر و معین شده است رفتار شود. مسلم است که از طرف دولت هیچ نوع معارضه با بودن
تراز اول در مجلس نبوده و در موقع خود مساعدت لازم به عمل خواهد آمد. درمورد انجام
سایر درخواستهای علما نیز به آنها قول مساعد داده شد. اما در باب محاضر شرعیه
اظهار نمود: “نظر به آنکه مربوط به مقامات مقننه است مراجعه میشود و انجام تقاضای
آقایان خواهد شد و همچنین در باب ناظر شرعیات و جلوگیری از جراید و مدارس خارجه در
حدود قانون، دولت در اجرائیات مضایقه و خودداری نمیکند. ”(15)
متن تعهدنامه و
مندرجات آن نشان از وسعت و عمق اثری بود که قیام در ارکان جامعه و دولت به وجود
آورده و در واقع دولت را برای اعطای چنین امتیازات حساس و مهمی تحت فشار قرار داده
مجبور به پذیرش خواستههای خود نموده بود. اما سردمداران حکومتی در سر اندیشهای
دیگر نیز داشتند و منتظر واکنش علما بودند، که متاسفانه تحلیل آنها درست از آب
درآمد، دولت و دربار در واقع این تعهدنامه را منتشر ساخته و به انجام مندرجات آن
تعهد داده بود. تا اگر علما به همین مقدار بسنده نمودند پس از تفرق ایشان با پشت هم
اندازی و سیاست بازی و حتی اعمال فشار از انجام آنها سرباز زنند.
حاج آقا
نورالله اصفهانی به عنوان رهبر اصلی قیام متوجه این سیاست و هدف آن شده و خواستار
ادامه قیام و باقی ماندن علما در قم تا اجرای عملی و تصویب نهایی متعهدات دولت بود.
اما برخی از رهبران دیگر چنین نظری نداشته و کار را تمام شده میپنداشتند. سردی هوا
و فشارها و سختیهای زندگی در دوران مهاجرت نیز مزید بر علت شد تا تعدادی از ایشان
راه مراجعت به شهر و دیار خویش را در پیش گیرند. از جمله علمایی که پس از صدور
تعهدنامه دولت قم را ترک نمودند، آقای فشارکی، سیدالعراقیین، دهکردی و شیخ مهدی
نجفی بودند که این امر موجب آزردگی و تالم روحی آقا نورالله اصفهانی گردید. (16)
اما حاج آقا نورالله و تعداد دیگری از علمای باقیمانده در قم با پافشاری و
اصرار فراوان و با ارسال تلگرافهای متعددی به مجلس شورای ملی و دولت مبنی بر اجرای
توافقات به عمل آمده، دولت را مجبور به ارائه لایحه انجام درخواستهای مهاجرین مجلس
نمودند. این لایحه در 27 آذر 1306 به مجلس ارائه گردید اما پیش از آنکه این لایحه
در مجلس طرح شود حاج آقا نورالله به طرز مشکوکی در چهارم دی ماه 1306 درگذشت. با
مرگ رهبر نهضت سایر روحانیون نیز به اوطان خود بازگشتند و دولت هم توافقات و تعهدات
خود را به فراموشی سپرد. بدین ترتیب مهمترین حرکت و قیام روحانیت علیه سیاستهای
دیکتاتور مآبانه و اقدامات ضد دینی رضا شاه عقیم ماند و اگر این قیام به نتیجه
میرسید شاید رضا شاه به هیچ وجه جرات نمییافت اقدامات بعدی خود را که به مراتب
ضد دینیتر و شدیدتر از اقدامات اولیه بود به مرحله اجرا گذارد.
پینوشتها:
-1 ابراهیم صفایی، رضا شاه کبیر در آیینه خاطرات ص 32
-2 موسی نجفی، اندیشه
سیاسی و تاریخی نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 370
-3 همان، ص
371
-4 روزنامه اطلاعات، اول شهریور 1306
-5 نجفی، همان، ص 375
-6 مکی،
تاریخ بیست ساله ج 4 ص 416
-7 نجفی، همان، ص 385
-8 همان، ص 385
-9
مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، ص 480
-10 نجفی، همان، ص 386
-11 حمید
بصیرتمنش، علما و دولت رضاشاه، ص 301
-12 هدایت، همان، صص 480-482
-13
بصیرت منش، همان، ص 305
-14 مکی، همان، ص 432
-15 نجفی، همان، صص
407-408
-16 مکی، همان، ج 4، ص 433
برچسبها: اولین مقاومت جدی در مقابل رضا شاه
متأسفانه منابع دولتي ايران از دورة رضاشاه بسيار كم است.
حقيقت آن است كه اكثريت قابل توجه اسنادي كه در طول سالهاي 1921 تا 41 جرائم دولت
ايران را نشان ميدهد در فاصلة سالهاي 1941 تا 1978 يعني 37 سال حكومت محمدرضا،
پسر و جانشين رضاشاه نابود شد. اسناد كمي كه باقي ماند يا به گونهاي متفاوت تفسير
و يا مخفي شد. به عنوان مثال مجموعة اسناد دورة رضاشاه كه از سازمان اسناد ملي
ايران در سال 1998 استخراج شد مطالب مهم خيلي كمي را در بر داشت. مثلاً فقط چهار
سند در مورد حسابهاي بانكي خارجي رضاشاه وجود داشت: دو سپردة 150000 دلاري در بانك
وست مينستر در سال 1931 و دو سپرده در دو بانك اروپايي ديگر. در تحقيق ديگري به
بررسي اين اسناد پرداخته شده است. اما به مدد اسناد موجود در وزارت امور خارجة
آمريكا ميدانيم كه بدون احتساب حسابهاي نيويورك و سوئيس يا 50 ميليون دلار موجود
در تهران در سال 1941، فقط موجودي حسابهاي بانكي رضاشاه در لندن حداقل 100 تا 150
ميليون دلار بوده است. موجودي حسابهاي بانكي رضاشاه حداقل 200 ميليون دلار بوده
است؛ يعني ده برابر بودجة دولت ايران در سال 1925! اما هنوز در كل آرشيوهاي موجود
در ايران فقط چهار سند مهم در مورد حسابهاي بانكي خارجي رضاشاه وجود دارد و بقيه
به دست پسر و جانشين او نابود شده است. به مدد اسناد موجود در وزارت امور خارجة
آمريكا ما ميدانيم كه دو سوم درآمد نفت ايران در سالهاي 1927 تا 1941 به حسابهاي
بانكي رضاشاه در اروپا و آمريكا واريز شده است.
دليل ديگر براي كمبود و قابل
اطمينان نبودن منابع ايران اين است كه در اين دوره ديكتاتوري نظامي بر ايران حاكم
بود. مداركي وجود دارد كه نشان ميدهد رضاشاه چگونه به شكنجه سردبير و ناشر تنها
نشرية ايران در زمينة باستانشناسي يعني ايران باستان پرداخته است. دليل اين كه
اعليحضرت سردبير بيچاره را تنبيه كرده اين بوده كه او در نشريهاش اشارات كوچكي به
خروج آثار باستاني ايران توسط موزههاي آمريكايي كرده بود. پس اين سئوال منطقي است
كه چگونه ميتوان اطمينان به «اسناد» ثبت شده در فضايي داشت كه چنين ترسي بر آن
حاكم بوده است؟ مخفيسازي در اين زمينه از گذشتههاي دور آغاز شده بود.
منبع:تاراج بزرگ ، دكتر محمدقلي مجد ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، مستان 1388 ص 50 تا 52
برچسبها: موجودي حسابهاي بانكي رضاشاه 10 برابر بودجة دولتي

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: تصاويري از ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهر
![]()
برچسبها: تصاويري از ارتشبد طوفانيان مامور خريد اسلحه شاه



برچسبها: اردشير زاهدي و ملك حسين پادشاه سابق اردن

برچسبها: جگركي هاي تهران قديم

برچسبها: نعمت الله نصيري عبدالكريم ايادي دو مقام بهايي رژ






برچسبها: 13 آبان 1357 دانشگاه تهران
![]()
برچسبها: محمدرضا پهلوي جعفر شريف امامي عبدالله رياضي
از مجموعه اسناد بدست آمده از لانه جاسوسي در تهران – كتاب هشتم
عباسعلى خلعتبرى، وزير امورخارجه خيلى محرمانه
خلعتبرى كه در سپتامبر 1971 بهعنوان وزير امورخارجه منصوب شد، قبلاً در سمتهاى معاون
وزيرخارجه و معاون سياسى وزير خدمت كرده است (مشاغل رده 2 و 3 در وزارتخارجه).
خلعتبرى، 52 ساله، داراى دكتراى حقوق از دانشگاه پاريس، جايى كه در علوم سياسى نيز كار كرده
است، مىباشد. وي از 1942 در برن، ورشو، واشنگتن و پاريس بهعنوان ديپلمات كار كرده و بهعنوان دبيركل پرسابقه سنتو (67 ـ 1961) شهرت فراوانى كسب كرده اما به واسطه فعاليتها و قضاوتهاى محدود آن
سازمان هم آزرده و هم كمى سرخورده شده است.
از زمانى كه وى وزير خارجه شده، براى ما به سهولت در همه اوقات قابل دسترسى بوده است. او
بهعنوان فردى جدى، آرام و ديپلماتى محترم از نسل قديم شناخته شده است. علاوه بر عضويت در حزب
ايران نوين، وى دوست قديمى شخصى هويدا است. هر چند براى پرسنل وزارتخارجه محبوب است، ولى
بسيارى احساس مىكنند كه كارآيى و نفوذ وزارتخانه از زمان تصدى وى در آنجا رو به كاهش نهاده است.
خلعتبرى ازدواج كرده است و چهار فرزند دارد. او و همسرش، فرانسه و انگليسى صحبت مىكنند.
مى 1972 ـ ارديبهشت 1351
سند بعدي
وزير امورخارجه (از سپتامبر 1971) خيلى محرمانه
عنوان خطاب: آقاى وزير
بهعنوان يكى از با كفايتترين و با تجربهترين مقامات ايرانى، عباسعلى خلعتبرى متخصصى خونسرد
و درستكار است و اين احساس را ايجاد مىنمايد كه بيشتر يك مجرى دقيق سياست است تا يك
بدعتگذار در سياست. او در انظار عمومى بهطور مؤثرى نقش بازى مىكند و در برابر سؤالات سخت، به
سهولت خود را نمىبازد. به هر حال، در داخل كابينه او گاهى با همكاران خود، مشكلاتى دارد. به علت
اينكه او عضو محافل داخلى تهران نيست و به علت طبيعت فردگراى ارتباطات قدرت در ايران، او در
پارهاى مواقع از وزرايى كه داراى ارتباطات قوى و خوبى هستند و خود را درگير سياستها و هدايت
سياستهاى خارجى، بدون توجه به وزير امورخارجه، مىكنند، ناديده گرفته مىشود. با وجود اين سابقه
خدمت طولانى وى، نشانگر اين است كه مورد حمايت و اعتماد شاه است، و اصل مسئله همين موضوع
است. خلعتبرى نسبت به ايالات متحده صميمى است و همواره در دسترس بوده و ارتباطات خوبى با
مقامات آمريكايى داشته است.
دبيركل سنتو:
بهعنوان دبيركل سنتو در خلال سالهاى 67 ـ 1961، خلعتبرى خود را كفايت، وظيفهشناس و
هماهنگكنندهاى مؤدب نشان داده است. او گاهى زيردستان خود را براساس بستگىهاى فاميلى و
موقعيت اجتماعى آنها انتخاب مىنمايد، ولى او روحيه دبيرخانه سنتو را نسبت به وضعيت پائينى كه در ابتدا داشت، بالاتر برده است. او سعى كرد يك ظاهر بىطرفى را در اجراى وظايفش حفظ كند، ولى گفته
شد كه بدون ترديد تحت نفوذ ديدگاههاى دولت خودش بوده است. او بهگونهاى كار كرد كه موارد مربوط
به سنتو را در قالب نيازهاى سياست خارجى ايران گسترش دهد.
دبيركلى سنتو بهطور سنتى بين ايران، تركيه و پاكستان چرخشى است، به هر حال در سال 1964،
شوراى وزيران سنتو رأى داد كه خلعتبرى يك دوره ديگر در اين شغل باقى بماند.
سوابق خدمتى:
خلعتبرى دكتراى حقوق از دانشگاه پاريس دارد. از سال 1942 وارد خدمات ديپلماتيك شده و
بهعنوان سفير در لهستان، معاون وزير در امور سياسى در وزارت امورخارجه و معاون وزارت امورخارجه
كار كرده است. او شاه را در سفر به اتحاد جماهير شوروى در سال 1972، به ايالات متحده در 1973 و
1975 و 1977 همراهى نموده است.
اطلاعات شخصى:
خلعتبرى، جدى، آرام و خوش صحبت و در وزارت امورخارجه مورد علاقه و احترام است. وى به
مطالعه و اسبسوارى علاقه دارد. او كتاب Lirow et le pacte orientale را نوشته است. خلعتبرى حدود 66 سال دارد، فرانسه و انگليسى را خوب صحبت مىكند. او و همسر جذابش، منظر اصفيا، داراى سه دختر و يك پسر هستند. خانم خلعتبرى به فرانسه و انگليسى خيلى خوب تكلم مىكند.
1 اوت 1978 ـ 10/5/57
برچسبها: عباسعلى خلعتبرى در اسناد وزارت خارجه آمريكا در سال

برچسبها: عکس تصويري از اردشير جي

پرويز راجي در يكي از خاطرات خود در كتاب «خدمتگزار تخت طاووس» آورده است :
« .... خانم ليسلي بلانك ( زن انگليسي مزدوري كه پول ميگرفت و براي شهبانو
فرح شرح حال مينوشت ) به سفارتخانه آمد تا مشروبي باهم بخوريم و راجع به
كتابي كه به عنوان بيوگرافي شهبانو در دست نگارش دارد صحبت كنيم . اين زن
ميگفت : من هر وقت ماموريت خود را در نوشتن چنين كتابي براي دوستانم بيان
ميكنم بلافاصله با اين سوال مواجه ميشوم كه چرا قصد دارم اين همه محاسن
را براي ملكه كشوري قائل شوم كه در آنجا براي شكنجه زندانيان سياسي آنها را
به تختخواب فلزي داغ مي بندند و سرخ ميكنند ؟!...»
راجي شبيه همين حرف «ليسلي بلانك» را از زبان يكي از مقامات عالي رژيم شاه نيز ثبت نموده است :
ناهار را با خلعتبري وزير امور خارجه خوردم . غير از ما اميراصلان افشار
كه قرار است ظرف چند روز آينده به سمت رئيس جديد تشريفات سلطنتي منصوب شود
نيز حضور داشت . افشار ميگفت : "هرجا نام ايران برده ميشود بلافاصله
كلماتي مثل ساواك و شكنجه هم به دنبالش ميآيد . اين روزها بايد در مقابل
انتقاد ديگران موضع دفاعي بگيريم و يا مليت خود را مخفي نگه داريم "
راجي در جاي ديگري از كتاب خود مينويسد : " اصولا بايد بگويم كه از
ابتداي ماموريتم در لندن تا كنون هرچه مطلب در مطبوعات انگليس چاپ شده ، يا
تماماً مربوط به شكنجه گريهاي ساواك بوده است و يا ..."
وي از قول "دنيس رايت" آورده است :
"درحال حاضر حيثيت ايران به خاطر اخباري كه راجع به شكنجه گريهاي ساواك پراكنده مي شود به شدت در خطر افتاده است ...."
و از خاطره سفر به نيويورك چنين آورده است :
".... ديروز با هواپيماي كنكورد به نيويورك پرواز كردم و امروز هم در فرصتي
كه پيش آمده قرار است با خانم «ماريون جاويتس» همسر سناتور جاويتس
صهيونيست ، زني كه مقرري تبليغاتي وي از رژيم شاه بالغ بر 675000 دلار بوده
است ، در رستوران ناهار بخوريم . خانم جاويتس ميگفت .... كاش ميشد راجع
به زندانهاي ايران هم كاري كرد ...."
راجي در جاي ديگري از كتاب خود مينويسد : "سپس به محل نمايندگي ايران در
سازمان ملل رفتم تا با فريدون هويدا ديداري داشته باشم ...به گفته او
موقعي كه گروهي عليه ورود شهبانو به نيويورك دست به تظاهرات زدند آرتور
ميلر نويسنده معروف آمريكايي نيز در ميان آنها حضور داشت . يك خبرنگار
تلويزيون او را شناخت و در مصاحبهاي او را مخاطب قرار داد و پرسيد "شما كه
در اين تظاهرات شركت كردهايد آيا نميدانيد كه شاه از دوستان آمريكا
محسوب مي شود؟ آرتور ميلر جواب داد بله ميدانم ولي معتقدم كه شاه بايد
دوست ملت خودش هم باشد "
موضوع درنده خوييهاي شاه چنان است كه ميتوان گفت در همان كتاب خدمتگزار
تخت طاووس بخش معتنابهي به اعتراض شخصيتها ، احزاب ، سازمان عفو بين
المللي ، دوستان و دشمنان شاه نسبت به موضوع شكنجه و درنده خوييهاي رژيم
اختصاص يافته است و براي نمونه علاوه بر آنچه آورديم ميتوان به صفحات 11،
13، 25، 37 ، 38، 42، 43، 44، 47، 48، 54، 56، 65، 68، 69، 74، 75، 76، 88،
105، 118، 120، 122، 133، و .... رجوع كرد .
در تمام كتابهايي كه پيرامون سقوط شاه نوشته شده است به تناسب به مساله
ستمگريها ، ددمنشي ها و شكنجههاي وحشيانه ساواك اشاره يا تصريحاتي به چشم
مي خورد .
باري روبين محقق آمريكايي كه سالها پيش از سقوط شاه بر اثر مشاهده بي
عدالتيها و ستم ها و نارسايي ها سقوط او را پيش بيني كرده بود مينويسد :
از جمله پژوهشگراني كه به گسترش موج نارضايتي در ايران پي برده و در باره
عواقب آن هشدار ميدادند بايد از پروفسور ماروين زونيس از دانشگاه شيكاگو و
پروفسور ريچارد كوتام از دانشگاه پيتسبورگ نام برد . هر دوي آنها روي فساد
و اختلاف طبقاتي در ايران و فشار ساواك و نارضايتي طبقه روشنفكر و تحصيل
كرده از اختناق حاكم و عدم مشاركت مردم در امور سياسي تاكيد مي كردند
منبع:فخر روحاني ، اهرم هاي سقوط شاه ، نشر بليغ ، 1370 ، ص 441 و 443
برچسبها: عکس پرويز راجي آخرين سفير شاه انگليس

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس تصاویر حمله لشكر گارد دانشگاه روز دانشآموز
سند اول
سرّى ـ غيرقابل رؤيت براى بيگانگان
غلامعباس آرام ، وزير امورخارجه
غلامعباس آرام ديپلمات با تجربهاى است كه از آوريل 1962 به سمت وزير امورخارجه منصوب
شده و تاكنون 6 كابينه را پشت سر گذارده است. سالهاى فراوان خدمت او در وزارت خارجه سبب شده
است تا بينش خوبى از سياست خارجى و دانش خوبى درباره اداره وزارتخانه مذكور بيابد. او به خاطر
استعداد و دانش عميقش درباره مسائل كشور خود مورد احترام مقامات آمريكايى قرار دارد. او كه يكى از
تواناترين و جسورترين مقامات ايران است، بدون ترديد اعتماد شاه را به خود جلب كرده است. با اين حال،
نفوذ وى در رابطه با سياستگذارى محدود است، زيرا شاه كنترل شديدى روى تمامى ابعاد دولت دارد.
آرام هميشه دوستى صادقانهاى نسبت به آمريكا از خود نشان داده است. او روحيه همكارى داشته و
نسبت به عقايد و نظريات جديد پذيرش دارد، ولى هرگاه با سياستهاى آمريكا مخالف باشد، قدرت انتقاد
از آمريكا را نيز دارد. آرام شديدا ضد ناصر بوده و احتمالاً با برنامههاى ضد ناصرشاه كه در دست اقدام
است، كاملاً موافق مىباشد. وى در رابطه با مسائلى كه مورد علاقه شديدش هستند، عكسالعملى
احساساتى نشان مىدهد، هر چند به عنوان يك ديپلمات خوب هميشه در پى تعديل و حل اصطكاكها
مىباشد. در ماههاى اخير، آرام به خاطر تاخت و تاز در زمينه امور خارجى با نخستوزير، اميرعباس
هويدا، به طور مكرر درگير شده است. در نتيجه آرام علاقهمند به دور زدن هويدا، و طرح مستقيم مسائل با
شاه مىباشد.
آرام در اوت 1906 در تهران متولد شد. وى مدرك ليسانس خود را از دانشگاه كلكته اخذ نمود و شغل
ديپلماتيك خود را در سال 1933 با سمت مترجمى در كنسولگرى دهلىنو آغاز كرد. وى پس از مدتى به
ايران بازگشت و از 1939 تا 1943 مأمور به خدمت در سفارت لندن شد، كه در اينجا از درجه وابسته به
دبير سومى ارتقاء يافت. وى در سال 1944 به تهران بازگشت و معاون اداره سوم سياسى (اروپاى غربى)
وزارت خارجه شد. از 1946 تا 1947 در سوئيس بود. در 1947 به واشنگتن منتقل شد، و در 1949
كنسول سفارت شد و چندى نيز كاردار بود. در سال 1951 به ايران بازگشت، و به عنوان رئيس اداره سوم و
بعدا چهارم (نيمكره غربى) منصوب گشت. وى پس از چند ماه اقامت در بغداد در سال 1953 به عنوان
كنسول، با سمت وزير (نفر دوم ـ م) به واشنگتن بازگشت. در سال 1955 او به وطن احضار شد تا مسئوليت
مديركلى دفتر امور سياسى را به عهده بگيرد. اولين پست سفيرى او در توكيو از سال 1957 تا 1959 بود.
آرام نخستين بار در سال 1959 در كابينه منوچهر اقبال به وزارت خارجه منصوب شد. وقتى كابينه
سقوط كرد، آرام با رتبه سفيرى به بغداد رفت و تا سال 1962 در آنجا ماند.
وى در سال 1962، 63 و 64 در سمت وزارت امورخارجه، رياست هيئتهاى ايرانى در سازمان ملل
را برعهده داشت. وى در اجلاسهاى شوراى وزيران سنتو در كراچى (1963) و واشنگتن (1964)
شركت نمود. وى همچنين از كشورهاى مراكش، يوگسلاوى، پاكستان، كويت، عربستان سعودى و اردن به
طور رسمى بازديد كرده است.
وى به نمايندگى ايران در مراسم تدفين رئيس جمهور كندى (1963) و نخستوزير هند لعل بهادر
شصترى (1966) شركت نمود. آرام در مذاكرات سال 1964 كه به امضاى قرارداد توسعه و همكاريهاى
منطقهاى بين ايران، پاكستان و تركيه انجاميد، نقش فعالى ايفا كرد. وى شاه را در ديار رسمىاش از شوروى
در ژوئيه 1965 همراهى نمود.
عباس آرام بندرت از اسم اولش استفاده مىكند. وى مردى است با لطافت طبع شخصى، و حس
بذلهگويى زياد ولى ملايمى در كنار رفتار دلپذيرش دارد. وى سالها پيش از همسر انگليسى خود طلاق
گرفت و ظاهرا پس از آن ازدواج نكرده است. آرام در اوت 1965 دچار يك حمله قلبى خفيف شد. او
فرانسه، انگليسى و كمى اردو را علاوه بر زبان مادرى خود فارسى، صحبت مىكند.
21 مارس 1966 ـ 10/1/45
سند دوم
خيلى محرمانه
غلامعباس آرام، سفير ايران در جمهورى خلق چين
غلامعباس آرام در اوايل سال 1972 به سمت سفير ايران در چين منصوب گرديد. وى پس از مدتى
حدود پنج سال فعاليت در مقام وزارت امورخارجه، يعنى در ژانويه سال 1967 از اين سمت كناره گرفت و
به عنوان سفير ايران در انگليس شروع به كار نمود. بالاخره در ماه اوت 1969 از سمت سفارت و فعاليت
ديپلماتيك بازنشسته شد، تا اين كه بنا به درخواست شاه و پس از تصويب لايحهاى ويژه در مجلس كه
اجازه مىداد ديپلماتهاى حرفهاى 65 سال به بالا نيز مىتوانند بدلخواه شاه به خدمت بپردازند، او هم به
خدمت ديپلماتيك فراخوانده شد.
آرام در سال 1906 متولد و پس از اخذ درجه تحصيلى ليسانس از دانشگاه كلكته و ورود به
كنسولگرى ايران در دهلىنو بهعنوان مترجم، به وزارت امورخارجه پيوست. وى در لندن (1939ـ
1943) و برن (1946 ـ 1947) و واشنگتن ابتدا در مقام دبير اول و بعدها بهعنوان رايزن سفارت
(1947ـ1951) و بغداد (1953) كار كرده است. در تهران، وى رياست اداره اروپاى غربى و نيمكره غربى
وزارت خارجه را عهدهدار شد و از سال 1955 تا سال 1957 در مقام مديركل وزارت خارجه فعال بود.
در توكيو (1957 ـ 1959)، بغداد (1960ـ 1962) و لندن وى سفير ايران بود.
از سال 1959 تا سال 1960 و بار ديگر در پنج كابينه پى در پى كه از سال 1962 تا سال 1967 در
ايران روى كار آمدند، آرام بهعنوان وزير امورخارجه خدمت نموده است. همچنين وى سرپرستى
هيئتهاى ايرانى شركتكننده در سازمان ملل و سازمان سنتو را نيز برعهده داشت.
آرام ديپلماتى خوب است و طرف اعتماد شاه مىباشد. او فردى است با جذابيت و آرامى قابل
ملاحظه، ليكن با احساساتى شوخطبعانه و روحيهاى دلپذير. او به زبان فرانسه، انگليسى و تا حدودى به
زبان اردو تكّلم مىكند و از همسر انگليسىاش جدا شده است .مى 1972 ـ خرداد 1351
مجموعه اسناد لانه جاسوسي ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، كتاب هشتم
برچسبها: غلامعباس آرام دوست صادق آمريكا
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس محمدرضا پهلوي
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس انور سادات و محمد رضا پهلوي

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: بازديد رضاخان از تخت جمشيد

برچسبها: عکس تصويري از شاپور جي
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس جشنهاي دو هزار پانصدساله شاهنشاهي
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس مظفر علي ذوالقدر
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس تصاوير مظفر بقايي
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس تصاويري عبدالله رياضي آخرين رئيس مجلس پهلوي

برچسبها: عکس تصويري جواني تيمورتاش وزير دربار رضاخان

برچسبها: عکس ارتشبد بهرام آريانا در كنار فرمانده نيروهاي ضر
![]()
دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس امام خميني آزادي از زندان تبعيد به تركيه

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس تصاويري از تهران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس تصاويري از حزب رستاخيز

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس حزب مردم

اردشير زاهدي ، هما زاهدي ، فرح
پهلوي و داريوش همايون
برچسبها: عکس فرح و اردشیر زاهدی
برچسبها: عکس جمع آوري و انتقال مايحتاج مردم ايران توسط متفق
برچسبها: عکس كنسولگري انگليس در شيراز
برچسبها: عکس عدهاي از يهوديان اصفهان, سال 1300
برچسبها: عکس كنسولگري انگليس در مشهد
برچسبها: عکس خالو قربان

دقيقاً مشخص نيست كه ترياك چه زماني و توسط چه كسي به ايران وارد
شد، ولي همه محققين بر اين اعتقادند كه كشت ترياك در دوران قاجاريه گسترش
بيسابقهاي يافت و مريدان زيادي پيدا كرد. از زماني كه ايرانيان با اروپا حشر و
نشر پيدا كردند بيآنكه به علم و هنر و دانش و صنعت غرب بينديشند به ظواهر دلفريب
فرنگ دل باختند و در لباس و غذا و اثاثيه منزل و كالاهاي موردنياز زندگي به فرنگ
روي آوردند و به دنبال بنجلهاي فرنگي رفتند و سال به سال بر ميزان واردات آن
افزودند. بيآنكه در مقابل اين واردات از مرزهاي بي در و پيكر، فكر صادرات باشند.
اين در حالي است كه كارگاههاي پارچهبافي ايران مثل مخمل كاشان و شال كرمان و
ابريشم گيلان در برابر سيل پارچههاي فرنگي تعطيل شد و صنعت ملي ناديده گرفته شد.
در عوض دولت به فكر كشت و صدور ترياك افتاد. به ويژه كه اين محصول از يك سو كم زحمت
و زود ثمر بود و از جانب ديگر مورد نياز و رغبت اروپائيها، كه از آن در جهت استفاده
از خواص طبياش سود ميجستند.
بدين شكل بود كه همه روي به ترياك آوردند و تجار
ايراني در هنگكنگ و شانگهاي دفاتر خريد و فروش ترياك باز كردند. در سال 1278 هجري
شمسي درآمد ايران از محل فروش ترياك به 00/900/1 تومان رسيد در حالي كه كل صادرات
ايران 000/400/7 تومان بود. در 1297 زراعت خشخاش توسعه يافت و ميزان ترياك توليد
شده در سال 1302 به 12 هزار تن رسيد.
تجارت ترياك چنان توسعه يافت كه پير و جوان
به دام اين ماده افتادند و حتي بعضاً براي آرام كردن اطفال و خواباندن آنان بدانها
ترياك ميخوراندند.
در سال 1307 ه ش، تازه دولت وقت به صرافت افتاد كه بايد
براي حل اين معضل دست به كاري زند و از توسعة اين امر جلوگيري كند؛ چنين بود كه
قانون انحصار ترياك از مجلس گذشت.
البته نبايد تصور كرد كه دولت براي نجات مردم
از چنگ اعتياد به مواد مخدر، دست به چنين كاري زد. بلكه نظر دولت در طرح اين لايحه،
گرفتن تجارت ترياك از دست تجار داخلي بود براي تقويت بنية مالي خود. به اين معني كه
چون ترياك ايران از لحاظ كيفيت نسبت به ترياك تركيه يا افغان، مشتريان نقد و
پابرجايي داشت؛ دولت ميخواست كه عوايد آن منحصراً به امور ماليه دولت اختصاص يابد؛
كمااينكه چندي بعد، موضوع انحصار دخانيات پيش آمد و كليه كساني كه به صورت صنعت
خصوصي سيگار تهيه ميكردند، مجبور شدند كار سيگار را رها كنند و به دست دولت
بسپارند؛ و اين كار را نه براي جلوگيري از اشاعة سيگار بلكه اخذ كلية عوايد حاصل از
ساخت و توزيع فروش سيگار بود. چنان كه دولت انواع و اقسام سيگارهاي بيكيفيت و
نامرغوب به بازار عرضه كرد كه بعضي از آنها مثل «فومن» و «اشنو» چنان تند و بدبو
بود كه مردم، به حق آنها را به شوخي «سيگارهاي ديزلي» ميگفتند يعني دارندة دودي به
تندي و بدبويي دود كاميونهاي ديزلي.
از مادة اول اين قانون، نظر دولت در مورد
استفادة منحصر از تجارت ترياك روشن ميشود:
ماده 1ـ از تاريخ تصويب اين قانونف
كليه معاملات و نگاهداري و انبار كردن و حمل و نقل و صدور ترياك و شيره و چونه، اعم
از مصرف داخلي يا خارجي منحصر به دولت است اين انحصار موسوم به «انحصار دولتي
ترياك» خواهد بود.
اما موقع طرح اين ماده، عدهاي از وكلا، پيشنهادهايي در مورد
تقليل تدريجي مصرف ترياك داخله دادند كه در نهايت به كاهش مصرف و جلوگيري از اعتياد
بيشتر انجاميد و وزير دارايي در كل، آنها را پذيرفت ولي اظهار داشت كه مجموع نظرات
وكلاي مجلس را به صورت مادهاي جداگانه (نه همراه مادة اول) در قانون خواهد گنجاند
و در نتيجه، مادة 15 قانون مزبور، بدين صورت طرح و تصويب شد:
مادة 15 ـ دولت
مكلف است از تاريخ تصويب اين قانون تا ده سال، وسايل ترك استعمال ترياك را در داخلة
مملكت (طبيب و دواي مجاني) تهيه و در دسترس معتادين قرار دهد و اعتبارات لازمة
اجراي اين منظور را به مجلس ملي پيشنهاد نمايد و مصرف داخلي را از 1308، در هر سال،
يك عشر كسر كند تا اين كه در انقضاي مدت مزبوره، استعمال ترياك در غير موارد طبي،
در تمام مملكت متروك و ممنوع گرديده و فروش ترياك در موارد طبي به موجب نسخه طبيب
به عمل آيد.
تبصره ـ مؤسسه انحصاري براي ورود ترياك از خارجه، هيچ اجازه نخواهد
داد مگر آن كه اطمينان حاصل نمايد كه به مصرف داخلي نخواهد رسيد.
اين قانون، در
سهشنبه 26 تيرماه 1307 به تصويب رسيد و شروع مذاكرات مجلس و متن پيشنهادهاي
نمايندگان در روزنامة اطلاعات، به تفصيل آمده است.
اما كدام معتادي است كه به
يك سخن دولت، ديگر دست به اين كار نزند. مردمي كه نزديك به يك قرن، بدين مادة
خطرناك، آلوده شده بودند و گاه از آغاز كودكي ناخواسته با بوي ترياك خو گرفته
بودند، چگونه ميتوانستند به محض آن كه قانون انحصار ترياك از مجلس گذشت، اعتياد
خود را رها كنند، آن هم بدون داشتن حداقل بيمارستان و دوا و دكتر و تبليغات صحيح و
تعليمات كافي. از اينها گذشته، از لحاظ گردش كار هم دشواريهاي فراوان پيش آمد كه در
هنگام وضع قانون، اصلاً بدان نينديشيده بودند. از جمله اينكه:
1ـ جمعي از تجار،
از ماهها قبل از تصويب قانون، سفارشهايي قبول كرده بودند و ميبايست در مدت معين،
به تعهد خود وفا ميكردند و جنس را در موقع تحويل ميدادند، ولي پس از تصويب قانون،
ديگر دستشان بسته مانده بود و نميتوانستند اقدامي كنند. درست است كه در قانون مقرر
شده بود، جواز بدهند به چنين افرادي، اما مقررات آن قدر دست و پا گير و جواز گرفتن
به حدي سخت و وقتگير بود كه تجاز نميتوانستند به موقع تعهد خود را در مقابل
مشتريان خارجي خود به انجام برسانند.
2ـ مردمي كه به اين سمّ جانسوز معتاد شده
بودند و تا ديروز همه نوع ترياك را در دسترس داشتند، نميتوانستند گرفتن جيرة
روزانه را تحمل كنند، آن هم جيرة مختصري كه روزي به دست ميآمد و روزي نميآمد!
لاجرم اينان به آه و ناله پرداختند و با عريضه و شكوائيه به در خانة مير و وزير و
سلطان رفتند و دست به دعا و نفريت برداشتند.
3ـ در قانون پيشبيني شده بود كه
اگر معتادين، در مهلت مقرر، ترك اعتياد نكردند جريمه نقدي شوند و اگر جريمه را
نپرداختند به زندان افتند؛ اما نه جايي در ادارات نظميه (شهرباني) براي اين
زندانيان انبوه داشتند نه بودجهاي براي شام و ناهار آنان منظور شده بود، نه شمار
پليس براي جلب اين «زندانيان اعتياد» كفايت ميكرد.
4ـ بر اثر كشت مداوم و توسعة
روزافزون ترياك و تفنن افراد در استعمال مواد مخدر بر حسب ذوق و سليقة خود، مصرف
اين ماده به صورت كشيدن و خوردن تداوم يافت و خانهدار و قهوهچي و خردهفروش و
تاجر؛ و جمع كثيري در اين راه كار ميكردند و خانوادههاي فراواني از اين قبل نان
ميخوردند. بديهي است كه با تصويب قانون، همه اين افراد، كار خود را هر چند كه
شايسته و محترم نبود، از دست ميدادند و در نتيجه، زنان و فرزندان آنان گرسنه
ميماندند و چون كار ديگري نداشتند و حرفهاي نميدانستند، به تلاش و تكاپو و
نامهپراكني افتادند و عرصه را بر دولت و دولتيان تنگ كردند. بسياري از آنان، دست
به گدايي ودزدي زدند و جمعآوري اين گدايان و دزدان، خود شكل تازه و عمدهاي شد كه
بلديه (شهرداري) و وزارت داخله (كشور) از فيصله كار آنان، عاجز ماندند.
اينها و
بسياري از مشكلات ديگر موجب شد كه امر انحصار و تقليل و تحديد و منع ترياك و مواد
مشتق از آن به جايي نرسد و دولتها براي تحقق اين امر، به ناچار، هر چند سال يك بار،
به تغييراتي در قانون از لحاظ مقدار جيرة ترياك و مهلت و مجازات دست ميزدند اما با
هر تغييري، اشكالاتي تازه پيدا ميشد و صداهاي تازهتر؛ و اين قصه پرغصه، ساليان
دراز ادامه يافت.
گنجينة اسناد، فصلنامه تحقيقات تاريخي، شماره 16 زمستان 1373
برچسبها: دولتي شدن كشت ترياك

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس حزب ايران نوين
موضوع: فراماسونها در مجلس شوراي ملي
مرجع صدور: ساواك
تاريخ: 12 مهر 1348
توضيحات: در سند زير، ساواك نام نمايندگان فراماسون مجلس شوراي ملي را فاش
كرده است.


برچسبها: اسناد ساواك نمايندگان فراماسون مجلس شوراي

برچسبها: عکس مراحل ساخت برج ميدان شهياد

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس ريچارد نيكسون و محمدرضاپهلوي

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس صدام حسین و هویدا در ایران

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس صدام حسین ومحمدرضا پهلوی در ایران


برچسبها: عکس محمدرضا پهلوي در ميدان سرخ مسكو

دیگر تصاویر............ ادامه مطالب
برچسبها: عکس محمدرضا پهلوي و ملكه انگليس
برچسبها: فلک کردن مردم در کوی و برزن عکس
با وجود اینکه مصطفی کمال آتاتورک را مروج کشف حجاب در منطقه تلقی می کنند وی به خلاف رضا شاه که گفته می شود طرح کشف حجاب و دیگر پروژه های مدرنیستی را از وی وام گرفته است، همسرش را با حجاب کامل در ملأ عام حاضر می کرد.
راهی که آتاتورک به اشتباه آغاز کرده بود تا نژاد ترک را با عجله از نردبان تجدد بالا بکشد، رضا شاه نیز در پیش گرفت، اما با بررسی آنچه در ایران و ترکیه تجدد زده روی داد می توان گفت آتاتورک الگوی ناقص وناجوری از تجدد اروپایی را اجرا کرد، اما بدتر از آن الگوبرداری ناقص تر رضا شاه از شیوه آتاتورکی تجدد گرایی بود که بر ناسازگاری وبی تناسبی آن با وضعیت اجتماعی ایران می افزود. نکته ای که باید به آن اشاره شود این است که آتاتورک حجاب را در ترکیه قدغن کرد اما با این حال بر خلاف رضا شاه به تعقیب وحشیانه زنان با حجاب دست نزد. در ترکیه قانون بی حجابی بیشتر در آنکارا و استانبول که بخشی از ساکنانش غیر مسلمان و اروپایی بودند، اجرا شد.اما رضاخان این سیاست ناشیانه را در قم ومشهد نیز به زور اجرا کردکه با عکس العمل های شدید مردم وعلما روبرو شد. (علی بیگدلی، تجدد به رسم آتاتورکی ورضاخانی، ماهنامه زمانه، سال هفتم، شماره ۷۵-۷۶، آذر –دی ۱۳۸۷، ص ۲۳)
با توجه به تصاویر زیر به نظر می رسد نگاه کمال مصطفی آتاتورک به مسئله زنان با رضا خان که گفته می شود وامدار کشف حجاب در ترکیه بود بسیار متفاوت است.
در این تصاویر آتاتورک متعمدا همسر خود را در تمام مراسم رسمی با حجاب کامل به همراه می آورد و تصاویری وجود دارد که در آن ها آتاتورک ایستاده و لطیفه خانم نشسته است، این در حالی است که به نظر نمی رسد بتوان چنین تصاویری را از رضا خان یافت.
با توجه به این تصاویر به نظر می رسد آتاتورک در کنار قضیه کشف حجاب به مسائل حقوق زنان نیز توجه داشت، هرچند کشف حجاب نیز دست کم در دوره نخست استقرار ترکیه جدید اجباری و همراه با خشونت اعمال نشد.
تصاویر آتاتورک در کنار همسرش بیشتر می توانند چیزی مانند احترام وی به حقوق زنان را نشان دهند، این در حالی است که رضا خان به هیچ وجه به این وجه توجهی نداشت و به نظر می رسد مبتنی بر گونه ای حس حقارت به طوری خشونت بار قصد پیاده کردن طرح کشف حجاب را داشت.
اشرف پهلوی در خاطرات خود به خوبی چهره خانوادگی پدر را نشان میدهد. رضاشاه در امور خانوادگی اجازه نمیداد در مورد خانواده اش سخن گویند و خود نیز در این باب سخن نمیگفت، او حتی یک بار از پوشیدن لباس آستین کوتاه توسط دخترش بر سر نهار امتناع میکند. این امر در مورد ازدواج دو دخترش آشکارتر میشود. وقتی رضاشاه شوهرانی تحمیلی برای دخترانش در نظر میگیرد بیگمان اولیات حقوق زنان را درباره دخترانش نادیده میگیرد. از همین روست که میتوان گفت اقدامات رضاشاه، نه از دغدغه او نسبت به حقوق مردم و یا بهبودی وضع مردم از اعتقاد او به مفاهیم و ارزشهای تمدن غرب، بلکه از یک حالت روانشناختی در نزد او و بیشتر روشنفکران آن عصر برآمده اند، یا دست کم قرائتهای رایج آن دوره از مدرنیزم یعنی فاشیسم و نازیسم تأثیر بسیاری بر نظرگاه وی داشتهاند.
یکی دیگر از وجوه جالب قضیه لطیفه خانم این است که دولت لائیک ترکیه در سال های بعد سعی نمود تا محجبه بودن لطیفه خانم در ملأ عام را نادیده بگیرد و بیشتر برخی تصاویر بی حجاب او که به نظر می رسد در خانه و یا در جمع های خصوصی گرفته شده است را به عنوان تصاویری از لطیفه خانم منتشر سازد. گاهی نیز تلاش کرده اند تا برخی تصاویر لطیفه خانم را که با حجاب کامل در کنار آتاتورک ایستاده حذف کنند. همچنین گاهی برخی زنان بی حجاب حاضر در کنار آتاتورک را به جای لطیفه خانم جا زدند از جمله دختر خوانده وی، عفت اینان، که به نظر می رسد به جای همسرش که محجبه بود گاهی از وی به عنوان یک چهره تبلیغاتی بی حجاب بهره می برد.
تصاویر لطیفه خانم به همراه آتاتورک در مراسم رسمی، گاهی به نظر می رسد لطیفه خانم حتی جلوتر از آتاتورک و در متن تصاویر و اتقاقات قرار دارد، این امر را می توان به خوبی با رضا شاه مقایسه کرد:


















تصاویر لطیفه خانم با آتاتورک که در آن ها آتاتورک ایستاده و لطیفه خانم نشسته است جز یک عکس، به نظر نمی رسد رضا شاه نیز چنین تصاویری با همسرش داشته باشد:





در تصویر زیر نشان داده شده است که برخی مطبوعات لائیک ترکیه در سال های اخیر چگونه تصویر آتاتورک در دیدار از نیروی دریایی ترکیه را به دلیل محجبه بودن لطیفه خانم دستکاری کرده اند:


تصویر جالب زیر نیز عذرخواهی روزنامه وطن ترکیه پس از ۷۵ سال می باشد که طی آن روزنامه مذکور اعتراف می کند که تصویر مصطفی کمال با “عفت اینان” دختر خوانده اش را به عنوان تصویر مصطفی کمال و همسرش لطیفه خانم جا زده است.
برچسبها: لطیفه خانم همسر معمار کشف حجاب عکس



برچسبها: عکس حزب پان ايرانيست


برچسبها: عکس تخريب مقبره رضاخان در شهر ري

برچسبها: عکس محمد رضا پهلوي, هويدا, شريف امامي و رياضي

برچسبها: عکس صدام و محمدرضا پهلوي پس از امضاي پيمان الجزير

برچسبها: عکس حكومت نظامي درتهران, 1357











